به گزارش خبرنگار سینما صبا، مستند «بیخوابی» در بخش بینالملل هفدهمین جشنواره سینما حقیقت در پردیس سینمایی چارسو به نمایش درآمد. این اثر روایت یک فیلمساز، عکاس و شاعر غنایی است که از پرسهزنیهای خود در شهر لندن عکاسی کرده و مجموعهٔ عکسهایش را در این مستند به نمایش گذاشته است. این عکاس در طی دو دهه فعالیت به درونمایهای از جنس بیخوابی رسیده است. میزانسن سیاه و سفیدی که کارگردان اثر برای این مستند برگزیده است، معنایی که این عکاس بدان رسیده را تقویت میکند. تقویتِ بیخوابی صرفا در میزانسن سیاه و سفید خلاصه نمیشود. یکی دیگر از ساختارهای قابل توجه در شکلگیری بیخوابی موسیقی است. موسیقی در بهترین تعریف شبیه به یک نویز است. نویزی که در ذهن یک شخص بیخواب به صدا در میآید. در واقع مخاطب از دریچه ذهن یک بیخواب عکسها را تماشا کرده و از دل آن عکسها فضای لندن را تجربه میکند. «بیخوابی» ناگزیر مخاطب را به فیلم نوآر «شب و شهر» پرتاب میکند. تصاویر سایهاندود این مستند از لندن یادآور فیلم ژول داسن است. گرچه از لحاظ فرمی و روایی هیچ ارتباطی میان این دو وجود ندارد. اما همین که فیلم داسن را دیده باشید این ارتباط در ذهن شما پدیدار میشود. فیلم «بیخوابی» کاملا امپرسیونیستی و فتوژنیک است. اتمسفر توسط ایماژهای یک عکاس-شاعر شکل میگیرد. اتمسفری که هیچ فراز و فرودی ندشته و بیشتر شبیه به یک روند است. انسانهای بیخواب نیز به همین ترتیب یک روند را تجربه خواهند. کارگردان برای القای این حس به مخاطب روندی یکدست در فرم خود ایجاد میکند. این مسیرِ یکدست مخاطبان مستند «بیخوابی» را به دو دسته تقسیم میکند. یک دسته با فضای خوابزده فیلم همراه میشوند. عدهای دیگر اما از اثر فاصله میگیرند. در واقع با روند فاصلهگذاری این مستند همراه شده و سعی میکنند با فاصله به جزئیات آن بنگرند. آنها وارد جهان فیلم نشدهاند بلکه تنها شاخصههایش را رصد میکنند.
در پایان مستند «بیخوابی» و حتی این یادداشت برای دسته اول قابل توجه خواهد بود. چرا که دسته دوم از نقطهای به بعد دیگر از مرحله فاصلهگذاری خارج شده و از فیلم جدا میشوند. به همین ترتیب دیگر اهمیتی برای جهان فیلم و ریویوهایی که از آن منتشر میشود، قائل نخواهدبود.
There are no comments yet