به گزارش خبرنگار فرهنگ و رسانه صبا، هرساله با پیشرفت تکنولوژی و فضای مجازی، مطبوعات دچار تغییر و تحول میشوند. این امر بر شیوه کاری خبرنگار و نسبت وی با رسانه خود و جامعه تاثیر به سزایی میگذارد. به این بهانه علی افشار (معاون سردبیر صبا)، احسان هوشیارگر (دبیر فرهنگی فارس)، امیرحسین اشرفی (دبیر فرهنگی پانا) و رضا پورزارعی (خبرنگار روزنامه هنرمند) در یک نشست به چالشها و آسیبهای مطبوعات و رسانههای سینمایی در دوران کنونی پرداختند که بخش دوم آن را میخوانید؛
محراب توکلی
افشار: از نظر شما چرا جایگاه سوال و سوال پرسیدن، یعنی مطالبه کردن در بین خبرنگاران انقدر تقلیل پیدا کرده است؟ یکسری خبرنگار داریم که به آنها چند سوال میدهند و اگر آنها را پرسیده باشند دیگر سوال دیگری ندارند.
اشرفی: ما برای نشست وزیر به یک خبرنگار سوال دادیم. سه سوال را پشت سر هم داده بودیم و تقریبا یک ساعت داشتم توجیهش میکردم که سوالها را چطور باید بپرسد، موقع سوال پرسیدن که شد هر سه سوال را با هم پرسید و خب وزیر هم گفت شما سه سوال پرسیدید و من سوالی که دوست دارم را جواب میدهم. میخواهم بگویم «تحلیل نداشتن خبرنگارها» در حال حاضر خیلی مسئلهی بزرگی است.
هوشیارگر: من بهعنوان دبیر به خبرنگار سوال و کاغذ میدهم، بعد دقیقا همان سوالها را میپرسد. خودش تحقیق و تحلیلی ندارد. این خودش یک آسیب است.
افشار: اگر هم مجالی برای پرسیدن وجود داشته باشد، برخی فشارها و تهدیدها، بازدارنده است…
پورزارعی: دقیقا. در فلان نشست خبری، هیچکس یک سئوال مهم نمیپرسد. من خبرنگار شاید تسلط و آگاهی لازم را داشته باشم که پرسشی را مطرح کنم، اما چرا نمیتوانم بپرسم؟ بهخاطر اینکه یک ساعت بعد از طرف دفتر مدیری که نشست او حاضر بودهایم، تلفن زده میشود که چرا فلانی چنین سوالی را پرسید. یا مطلب را حذف کنید و …!
اشرفی: من یک بار از یک وزیر در یک نشست خبری سوالی پرسیدم که اتفاقا خود او مشکلی با طرح پرسش نداشت و به من پاسخ داد و من هم پاسخ او را تیتر کردم اما از هفته بعد با این مواجه شدم که دیگر به نشستهای خبری آن وزارتخانه دعوت نمیشوم! یعنی ظاهرا یکسری سوالها را نمیشود و نباید پرسید و این به ضعف خبرنگار مربوط نیست… اما در کلیت ماجرا، باید بگویم ما هر روز در حال گمشدن هستیم. همینطور اگر فضا را گم کنیم و دور شویم، دچار یاس فلسفی در روزنامهنگاری میشویم. خبرنگار فعلی ما یک سال کار میکند و تصور میکند که استاد شده است و در جایگاه خودش نیست. برای مثال ما هر وقت بزرگان رسانه را میدیدیم به خودمان جرات نمیدادیم در نشست خبری سوال بپرسیم. صرفا بحث سواد هم نیست، میگفتیم اول پیشکسوتمان. الان خیلیها از جایگاه پیشکسوت گذر کردهاند. افراد هنوز دو ماه نشده که کار میکند اما تصور میکند خدای روزنامهنگاری است، در بحث فرهنگ، هنر و همه چیز. این ظلم به جامعه است.
افشار: البته داخل پرانتز، این در بخشهای مختلف وجود دارد و فقط در روزنامهنگاری نیست.
