به گزارش خبرنگار فرهنگ و کتاب صبا، آناتول فرانس را سلطان نثر خواندهاند چرا که در نثر او هر کلمه به جای خود نشسته است.جابه جا کردن واژگان در آثار فرانس ناممکن است. طنزپردازی آثار او را خواندنی میکند ولی او هیچ گاه به طنز اکتفا نمیکند و به سوی هجو میرود. اما هجو او با نثر آهنگین، گرمی شاعرانه و عشق به زیبایی کلام، لطف خاصی دارد. انتقادهای او تلخ و زننده است ولی چون به خاطر دلسوزی برای بشریت و برقراری عدالت است، به دل مینشیند.
در نظر آناتول فرانس، وجود هیچ چیز به خودش بستگی ندارد؛ به طور مثال، نادانی از امور لازم عالم هستی است و اگر همه چیز را میدانستیم، نمیتوانستیم زندگی را حتی برای یک ساعت تحمل کنیم.
آناتول فرانس اگر چه از چهرههای بزرگ ادبی جهان است، اما بالیده و پرورده دنیای مسیحیت است و در جای جای کتاب که روح دینی مسیحی بر آن حاکم است، مفاهیم و کلماتی آورده شده که در تضاد و تقابل با عقلانیت قرار گرفته است. از آن جمله میتوان به این موارد اشاره کرد:
در ابتدا کلمه بود
به الوهیت عیسی مسیح اعتراف کن تا تو را به نام اب ، پسر و روح القدس تبرک کنم
اما خدا که حقیقت است
فقط اشخاصی که به نام عیسی مسیح تعمید یافتهاند، میوههای آسمانی را خواهند چشید
«آناتول فرانس» در این کتاب بذلهگویی و لبخند ظریف و استهزای فیلسوفانه و انتقاد شوخ را که از خصوصیات نگارش و شیوه او در نویسندگی است، به بهترین وجه نشان میدهد.
تائیس در حوزه کتب انتقادی و طنز قرار میگیرد که اصطلاحا ساتیر خوانده میشود و در واقع هجونامهایست که لبخند برلب مینشاند اما تفکربرانگیز است و همه جا با شوخی و طنز و استهزا را با اعتبار و تنبه و تذکر آمیخته دارد.
از اوایل قرن نوزدهم میلادی که روزگار آناتول فرانس است به واسطه تحولات شتابناک علوم و فنون مادی وتغییر روش بحث علمی که حس و تجربه را تنها راه وصول به حقایق علمی میشمارد تغییرات عمیقی در نظرهای علمی و اجتماعی دورههای گذشته پدید آمد و نیز داخل شدن اصول نشو و ارتقا و سایر مسائل متعلق به علوم حیاتی و روان شناسی و فیزیولوژی در مسائل اخلاقی و اجتماعی و همچنین نفوذ و رسوخ عقیده نسبی بودن احکام علمی، جمیع افکار و آرا و نهادها و معاهدات بشری را متزلزل ساخت، سستی مبانی و بیهودگی آنها را نشان داد و بسیاری از آنها را ویران کرد و بدون اینکه هنوز مجال یافته باشد، بنای ثابتی به جای آن بناهای متزلزل و ویران شده برقرار کرد.
آناتول که نماینده واقعی این عصر شک وتردید و دوره تزلزل و بی ثباتی است، به همه آنها فیلسوفانه میخندد و میخنداند و به ظرافت به همه نیش میزند و با نشان دادن منابع و ریشههای اخلاق و قوانین و رسوم و عادات این مقررات را به نقد میکشاند.
یکی از دیدگاههای اصلی نویسنده در این کتاب، نشان دادن خرافات و بتسازی مردم است و اینکه جوامع به طور پیوسته بتی نو میآفرینند و مدتها با حس احترام غریبی آنها را پرستش میکنند، بعد آن بتها را میشکنند و بتهای دیگری به جای آن خلق میکنند.
آناتول حس احترام به موسسات برقرار شده و تصلب و تعصب بشر را در عادات و رسوم در قدیم و جدید نشان میدهد و به آنها میخندد و با این خندیدن به خوانندگان خود درس عبرت و تذکری میدهد، لیکن خنده و استهزای آناتول فرانس همیشه توام با مهربانی و دلسوزی است. شیوه بیان این نویسنده تفکر برانگیز است. نه خواننده را میفریبد و نه سعی دارد با دلیل، امری را القا کند بلکه غالبا از طریق نگریستن به وجوه مختلف هر موضوعی، خواننده را بر میانگیزاند و او را وادار به تفکر و اندیشه در اموری میکند که هیچ وقت مختصر فکری درباره آن نکرده است. در این سبک و سیاق نوشتاری اگرچه به نظر میرسد بسیار سقراطی عمل کرده است ولی غالبا خواننده را به ساحل آرامش سوق نمیدهد، بلکه دچار بلاتکلیفی و سرگردانی میکند.
در تائیس، آناتول فرانس مردی به نام آبه کوانیار را معرفی میکند که رند، لاابالی، بی اعتنا به مبانی اخلاق و عادات متعارف است. لاقید به احترام بتهای جامعه و تشکیلات و معاهد و موسسات، شکاک در همه چیز، ولی در عین حال مومن به باورهای دینی یعنی مذهب خالص و مومن به خدا و مسیح… نویسنده با مهارت تمام جمیع خصوصیات زندگی این مرد را در مقابل چشم خواننده مجسم ساخته است.
در این رمان تاریخی، تائیس معشوقه اسکندر مقدونی نقش اصلی را بر عهده دارد:
«هیچ کس از گذشته تائیس خبر صحیحی نداشت. بعضی میگفتند که او کنیز اروشلیمی است و موقعی که ده سال بیشتر نداشت مادرش او را به دریانوردان فینقی فروخت و فینقیها نیز موقعی که تائیس هجده سال و بی اندازه زیبا و دل فریب شده بود او را در جزیره شیپر به یک تاجر یونانی فروخته و تاجر مذکور نیز تائیس را به یونان برد و آن جا در بازار برده فروشان به حراج گذاشتند و فروختند، اما از آن جای که تائیس زیبایی و هوش و فراست را به حد اعلا داشت، راه خویش را به دربار فیلیپ، پادشاه مقدونی، باز کرد و دل از اسکندر، پسر زیبایی او ربود و هنگامی که اسکندر به جهان گشایی پرداخت معشوقه رسمی وی شده و همراه اردوی نظامی اسکندر به سفر پرداخت. ولی در همین گیرودار و موقعی که نیروی اسکندر با سرعت به طرف مزرعههای امپراطوری هخامنشی پیشرفت میکرد، فیلوتاس، سردار سی ساله و زیبا و رشید اسکندر به تائیس دل باخت.»
«آناتول فرانس» نام مستعار شاعر و داستانسرای فرانسوی است که نام حقیقیاش «ژاک آناتول تیبو» بود. وی در شانزده آوریل ۱۸۴۴ به دنیا آمد و هشتاد سال بعد در سیزده اکتبر (۱۹۲۴) در همان شهر دیده به روی زندگانی فروبست. مردم جهان او را به نام یک نویسنده اندیشمند و یک داستانسرای بزرگ میشناسند. او «تائیس» را در سال ۱۸۹۲ وقتی چهل و نه ساله بود نگاشت. وی در سال ۱۹۲۱ به دریافت جایزه نوبل در ادبیات نائل شد.
سهیلا انصاری
یک نظر