طغیانی که از سر تفکر نیست | پایگاه خبری صبا
امروز ۳۰ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۲۱:۱۲
رضا ساغری در گفت‌وگو با صبا:

طغیانی که از سر تفکر نیست

کارگردان نمایش «دلاور سرزمین غرب» گفت: حرف من در این نمایش، این است که اگر حد و مرزی برای خواسته‌های نسل‌های جدید تعیین کنیم، آنها بر نمی‌تابند، و طغیانی شکل می‌گیرد که از سر تفکر نیست بلکه به اجبار و تحمیلی خواهد بود.

به گزارش خبرنگار تئاتر صبا، نمایش «دلاور سرزمین غرب» نوشته نویسنده ایرلندی جان میلینگتون سینگ و به کارگردانی رضا ساغری اجرای خود را از ۱۳ دی ماه در عمارت نوفل لوشاتو آغاز کرده است و تا ۱۸ بهمن به روی صحنه می‌رود. نمایش داستان مردی به نام کریستی است که پدرش را کشته و فرار کرده، به میخانه‌ای در روستایی پناه آورده است. او از دید اهالی این روستا مردی با جربزه و قدرتمند می‌آید تا این که معلوم می‌شود پدرش زنده است.

رضا ساغری کارگردان نمایش از سال ۸۲ در عرصه تئاتر فعالیت می‌کند. او دانش آموخته آموزشگاه حمید سمندریان و هم‌چنین دارای مدرک کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشگاه علوم و تحقیقات است. در سال ۸۳ موفق به دریافت رتبه برگزیده تئاتر جوانان کشور در قامت کارگردان و بازیگر شد. به مدت دو سال ایران نبود و در برلین باغ آلبالو آنتوان چخوف را اجرا برد. آخرین کارش در ایران پیش از اجرای این نمایش در سال ۹۴ و تئاتر غرب حقیقی بود. با رضا ساغری، کارگردان نمایش گفتگویی ترتیب دادیم که در ادامه می‌خوانید:

٭٭٭ نحوه آشنایی با متن چگونه بود و چه شد که این متن را انتخاب کردید؟

– نحوه آشنایی من با متن به صورت اتفاقی بود و زمانی که متوجه شدم جان سینگ پدر معنوی نمایشنامه‌نویسان معروف و مطرح ایرلندی شون اوکیسی و مارتین مک دونا است، علاقمند شدم کاری از او را به صحنه ببرم. علت دیگر انتخاب متن هم همخوانی و نزدیک بودن داستان با شرایط جامعه ما است، جوانان کشور ما نیز راه و مسیر متفاوتی نسبت به حتی دهه قبل، پیش گرفتند و مخالف سنت شده‌اند. البته نسبت به بنده به درست و غلط بودن اندیشه‌های نوجوانان موضع خاصی ندارم، اما حرفم این است که اگر حد و مرزی برای خواسته‌های نسل‌های جدید تعیین کنیم، آنها بر نمی‌تابند، و طغیانی شکل می‌گیرد که از سر تفکر نیست بلکه به اجبار و تحمیلی خواهد بود.

 

٭٭٭ آیا در متن تغییراتی دادید و آن را دراماتورژی نمودید؟

– نحوه دراماتورژی نمایش از دید بنده وفادارنه به متن بود، البته تغییراتی در انتهای متن انجام شد و کاراکترهایی نیز به آن اضافه کردم که به نظرم پیش رونده با سیر اصلی هدف نویسنده بود. اما بنده دید نخبه کشی در انتهای متن اصلی را نادیده گرفتم و با شناختم نسبت به جوانان امروزی و نگرش عقده ادیپ که جزء لاینفک مقوله قدرت است، پایان پدر کشی را برای آن انتخاب نمودم. زیرا که جایگاه و هوس قدرت، محبوب‌ترین پایگاه‌های جامعه مانند خانواده و عشق ورزیدن را ویران می‌کند.

 

٭٭٭ توضیحاتی در مورد گروه اجرایی و بازیگران کار بدهید به ویژه این که به نظر می‌آمد اکثر آنها بار اولی بود که روی صحنه می‌رفتند…

– من برای جمع‌آوری گروه به غیر از دو نفر از بازیگران که دارای سابقه اجرایی بودند، بقیه را از دانشجویان انتخاب نمودم. من علاقمندم که راه را برای نیروی جوان و دارای انگیزه هموار سازم. زیرا که آینده تئاتر در دستان آنهاست و تمام هم و غم من این است که شیفته هنر و حرفه‌شان باشند، همچنین از گذشتگان و اساتید تئاتر بیاموزند زیرا جز آموختن نمی‌توان نتیجه‌ای که صاحب اعتبار باشد، حاصل کرد. همچنین تقریبا نیمی از بازیگران بار اولشان بود که روی صحنه حضور پیدا می‌کردند که این جنبه باعث انرژی فراوان آنها شده بود.

 

٭٭٭ تا چه اندازه روی بازی‌گرفتن از بازیگران تمرکز کرده بودید و چرا بعضی از بازیگرانتان قادر نبودند به حد کافی خوب بازی کنند؟

– بنده بیش از هر چیز در صحنه معتقد به بازی بازیگر هستم زیرا اوست که زندگی‌ساز است، تپش قلبش، افکارش، احساساتش، تصمیماتش و… را تماما تماشاگر درک می‌کند و با آنها ارتباط می‌گیرد، مراحل بعد سراغ اجزاء دیگر صحنه می‌رویم. به همین دلیل بنده چیزی حدود به یکسال روی بازی بازیگران تمرکز داشتم. اگر می‌فرمائید بعضی از آنها چرا به حد کافی خوب بازی نکردند، که من با آن کامل موافق نیستم اما تا حدودی تایید می‌کنم، دلیلش فقط و فقط استرس‌های شب‌های نخست اجراست وگرنه که بنده توان آنها را در تمرینات دیده‌ام و اطمینان دارم هرچقدر جلوتر برویم شاهد رشد و تسلطشان خواهیم بود.