هوشیارگر: ما الان یک سری علاقمند و فعال در رسانه داریم، که متاسفانه به اشتباه اسم خبرنگار و روزنامهنگار به آنها داده شده است. من از سال هشتاد در مطبوعات بودم. تا مدتها این شوق برایمان اهمیت داشت که در فضای رسانه اسم من در کنار یک شخص خاص به عنوان مثال در یک مجله بیاید که بدانند من بهعنوان یک روزنامهنگار تازهکار اسمم کنار چند آدم قدیمی خورده است. چون حکم استادی و معلمی برای همهی ما دارند. اما الان وقتی با طرف در مورد کار و شرایط کار صحبت میکنی، اول میگوید جایگاه من چیست. جایگاه چیزی نیست که برای تو در نظر گرفته شده باشد، جایگاه چیزی است که در حوزهی رسانه و عالم مطبوعات باید خودت به دست بیاوری. اگر امروز نویسندگان قدیمی به جایگاهی رسیدهاند که محل رجوع قرار میگیرند،، یعنی پشت این اتفاق سالها تلاش، مطالعه و کار در این رسانه قرار دارد. الان طرف فکر میکند اینکه با یک سلبریتی یک مصاحبه بگیرد و در صفحهی خود بگذارد و لایک بگیرد خیلی اهمیت دارد. اصلا این لایکهای مجازی در دورهی مدرن بلای جان رسانه است. این لایکهای دروغین آدم را دچار یک اعتماد به نفس کاذب میکند که فرد فکر میکند هر چیزی که الان به آن فکر میکند و به آن رسیده نهایت روزنامهنگاری است. سقف آرزوهای آن فرد آن شده که فلان بازیگر محبوبش روزی برسد که به او زنگ بزند و بگوید فلان خبر من را در پیج خودت کار کن. بهنظر من میتوانیم نقطهی تاسفبرانگیز و مرگ مطبوعات کلاسیک را در همین نقطه ببینیم. دیگر خودمان داریم چیزی به اسم رسانهی موثر را از بین میبریم و این اشتباهی است که در سالهای اخیر اتفاق افتاده است. از آن طرف جریان رسمی به این موضوع دامن میزند. اینکه ما روابط عمومی آدمها بشویم، روابط عمومی بازیگر و مشاور رسانه. یک اصطلاح خیلی تیزتری دارد، اینکه انگار همه از اهالی رسانه توقع کیفکشی دارند. اینکه تو بیا در فلان پروژه کیفکش من شو! یا اینکه در پروژهای میخواهند از ما به عنوان مشاور استفاده کنند… اگر نقد اصولی در مورد کار به آنها بدهی، تو را کنار میگذارند. میخواهند به عنوان مشاور مدام از آنها تعریف کنی نه اینکه آنها را نقد کنی. به همین سبب ما منتقد سفارشی داریم. خبرنگار سفارشی داریم و حتی مدیر سفارشی هم داریم! ببینید در حال حاضر مجموعهای به نام ساترا کار را بسیار سخت و مشکل کرده است. به بیان دیگر بلایی بر سر مطبوعات آورده است. وقتی ما بخواهیم نقدی انجام دهیم آنها برچسبهای مختلفی به ما زده و میگویند که شما میخواهید کل مجموعه را زیر سوال ببرید!
توکلی: اکنون، در ادامه عیارسنجی جایگاه خبرنگار، نقبی بزنیم به بحث معیشت خبرنگاران و اهالی رسانه و مطبوعات. در حال حاضر جایگاه روابط عمومی و مشاور رسانهای در یک پروژه سینمایی نسبت به تمام دستاندرکاران پایینتر بوده و کمتر دستمزد برای این شغل در نظر گرفته خواهد شد.
افشار: در خود سینما، الان یک فیلمی که ساخته میشود مشخص است که فیلمنامهنویس، مدیر فیلمبرداری و سایرین هر کدام چقدر میگیرند. به مشاور رسانهای که میرسد مشخص نیست و همان مقدار را هم به سختی میتواند بگیرد. این واقعا مایه تاسف است که خبرنگار حوزه فرهنگ و هنر هم در شغل خود جدی گرفته نمیشود و هم وقتی مثلا در تیتراژ یک فیلم قرار است عمده فعالیتهای رسانهای را پیرامون تولید و پخش فیلم مدیریت کند، کمترین دستمزد را به او میدهند!
