به گزارش خبرنگار سینما صبا، شب گذشته محمد خزاعی، خرسند از تحویل سال جدید سینمای ایران، بر ورود سینمای تازهنفس کشور به دوران جدید تاکید داشت و طبیعتا بسیاری از افرادی که منافعشان را از این تغییر رویکرد از دست میدهند، و نمیخواهند شکستشان را فریاد بزنند، به تپقهای آقای رییس بند کردهاند، در حالی که تپق نه ربطی به سواد فارسی و عربی دارد و نه به مدرک دکترا یا سیکل و… چه بسا منتقدانی که اینگونه عقدهگشایی میکنند، نوشتههایشان پر از نقصان است و همین دو جمله را هم نمیتوانند جلوی ملت و پشت تریبون بگویند…
واقعیت این است که سینمای ایران در ویترین فجر۴۲ نشانههای بارزی از تحول و تغییر را بروز داده است که بخشی از این تحول به مدیریت محمد خزاعی برمیگردد.
در دورانی که جریانهایی مدام هنرمندان سینمای ایران را به فروپاشی اخلاقی متهم میکنند، آیا قابهای حضور رییس سازمان سینمایی با دخترانش و بوسه خزاعی به چادر فرزندنش، لذت پدر و پسری و لذت مادر و فرزندی برندگان یک نمایش جذاب از اخلاقیات در سن اختتامیه فجر نیست؟
این که سینما از درامهای عمدتا تلخ اجتماعی به سمت شادابی رفته، این که ژانرها در این ویترین به جا آورده میشوند، این که به تنوع جغرافیایی و فرهنگ بومی بها داده شده، این که فیلمها قهرمان ملموس دارند و منفعل نیستند، این که نسل نو در کنار نسل مجرب، بهدرستی مورد قضاوت واقع شدهاند برای دارودستههایی که فقط یک جور سینما را میپسندند، درهم شکننده است و طبیعی است وقتی نمیتوانند با صدای بلند شکست خود را اعلام کنند، همراستا با استوریهای فجازی، سراغ غلطگیری کلامی میروند.
موفقیت «پرویزخان»، «تابستان همان سال»، «آپاراتچی» و «باغ کیانوش» در فجر۴۲ نشانه هدفگذاری درست سازمان سینمایی است. همان اندازه که برگزیده شدن یک فیلم پیشرو، محل بحث منتقدان شده و همان میزان که توجه به چند فیلم با مضمون مقاومت و دفاعمقدس چشمگیر بوده…
دوره حضور محمد خزاعی در سازمان سینمایی اتفاقا مانع بسیاری از اتفاقهای بد شد. واقعیتی که پس از رفتن او و تیمش خود را نشان خواهد داد.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است