به گزارش خبرنگار سینما صبا، فیلمها را میتوان از چندین جهت مورد نقد و بررسی قرار دارد. هر شخصیت سینمایی به یکی از این جهات تمسک ورزیده و به جهان فیلم ورود میکند. نگاه فرمالیستی، ساختارگرا و البته مولف سه جهت مهم برای قدم گذاشتن در یک فیلم هستند. بعضیها میخواهند با اثری همراه شده و بهتر با فضا، لحن و کاراکترها خو بگیرند. بنابراین دقت کرده و از سه جهت (نگاه) مذکور یکی را برمیگزینند. به عنوان مثال در ایران، سینمای مسعود کیمیایی از منظر مولف امکان بیشتری برای سمپاتی و همراهی مخاطب با اثر فراهم میکند. برخی دیگر بدین شکل نیستند. زبان ساختارگرایی و نشانهشناسانه بیشتر به دردشان میخورد. برخی دیگر را با به شکل تلفیقی زیر ذرهبین قرار داد. هم ساختارها و تألیفتشان حائز اهمیت است. ژاکو فان دورمل از لحاظ نظریه مولف بستر مناسبتری برای مخاطب فراهم میکند. او همراه در روایت و تصویر نسبت عجیب و غریبی انسان، حقیقت و خداوند داشته است. فیلم «آقای هیچکس» مهر تاییدی بر این نسبت موهوم است. سادهترین و لطیفترین فیلمهای فان دورمل را میتوان «توتوی قهرمان» و «روز هشتم» دانست. مشخص است که این فیلمساز پیش از آنکه به جنون منطق و حقیقت برسد نگاهی انسانی داشته و محبت و رحمت خداوند را در عشق انسانها به یکدیگر میدانسته. این عشق به شکلی ملودرامیک در جای جای روایت و میزانسن مشهود و ملموس است. ماجرای این فیلم همراهی دو مرد است: یکی هری (دنیل اوتوی) فردی که طلاق گرفته و دلتنگ کودکانش است و ژُرژ (پاسکال دوکن) که دچار سندرم دان است و از آسایشگاه روانی که در آنجا بستری است فرار کرده. این دو تصادفاً به یکدیگر برخورد میکنند. این فیلم در ۱۹۹۶ نامزد نخل طلای جشنواره کن شد. در همان سال دو بازیگر فیلم به صورت مشترک جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را به دست آوردند. این اولین بار در تاریخ جشنواره کن بود که جایزه بهترین بازیگر بهطور مشترک به دو نفر میرسید.
«روز هشتم» قصه معرفت است. قصه شناخت. شناختی که از دل محبت انسانها به یکدیگر میآید. شناختی که انسان را سبک کرده و او را به آسمانها میبرد. در این لحظه باید به ذهن ژاکو فان دورمل نقبی بزنیم. او پیش از دیوانه شدن، به چه چیزهایی میاندیشیده؟
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است