به گزارش صبا، «دروغهای زیبا» یک فیلم کلاسیک براساس الگوهای شاه پیرنگ است که خیلی هم به مسیر انگیزشی قهرمان در الگوهای رایج فیلمنامه نویسی پایبند نیست.
این فیلم داستان دو خانواده در حومه کشور بنگلادش را به تصویر میکشد که با آسیبهای رایج مردمان محروم دست به گریبان هستند، فقر و تلاش این دو خانواده برای محقق کردن آرزوهایشان که محدود می شود به برآوردن نیازهای اولیه انسان در جهان! خریدن یک موتور و رفع ناشنوایی تنها کودک دختری است که از خانواده دوم است.
قهرمان فیلم زنی به نام فرشته است، فرشته دل در گرو همسر مهربانش دارد و از سویی نگران ناشنوایی تنها دختر، دوست و همسایه خود در خانواده دوم این فیلم است. نیاز قهرمان و عاملی که او را در ادامه فیلم هدایت میکند ارتقا دوچرخه همسرش به موتور کابین دار است.
او و همسرش چندین سال برای این هدف پول پس انداز کردند. در این راه دامن پاکدامنی فرشته نیز به اجبار سرکارگر مستبدش آلوده شده است اما او برای ادامه این بازی ننگین مردد است و در نهایت تصمیم به ترک محل کارش میگیرد حتی اگر به همین دلیل مجبود شود چشمش را بر روی تحقق آرزوهایش ببندد.
نقطه اوج پرده اول تصمیم مصمم فرشته برای ترک همیشگی شغل است و نقطه اوج پرده دوم اجرای درست نقشهای است که او در تقابل با سرکارگر پیاده میکند و موفق میشود به هر مرارتی که شده و با توسل به خشونت و تهدید حقوق چند ماهه عقب افتاده خود را باز پس بگیرد.
حالا تقریبا همه چیز محیاست که فرشته بتواند یک وسیله نقلیه کاراتر برای همسر خود تهیه کند و دختربچه ناشنوای دوستش را درمان کند. اما وقتی درمان دختر ناشنوا مستلزم صرف هزینههای بیشتر میشود او و همسرش فداکاری میکنند و موتور سبز رنگی که به نوعی به زندگی آنها رنگ تازهای بخشیده را میفروشند تا دختر ناشنوا قادر به شنیدن صدای مادرش شود.
این صحنه سکانس پایانی فیلم است که قهرمان با ماحصل تصمیمات خود در پایان قصه مواجه میشود. داستان فیلم «دروغهای زیبا» یک روایت خطی و ساده از زندگی دو خانواده است که حالا با وجود ناشنوایی یک کودک به هم گره خوردهاند.
فرشته قهرمانی فداکار است که انتخاب میکند چه کسی از اطرافیانش مستوجب فداکاری بیشتر است، هر چند او در این راه کمی پایش میلغزد اما در نهایت با خروج از یک رابطه غلط دنیای ساکت یک کودک را پرشور و هیجان میکند.
مرتضی آتش زمزم روایت خود را در کشور بنگلادش بیان میکند، چرا که شاید ساختن یک شخصیت خاکستری از زنی فداکار که ممکن است در این مسیر کمی هم لغزش داشته باشد در سینمای ایران قابل پرداخت نباشد. زنان سینمای ایران خصوصا در شکل تاهل از نظر روابط نمیتوانند در جایگاه خطا قرار بگیرند و این تنها نکتهای بود که میتوانست مرتضی آتش زمزم را مجاب کند تا این روایت را در فرهنگ و جامعه و کشوری دیگر به تصویر بکشد.
نکته دیگری که نویسنده و کارگردان با استفاده ابزاری از آن روایت فیلم خود را رنگی، زیبا و جذاب کرده است، استفاده از نگاه توریستی به جهان سوم و تصویر زندگی فلاکت بار مردمان حومه نشین شهر است که در قاب سینما منجر به ایجاد تجربهای بکر برای مخاطب خواهد بود. ادوارد سعید و هومی بابا در نظریه سینمای پسااستعماری جهان سوم این نوع نگاه به فیلمهای جهان سوم را یک آسیب قلمداد میکنند و معتقدند که روایت سینمایی نباید با ذره بین انداختن بر روی سبک زندگی و فرهنگ محرومان این سینما را در اندازه یک نگاه توریستی تقلیل دهند چرا که رسالت سینمای روایی خارج از این قواعد است، مسئلهای که اتفاقا اصغر فرهادی در فیلم «گذشته» آن را از مهمترین مولفههای خود در فیلمسازی بیان کرده است.
فرهادی در فیلم «گذشته» که روایت آن در کشور فرانسه میگذرد هیچ نقشه، شکل و بیان جغرافیایی از محیط را حتی در تصویر و قابهای سینمایی خود راه نمیدهد، او این انتخاب را یک حرکت انحرافی از بدنه روایت سینمای میداند.
با این وصف مرتضی آتش زمزم با اینکه یک فیلم خوش ریتم را در جشنواره امسال بر پرده سینما دارد اما استفاده ابزاری او در این فیلم از تضاد پرداخت به مقوله زن در سینمای ایران و جهان و نگاه توریستی به کشوری که فیلم در آن ساخته شده است، مشهود است.
*سمیه خاتون
There are no comments yet