به گزارش خبرنگار تجسمی صبا، در شبی سرد با عبور از برف و سرما به گالری ۲۴×۱۸ رسیدیم. اولین مواجهمان با این گالری شبیه به تکههای پازلی بر روی دیوار بود. تکههای پازل اما کامل کننده یکدیگر نبودند. بلکه هر کدام از جهان متفاوت سخن میگفتند. رفته رفته وقتی از کل به جز رسیده و با یک یک آثار مواجه شدیم، به جهان جاری در پس آنها پی بردیم. نقاشیهایی که هر کدام در سایز ۱۸ در ۲۴ بوده و هر کدام جهانی از گفتهها داشتند. برخی با زبان اکسپرسیونیستی و امپرسیونیستی برخی نیز به شکل فیگوراتیو و سورئال احساسات مخاطب را قلابگیر میکردند. در حین آن که دانههای برف همراه با سوز زمستان به سمت گالری هجوم میآورد، گرمای عجیبی در از دل آثار ۲۴×۱۸ متساطع میشد. البته این امر صرفا به خاطر محتوای جاری در نقاشیها نبود. بلکه استفاده هر کدامشان از رنگ روغن باعث گرم شدن اتمسفر و نگاه خیره مخاطب بود.
یکی از اتفاقات جالب در این گالری پراکندگیِ آثار هر هنرمند بود. تصور کنید ۱۲۰۰ اثر از ۴۵ هنرمند در یک گالری به نمایش گذاشته شده است. به طور میانگین از هر خالق ۲۰ الی ۲۵ اثر در این رخداد حضور دارد. این تعداد اثر از هر هنرمند در یک جا تعبیه نشده است. بلکه هر کدام به شکلی پراکنده بر روی دیوارهای گالری جاگذاری شدهاند. این امر نوعی از بازی را با مخاطبی که تازه وارد گالری شده آغاز میکند.
در این راستا با نماینده مجموعه آرتیونیتی (عطا مهراد) گفتوگویی داشتیم. مهراد ضمن اشاره به فضای پازلگونه ۲۴×۱۸ عنوان کرد: یک حالتی از گیموگرافی در این رویداد حاکم است. مخاطب از کل به جز آمده سپس به شکلی کنجکاوانه ردپای یک خالق را در آثار مختلف او دنبال میکند. در نتیجه صرف احساسات در این گالری وجود ندارد. بلکه تلفیقی از احساسات و افکار بروز پیدا میکند.
وی در ادامه افزود: این رویداد برای اثبات جایگاه هنرهای تجسمی در میان سایر هنرها گام بسیار خوبی است. به هر روی هنرهای دیگر در این کشور هر کدام پس از انقلاب از یک برهه زمانی مشخص به شکوفایی درخوری رسیدند. سینما در دهه هفتاد و تئاتر در دهه هشتاد شمسی این امر را تجربه کردند. اکنون نوبت به هنرهای تجسمی رسیده و ما (مجموعه آرتیونیتی) میتوانیم با حمایت از هنرمند و اتصال وی با تولیدکننده چنین فضایی را رقم بزنیم.
نماینده آرتیونیتی در ادامه گفتههایش به روایت شکلگیری این پروژه نقبی زد و گفت: در بعد از ظهر اواخر تابستان ۱۴۰۱ یکی از مدیران ارشد آذرستان به عادت همیشگیاش به پادکستی گوش میدهد. مهمان برنامه از لزوم حضور هنر در زندگی، ایدهی شکل گیری استارتآپ آرتیونیتی و پیچیدگیهای راهاندازی چنین کسب و کاری میگوید. این صحبتها در ذهن او باقی میماند تا اینکه چند روز بعد که در سالن جلسات منتظر شروع جلسهای است، یکی از نقاشیهای روی دیوار نظرش را جلب میکند و ناگهان اینکه همهی دیوارهای شرکت پر از آثار هنری نفیس است و مالکین شرکت مجموعهدارن مطرح آثار هنری هستند با پادکستی که شنیده تلاقی کرده و ذهن ایشان ارتباطی بین این دو موسسه برقرار میکند. اینجا لحظهی تولد یک همکاری است؛ گروهی در آذرستان شکل میگیرد و آنها به این نتیجه میرسند که هدیهی نوروزی میتواند گزینهی مناسبی برای این همکاری باشد، اما ایدهی اینکه به بهانه نوروز ۱۲۰۰ نقاشی شناسنامهدار و اصل از دهها هنرمند جوان روی دیوار ۱۲۰۰ خانه در کل ایران نصب شود همانقدر که زیباست، سخت و پیچیده هم هست. هم توان اجرایی بالایی میخواهد، هم سرمایه گذاری زیادی نیاز دارد، هم کنترل شاخصهای کیفی آن دشوار است و اصلا از کجا معلوم که مخاطب، چنین هدیهای رو دوست داشته باشد؟! با این همه سوال اولین جلسات دو موسسه برگزار میشود. پس از چندین جلسه نتیجه این میشود که نقاشیها منحصراً برای همین پروژه خلق شوند، تصمیمی پیچیده با نگرانیهای متنوع؛ اما اولین نوبت از کارها که آماده میشود همه شگفت زده و به ادامه پروژه خوش بین میشوند.
علاوه بر کیفیت کار هنری تکتک هنرمندان حاضر در این پروژه، که از برجسته ترین هنرمندان جوان ایرانی هستند، کلید کمتر آشنای گشایش این پروژه کیوریشن این مجموعه است. کیوریشن معمولا با واژهی گردآوری ترجمه میشود و یک کار تخصصی در حوزهی هنر است. برای اینکه پروژه تبدیل به یک سفارش بیروح نشود و امضا و رویکرد هر هنرمند همراه کارهایش باشد، کیوریتور تصمیم میگیرد بر اساس شناختی که از آثار و مسیر کاری هر هنرمند دارد رویکرد هنری هر اثر را در امتداد مسیر کاری خالقش تعریف کند، تصمیمی که هویت بخش این پروژهی بزرگ میشود. یکی دیگر از کارهای مهم کیوریتور در این پروژه ارتباط نزدیک و روزمره با تکتک هنرمندان است تا بتواند با مشورتهایش هنرمندان را از کلیشههای اشتباه در مورد مخاطبان دور کند، از محافظه کاری آنها جلوگیری نماید، و ایشان را از تکرار و اغتشاش بر حذر دارد. وقتی ۱۲۰۰ اثر را در کنار هم ببینید متوجه این حساسیتها خواهید شد.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است