 

٭٭٭ نظرتان در مورد مقوله پدرکشی چیست و آیا قصد داشتید فضایی گروتسک بسازید که در تماشاگر زهرخند بزند؟

– درست است که مقوله پدر کشی در شرق مرسوم نیست اما محال هم نیست. پدر نماینده سنت است و فرزند نماینده مدرنیته… کهن و نو باهم در تقابل‌اند پس چیزی که تارانده می‌شود، اندیشه فرسوده است نه پدری که مسبب بودن فرزند است. دقیقا نحوه نگاه بنده فضایی گروتسک بود و نمی‌خواستم تماشاگر از اعماق دل بخندد زیرا که عمق کار یک فاجعه است که به خاطر افکار به‌روز نشده در بعضی اشخاص، کنار گذاشته می‌شوند. و این قابل تأمل است که راهکار دیگری نمی‌توانست باشد. به همین دلیل در انتهای کار به صورت کامل از یک فضای کمدی خارج می‌شویم و با تراژدی روبه‌رو هستیم.

 

٭٭٭ پدر کریستی در نمایش او را چپول و خل و چل خطاب می‌کند. قضاوت شما در مورد این شخصیت چیست و چه می‌شود که چنین شخصیتی تبدیل به یک قهرمان می‌شود؟

– بنده به جای واژه چپول و خل و چل می‌گویم که شخصیت کریستی جوانی ساده و بی دست و پاست که استعدادهایی درونش دارد اما بخاطر قواعد و چارچوب های پدر، آنها شکوفا نمی‌شوند. با درگیر شدن با پدرش و رفتن به ولایتی دیگر و حمایت‌های مردم آن محل او خود را باور می‌کند و تمام توانایی‌های خود را بروز می‌دهد. از این دست شخصیت‌ها در جامعه ما نیز فراوان است، به قول مادرم باید بچه را قدری آزاد گذاشت تا بتواند هویت خود و جامعه‌اش را بشناسد.

 

٭٭٭در مورد فرایند تمرین، مدتی که برای به اجرا رساندن نمایش صرف کردید، مشکلات و سایر مواردی که طی تمرین با آن مواجه بودید بگویید 

مدت تمرین که یکسال بود و بازیگرانی در کار عوض شدند، البته من تمام تلاشم این بود که این موارد رخ ندهد اما به دلایلی شکل می‌گرفت. اما بقیه بازیگران از این کار خسته نمی‌شدند و احساسم این بود و هست که به کار اعتقاد دارند. هر تمرینی مشکلاتی دارد اما عمده‌ترین مشکل بنده گرفتن سالن بود، کار به دلایلی حتی از قبل بازبینی، به دلیل شناخت متن و… رد می‌شد. که در نهایت با دعوت و حمایت مدیر سالن نوفل لوشاتو این مقوله حل شد و از ایشان کمال تشکر را دارم.

 

٭٭٭ شما در پایان نمایش، اجرا را به دوستی به نام زنده‌یاد معین هیدارن تقدیم کردید. گویا پدر ایشان نیز تهیه کننده نمایش شماست…

– بله، تهیه کننده کار جناب آقای امیرمسعود هیدارن که قبلاً نیز با یکدیگر همکاری داشتیم و بسیار در کار کردن با ایشان آرامش خاطر دارم زیرا به بنده اطمینان کامل دارند، پس از چند سال دوری از کار تئاتر خدمتشان عرض کردم که چنین متنی است و دوست دارم اجرا برود، ایشان نیز بسیار استقبال کردند و کار را آغاز نمودیم. جناب هیدارن غیر از تئاتر در تهیه موسیقی نیز فعالیت داشته‌اند. جناب محمد معین هیدارن پسر جناب امیرمسعود هستند که دو سال پیش به دلایلی به رحمت خدا رفتند. بنده از سال ۹۳ چند کار با معین جان انجام دادم که فوت این نازنین همه ما را شوکه کرد و دوست داشتم افتتاحیه کار را با اینکه استاد عزیزم دکتر قطب الدین صادقی منت بر سر بنده نهادند و حضور داشتند در حالیکه خودشان یکی از صاحبان تئاتر و فرهنگ این مرزوبوم هستند، با کسب اجازه از ایشان، کار را به معین بزرگوارم تقدیم نمودم.

سپاس از شما و با امید موفقیت‌های روزافزون برای شما و گروه

سحر ناسوتی

 

There are no comments yet


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۸/۰۷۵/۴۶۸/۴۰۰
  • تمساح خونی
    168/280/427/250
  • زودپز
    ۱۶۴/۰۵۵/۳۶۳/۵۰۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۵۷/۹۵۲/۲۴۹/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۶/۷۱۱/۲۱۲/۰۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۴/۳۷۶/۴۱۳/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۳/۴۹۵/۱۴۱/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۲/۳۹۲/۰۶۱/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۴/۸۶۰/۵۰۸/۰۰۰
  • استاد
    ۹۳۵/۶۸۵/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۳۴۶/۶۴۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۲۲۰/۷۲۰/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۶۲/۴۶۰/۰۰۰
  • شنگول‌منگول
    ۷۳/۹۰۰/۰۰۰