در ادامه فیلمها با توجه به المانهای ذکر شده، مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت.
فیلم کوتاه «شریک من زرافه»
جاویدان فرد در مورد فیلم کوتاه شریک من زرافه گفت: این فیلم را میتوان در دسته فیلمهایی با نگرش رئالیسم جادویی قرار داد. موضوعی که با تمام گرایشات رئالیستی در فضای حاکم بر فیلم اتفاقی غیر واقعی در آن رخ میدهد. اتفاقی که برای بیننده جادویی است ولی در فیلم به صورت ملموس دیده میشود و جریانی تافته جدا بافته نیست.
وی افزود تصویر تیلت در همان ابتدای کار به بیننده متذکر میشود فیلمی که مشاهده میکند، دیدی جدای از فیلمهای رئال دارد. دوربین با یک تیلت به پایین آمده و پشت دو بازیگر را نشان میدهد و چند دقیقه بعد تنها با یک پن سریع خود را به ورود یک بازیگر جدید به صحنه معطوف میکند. حالتی که دوربین را راوی در صحنه نمایش میدهد. بازی بازیگران چنگی به دل نمیزند، آماتور گونه، که گویی بین بازی تئاتر و بازی سینما گیر کردهاند، به خصوص در زمان ورود شریک در همان صحنه ابتدایی که به تماشاچی بیشتر حس یک فیلم کوتاه در سطح پایین را القا میکند. همچنین لزوم طراحی میزانسنهای دقیق و تلاش برای چیدمان بهتر صحنه در طول فیلم ، بسیار احساس میشود.
این فیلمساز تاکید کرد: در بحث روایت داستانی، فیلم تاحدودی توانسته روایت داستان را به خوبی پیش ببرد. حضور بازیگران اندک امتیاز مثبت فیلم به شمار میرود که خود یکی از ارکان ساخت فیلم کوتاه است. دوری از گزاف گویی نکته مثبت دیگر فیلم است که حاشیههای اطراف داستان را حذف و بیشتر به نمایش جریان اصلی تکیه کرده است. اقتباسی بودن داستان فیلم شاید بهترین دلیل برای مجاب کردن بیننده برای دوری از پرسش سوالات چرایی از فیلمساز باشد. اقتباسی ساده از یک داستان کوتاه.
فیلم «قبل از تاریکی»
این مدرس سینما درباره فیلم قبل از تاریکی اظهار داشت: فیلم را از چند بُعد میتوان بررسی کرد. بعد تکنیکی و بعد داستانی. در بعد تکنیکی چیدمان کادر دوربین به جز دو صحنه به خوبی رعایت شده است. رنگ بندی و کنتراست تصویر حال و هوای فضای فیلم را به خوبی نشان داده است. حال و هوای طبیعی که خود به قدرت فیلم در بیان داستان افزوده است.
او افزود: کاراکترها به خوبی ایفای نقش می کنند و هر بازیگر قالب خود را تا پایان حفظ میکند. تعدد لوکیشن در فیلم برعکس فیلمهای کوتاه دیگر که بنا به زمان کوتاه، لوکیشن کمتری استفاده میکنند توانسته داستان را به خوبی تا انتها یاری رساند. ولی با این اوصاف فیلم در بعد داستان دارای کمبود پایان بندی است. پایانی که با آن همه تلاطم در طول فیلم برای رفتن به آن طرف مرز ناگهان شعلهاش خاموش میشود و نه میتوان پایان را باز تلقی کرد و نه پایانی با هدفی خاص. در واقع دو موضوعی شدن حادثه داستان و تغییر لوکیشن باعث افت اثرگذاری فیلم شده است.
فیلم «دم اژدها»
جاویدان فرد در مورد فیلم کوتاه دم اژدها نیز گفت: فیلم مصداق بارز قدرت یک کارگردان در استفاده از یک لوکیشن است. فیلمی که تعدد لوکیشن ندارد و کل داستان در یک صحنه اتفاق میافتد. صحنهای که به خوبی با استفاده درست از میزانسن و کادر بندی دوربین توانسته از کلیه جزییات مکان بهره کافی را ببرد. بازی دو بازیگر پسر در همان ابتدا به حالت واژگون میتواند نمادی از زندگی دگرگون این دو پسر باشد. کلنجارهای پسر کوچک با دیگر افراد و سرکوب شدنش، تاثیر تحقیر در اجتماع را به وضوح نشان میدهد. تحقیری که در نهایت به تبدیل شدن فرد به یک اژدها رقم میخورد. اژدهایی که تنها منافع خودش برایش اولویت دارد آنقدر که دست به قتل میزند. فردی که برای رهایی از طوفان سرکوبهای اجتماع راه خود را جز خاموش کردن دیگران نمیبیند.