هوشیارگر: ببینید من و دوستان همکارم وقتی به این حوزه ورود کردیم عشق و عرق خاصی نسبت به مطبوعات داشتیم و داریم. پس از سالها در بعضی اوقات کار آنقدر فرسایشی میشود که ما دلمان میخواهد روح و روانمان را از این کار کنده و در جای دیگری به دنبال آرامش برویم. این آرامش را برخی در حوزه روابط عمومی و مشاور رسانهای پیدا میکنند. در این حوزه نیز مشکلات فراوانی وجود دارد. به عنوان مثال تمام دوستان شما دیگر رفتار سابق را نداشته و به چشم یک عابربانک به تو نگاه میکنند. اگر هوای آنها را نداشته باشی تو را تهدید کرده و در کار تو اختلال ایجاد میکنند. مدیران نیز باز به همین شکل از تو توقع دارند. توقع دارند که دستآوردهایشان را برجسته کرده و آنها را به عنوان یک مدیر موفق نشان دهیم. اما گاهی تنها دستآورد یک مدیر، مدیر شدنش است! در نتیجه وقتی روابط عمومی میشوید همه از شما توقع دارند! از دیده شدن و پروژه گرفتن و… گرفته تا گرفتن کارت هدیه!
اشرفی: در تمام دنیا کار رسانه به عنوان شغل دوم یا سوم شناخته میشود. به عنوان کاری که درآمد خوبی هم دارد. در گذشته رسانه ما نیز چنین بود. دیگر نیازی به فکر کردن به مبالغ دیگر از جاهای دیگر نبود. من خیلی متاسفم که از این کلمه استفاده میکنم اما آنچه امروز در میان اهالی رسانه باب شده، «شیتیل گرفتن» است. یک سری از خبرنگاران حقوق خود را به علاوه آن کارتهای هدیهای که میگیرند حساب میکنند. این واقعا اسفناک است. چرا حقوق خود خبرنگار مکفی نبوده تا خبری هم از حساب کردن روی کارتهای هدیه هم نبوده باشد؟ حال این خبرنگاران -که تعدادشان کم است!- حقوق ماهانه خود را بدین شکل تنظیم میکنند. از طرفی مبحث روابط عمومی هم دارای معضلات فراوانی است. به خاطر دارم یکی از همکارانمان روابط عمومی ده فیلم حاضر در جشنواره فیلم فجر بود. به قول آقای هوشیارگر کیفکش این و آن شده بود. بعد از مدتی وارد یک موسسهای شد و کار خود را ادامه داد. اما بعد از یک مدت کارکرد موسسه دیگر به این اتفاقها نمیخورد و با آن دیگر همراه نیست. آن هم یواش یواش کنار گذاشته میشود. همانطوری که خیلی از اینستاگرامیها آمدند. مثلاً من یادم است که تهیهکنندهای میگفت اگر تو روابط عمومی هستی اول خبر در اینستاگرام کار میشود بعد اگر قبول میکردیم، میگفت خب ادامه بدهیم. روابط عمومی میخواست که حتما خبر اولش در اینستاگرام کار شود. ولی بعدها این هم تغییر کرد. ببینید ما باید ببینیم اصلا جایگاه خبرنگار و اهالی رسانه در دیدگاه جامعه چیست و آیا کارکرد و وجود آن برای جامعه اهمیت دارد یا خیر. اگر مهم است باید یک حقوق درستی برای آن تعیین شود.
پورزارعی: یک نکته از صحبتهای امیرحسین در مورد بحث مالی و معیشت بود که مثل یک لوپ برمیگردیم به همان اول صحبت؛ خبرنگاری جزو جذابترین رشتههایی است که متاسفانه دیدگاه حرفهای در سطح مدیریت رسانه نسبت به این حوزه و شغل وجود ندارد. این که میگویم مربوط به مدیریت به معنای عام آن است. اگر در یک سازمانی میخواهند بخش پایگاه خبری و ستاد خبری خود را راه بیاندازند، همیشه سعی میکنند افرادی را بیاورند که کمترین حقوق را بگیرند یا به قول خودشان، که این برای ما از منظر حرفهای خیلی اصطلاح دردناکی است، آدمهای ارزانتر را به کار میبرند.
