به گزارش خبرنگار سینما صبا، نمایش «حشره یا حشراتی که پرواز میکنند» به کارگردانی یوآنیس دیداسکالو با بازی دیمیتریوس در چهل و دومین جشنواره تئاتر فجر تالار حافظ به روی صحنه رفت.
نمایش از طریق ترکیب داستان شخصی یک بازیگر به نام دیمیتریوس، یک حسابدار و نخستین فردی که کوه اورست را فتح کرد، قصد دارد زندگی روزمره را به چالش بکشد. دیمیتریوس که از طریق دریچهای که روی صحنه تالار حافظ تعبیه شده، به صحنه میآید، از طریق گفتگو به زبان انگلیسی، به همراه زیرنویسهای فارسی، و ارتباط با تماشاگران نمایش را آغاز میکند. او برای تماشاگران توضیح میدهد که قصد دارد از طریق طناب کشی بانجی جامپینگی که از سقف سالن آویزان است، برایشان نمایش اجرا کند.
روی صحنه کاغذهای سفید زیادی ریخته شده که دیمیتریوس با خواندن برخی از آنها که برگههایی از یک دفترچه خاطرات هستند، روزهای زندگی یک حسابدار را برمیشمرد. این که از یک پادوی شرکتی تبدیل به یک حسابدار جزء و سپس مدیر شده است. او همزمان در پارک زنی به نام مارگریتا را دیده و پس از مدتی از او درخواست ازدواج کرده و سرانجام زندگی را با هم شروع کردهاند. خانهشان را گسترش داده و زندگی برایش تبدیل به یک روزمرگی بیمحتوا شده تا جایی که شیر بیده توالت خانهاش او را تحقیر کرده و به او گفته است که نخواهد توانست از این چرخه تکراری و بدون تغییر خلاصی یابد.
از سوی دیگر دیمیتریوس از طریق میکروفنی که در گوشهای از صحنه و خارج از فضای کاغذی سفید قرار دارد، داستان خودش، بازیگری را روایت میکند که از ۱۵ سالگی قصد داشته با این طناب کشی نمایش اجرا کند. او خودش را با فاتح کوه اورست مقایسه کرده و میگوید که قصد دارد به هر چیزی که میخواهد برسد. دیمیتریوس با نقل قولی از سارتر در مورد ژان ژنه نمایشنامهنویس مشهور فرانسوی اظهار میکند که اگر لقبی در کودکی، پیش از آن که انسان خودش به فهم کاملی از خود برسد، گذاشته شود، باعث میشود آینده او به این صورت رقم بخورد.
در نمایش شخصیت حسابدار، دیمیتریوس که اغلب اوقات با طناب کشی از سقف آویزان است، تاب میخورد و زندگی یکنواخت و تکراری او را به شیوهای خلاقانه به تصویر میکشد. نکته جذابی که در رابطه او با مارگریتا وجود دارد، وصف ماجرا از طریق حشرات است.عامل ابتدایی آشنایی دیمیتریوس و مارگریتا گزیده شدن مارگریتا توسط یک زنبور در پارک است که باعث میشود دیمیتریوس در مورد داشتن زنبور به عنوان حیوان خانگی و آسیبی که به سایرین میزند، و به نوعی مخل آزادیهای انسانی است، سخن بگوید. توصیف موقعیت موریانهها و کولونی آنها در بخش دیگری از نمایش اتفاق میافتد. دیمیتریوس به مارگریتا میگوید که موریانهها دارای دو معده هستند که توسط یکی خودشان سیر شده و توسط دیگری، به سایر اعضای جامعه موریانهها غذا میرسانند. بدین طریق توجه مارگریتا را به رابطهشان جلب میکند و خودش و او را به مثابه دو موریانه به تصویر میکشد. این توصیف، به خوبی نشاندهنده موقعیت انسان در جامعه مدرن کنونی و مسئولیت اجتماعی در قبال دیگران، به همراه وصف روزمرگی و یکنواختی زندگی است.
او همچنین برای خواستگاری از مارگاریتا، از یکی از تماشاگران زن کمک میگیرد و از او به عنوان مارگریتای فرضی خواستگاری میکند. خوشبختانه از آن جایی که اکثر تماشاگران ایرانی قادر به مکالمه با دیمیتریوس بودند، امکان گفتوگو و اجرای تعاملی در نمایش فراهم شده و داستان به پیش میرود. دیمیتریوس با اجرایی پرانرژی و پرواز در آسمان صحنه، تا نزدیکیهای سر تماشاگران، مانند یک حشره پرجنب و جوش، میتواند به خوبی توجه تماشاگران را به خود جلب کند. او حتی برای برداشتن چند صفحه از دفترچه خاطراتش تا بخشی از صحنه که رسیدنش به آن با طناب کشی ناممکن به نظر میرسد، پرواز میکند.
با این توصیفات میتوان نمایش را در مورد یک انسان معمولی تفسیر کرد که در جامعه مدرن و متمدن امروزی، به مثابه حشرهای است. اما در نمایش حشراتی که پرواز میکنند، این انسان معمولی در تقابل با یک بازیگر با رویای فتح قلههای ناشناخته میتواند پرواز کند و به اوج برسد. نمایش دارای مفهوم و لحظات بسیار غنی از منظر تحلیلی است که اجرای دیمیتریوس به آن جان میبخشد. با این همه این نمایشنامه، قابلیت تقویت شدن از طریق پیوند دادن بیشتر دو شخصیت بازیگر و حسابدار، با فاتح اورست را دارد، به ویژه آن که در یک اجرای تک پرسوناژ احتمال ایجاد ریتم کند بیشتر از نمایشهای چندپرسوناژ بوده و ساختن متنی دراماتیک برای آن کاری سختتر است. اگر نمایشنامه در پیوند دادن شخصیتها و روایت داستان قدرت بیشتری داشت، به دراماتیزه شدن بهتر متن و ایجاد کشش بیشتر برای تماشاگران میانجامید.
سحر ناسوتی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است