او تصریح کرد: بازی دقیق دو پسر سنگینی دید تماشاگر را با خود تا انتها به همراه دارد و تا ثانیه آخر بیننده را وادار به تماشای فیلم میکند. دیالوگها با آن که جملات غلو شدهای هستند اما به خوبی به کاراکترهای دو پسر جوان نشسته است و این خود نشان از شخصیتپردازی درست کارگردان است.
این فیلمساز افزود: فیلمنامه دارای چهارچوب خوبی است که توانسته در یک فیلم کوتاه و بازه زمانی اندک، شکل گیری یک شخصیت از صفر تا صد را نشان دهد. شخصیتی که در ابتدا یک نوچه است و در پایان تبدیل به یک ارشد میشود و این سیر تکامل به حدی خوب طی شده است که با نزدیک شدن فیلم به پایانش، تماشاگر تکامل کاراکتر را تافته جدا بافته نمیبیند. سیر تکاملی که با نیش عقربی سرگردان به بار مینشیند و خرده خرده زهر عقرب، جسم پسر را در بر گرفته و او را به یک جانی تبدیل میکند.
فیلم کوتاه «جونده»
وی در مورد فیلم کوتاه جونده نیز گفت: این فیلم را تا حدودی می توان در دسته رئالیسم جادویی قرار داد. فضایی کاملا رئالیست که مورد تهاجم موجودی قرار میگیرد که برای تماشاچی حسی غیر واقعگرایانه دارد ولی کم کم خود را به محیط واقعیت می چسباند. دید آگاهانه کارگردان از لوکیشن فیلمبرداری و نیز پرداخت درست و اصولی شخصیتها در کنار کادرهای دقیق دوربین توانسته فیلمی حرفهای را در قالب کوتاه به بیننده عرضه کند.
جاویدان فرد اضافه کرد: قدرت چشمگیر فیلم دارا بودن لوکیشن سرد و بی روح قبرستان واگنهاست که همین فضا را تا پایان به عناصر فیلم از جمله بازی بازیگران کاملا القا کرده است به نحوی که یکپارچگی ریتم درونی و بیرونی فیلم، چشم تماشاگر را تا انتها با خود میکشاند. شروع فیلم با نماهای معرف از فضای ترنها و نیز آمبیانسی که بر صحنه حاکم است به خوبی توانسته ذهن بیننده را با خود به داستانی سرد ببرد. صحنه حضور بابک کریمی در همان ابتدا در غذاخوری به خوبی در نگاه اول شخصیت درون گرای او را نشان میدهد که تا انتها همراه اوست. میزانسنهای به جا در کنار نورپردازیهای دقیق در طول فیلم به بیننده تاکید میکند که در مقابلش فیلمی کاملا حرفهای در حال نمایش است.
این مدرس سینما تصریح کرد: وجود علامت سوال در ذهن بیننده در خصوص ظهور جونده نکته بسیار خوبی است که میتواند تماشاگر را قدم به قدم با خود به انتهای فیلم بکشاند. پرده برداری کارگردان در زمان مناسب از شخصیت جونده در فیلم شُک عظیمی را به بیننده منتقل میکند که تا کنون در ذهن مخاطب، جونده باید موجودی فرا انسانی باشد ولی در انتها با موجودی انسانی آن هم مونث روبرو میشویم.
او اظهار داشت: همخوانی صدای نوشتار اسم فیلم در تیتراژ با صدای رمزی که بابک کریمی برای ارتباط با جونده ایجاد میکرد از نکات جالب و پنهان فیلم است. اما به علت سانسور، پایان بندی فیلم را تا حدی خراب کرده است.
پاتوق فیلم کوتاه انجمن سینمای جوانان خمینیشهر با همکاری سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری خمینیشهر دوشنبهها هر دوهفته یکبار در سالن نمایش این دفتر برگزار میشود.
There are no comments yet