هوشیارگر: در صورتی که اگر آن مدیر در هر جایگاه مدیریتی سواد رسانهای داشته باشد میداند که مهمترین رکن آن ارگان و مهمترین رکن جایگاه خودش، همیشه روابط عمومی آن است. روابط عمومی است که میتواند همیشه تو را از یک بزنگاه نجات دهد یا با رفتار غلطش تو را وارد یک بزنگاه کند. برای همین انگار عادت شده که همیشه بگردیم و ببینیم چه کسی ارزانتر است و حقوق کمتری میگیرد و یا حتی اینکه چه کسی حالا بیکار است. چون آن فرد بیکار الان توقع خیلی زیادی ندارد. در صورتی که شاید آن فرد الان برای این جایگاه اصلا مناسب نباشد و برای این کار ساخته نشده باشد. این یک وجه ماجراست. وجه مهمتر ماجرا این است که انگار خودمان، خود بچههای مطبوعات هم دوست نداریم این وضعیت درست شود.
افشار: آیا ما نیاز به یک صنف قدرتمند خبرنگاران داریم؟
اشرفی: متاسفانه هر اقدامی که جهت شکلگیری یک صنف و حمایت از خبرنگاران انجام میشود با مانع مواجه میشود! و مشخص نیست این موانع کی قرار است از سر راه برداشته شوند…
هوشیارگر:آقای افشار چند سال پیش درصدد بود تا صنف خبرنگاران فرهنگ و هنر را راه بیاندازد اما به نتیجه نرسید. یعنی هر اتفاقی که میخواهد بیفتد انگار یک سدی وجود دارد. ما اگر میخواهیم در عرصه رسانهای، فضای درستی داشته باشیم باید مطبوعات و رسانههای قوی داشته باشیم. اگر میخواهیم سینمای خوبی داشته باشیم باید رسانهی قوی داشته باشیم. اگر میبینیم امروز اوضاع سینما به این شکل است، یک وقتهایی هم باید ببینیم چرا اوضاع مطبوعات فرهنگی اینگونه است. در مطبوعات فعلی ما الان چند نفر از بچههای قدیم که محل رجوع و رفرنس بودند باقیماندهاند؟ تقریبا هیچکس. همینها هم که الان مشغولاند، موی دماغ هستند و خیلیها میخواهند دیگر اثری از آثارشان نباشد! هیچ صنف درست و درمانی هم برای حمایت از خبرنگاران وجود ندارد. کسانی که هرکدام انسانرسانه بودند و کمترین حقشان گرفتن حقوق مکفی است. شما فکر میکنید امروز، کار کردن در یک رسانه برند برای یک خبرنگار، گوشت و مرغ میشود؟ کارت خبرنگاری او در هنگام هزینههای درمانیاش را جواب میدهد؟ خیر! ما نه انجمن صنفی درستی داریم، نه پایگاه اجتماعی هست که کسی بیاید از بچههای رسانه حمایت کند، آنقدر در فضای رسانهای دچار این مرزبندیها و دوقطبیهای دستساز هستیم، که اصلا از ماهیت حمایت از رسانه غافل میشویم و اصلا برایمان اهمیت ندارد که آن افرادی که الان دارند بار رسانه را به دوش میکشند ربات نیستند. اینها یکسری انسان یا انسانرسانه هستند که دارند فضای رسانهای کشور را تغذیه میکنند و اینها کمترین حقی که دارند این است که حقوق واقعیشان به آنها داده شود. اینکه بگوییم رسانهای که در آن کار میکنی، برند است، مواد غذایی خبرنگار را تأمین نمیکند! در مواقع بیماری هم نمیتوانی کارت خبرنگاریات را نشان بدهی و این هم کمکی به تو نخواهد کرد. هیچ کجا به برند رسانه خدمات رایگان نمیدهند که اهالی رسانه بخواهند حاضر باشند با دستمزد پایینتری در فلان رسانه کار کنند. بهنظرم اینها مواردی هستند که نیاز به تغییر نگرش کلی دارند.
There are no comments yet