جدیدترین ساخته الکس گارلند فیلمساز انگلیسی، حواشی متعددی را ایجاد کرده است.

به گزارش خبرنگار سینما صبا، فیلم جنجالی «جنگ داخلی» Civil war، درباره جنگی داخلی در ایالات متحده است؛ الکس گارلند فیلمساز انگلیسی در نشست خبری اکران این اثر در جشنواره جنوب به جنوب غربی، به گفتگو درباره نگرانیهای حضار درباره چنین موضوعی نشست.
گارلند سابقه ساختن آثاری نظیر «اکس ماکینا» Ex machina و «نابودی» Annihilation را در کارنامه داشته و فیلمنامه «۲۸ روز بعد» و «۲۸ هفته بعد» دو اثر مشهور ژانر وحشت/آخرالزمانی را نوشته است؛ اما دو طرف سیاسی در آمریکا نگرانیهای خود را از جدیدترین اثر وی دارند.
دموکراتها معتقدند که امسال، ملتهبترین فصل انتخاباتی در تاریخ ایالات متحده بوده و حتی حرف از جنگ داخلی، خطرناک است. بایدن به عنوان رهبر دموکراتها، در بیانیهای گفت که «دموکراسی در خطر است و باید جلو ترامپ را گرفت.» از طرفی جمهوریخواهان نیز معتقدند که آینده «ایده آمریکا» در این انتخابات در خطر بوده و اگر تیم بایدن پیروز شود، آمریکا دیگر آن کشور مقتدر سابق نخواهد شد.
گارلند در پاسخ به اینکه چرا امسال تصمیم به اکران چنین فیلمی گرفته است، گفت: «وقتی روی فیلم «اکس ماکینا» کار میکردم، خیلیها از الفاظ پیشگویی و آیندهنگرانه استفاده میکردند. به نظرم موضوع جنگ داخلی، چند سالی است که بر سر زبانها افتاده و روز به روز مردم بیشتری درباره آن صحبت میکنند؛ اما این موضوع، محرمانه نیست و تقریباً همه با مقوله جنگ داخلی آشنا هستند. من چهار سال پیش فیلمنامه «جنگ داخلی» را نوشتم و آن موقع نیز بحث انتخابات خیلی داغ بود و در دوران کرونا بودیم.»
گارلند در ادامه اذعان داشت که قصد او انتقاد مستقیم از آمریکا نیست و افزود: «اختلافاتی که در آمریکا وجود دارد، در باقی کشورها نیز مشاهده میشود. البته خطر جنگ داخلی در آمریکا، تبعات جهانی دارد. ایده استثناگرایی آمریکایی باعث شده تا مردم این کشور فکر کنند که آنها از تمامی خطرها در امان هستند؛ اما تاریخ نشان داده است که هیچکسی در مصونیت نیست؛ هیچکسی استثنا نیست و اگر با عقل سلیم به سراغ مشکلات نرویم، سکان هدایت کشتی از دستمان خارج میشود.»
گارلند بهعنوان یکی از استثناها در دنیای هالیوود، اشاره کرد که لزوماً وجود انبوهی از سلاح در دستان مردم عادی، احتمال جنگ داخلی را افزایش نمیدهد، او در این رابطه گفت: «در تاریخ نمونههایی وجود دارد که مردم با قمه و قداره به جنگ یکدیگر رفته و میلیون نفر کشته شدهاند.»
فیلمساز انگلیسی در این نشست اذعان داشت که قصد دارد تا گفتگویی درباره بحران اختلافات سیاسی ایجاد کند و طرفین باید با یکدیگر صحبت کنند و مسئله خود را بگویند. او معتقد است که در این اوضاع، طرفین از یکدیگر دشمنسازی کرده و شیطانی را از طرف مقابل ترسیم میکنند. وقتی که طرف مقابل را از ریشه و اساس، ضد اخلاق بخوانید، از هر توجیهی برای مقابله با وی استفاده میکنید.
گارلند در رابطه با دشمنسازی از یکدیگر گفت: «چرا فقط حرف میزنیم و گوش نمیکنیم؟ ما اعتماد خود را به رسانهها و سیاستمداران از دست دادهایم. عدهای انسان با شرف، هم در رسانه و هم در سیاست حضور دارند، حتی در هر دو طرف دعوا. من یک طرز فکر سیاسی شخصی دارم اما چند رفیق دارم که از نظر سیاسی، کلا با من متفاوت هستند. چرا این مسئله اینقدر سخت شده است؟ چرا ما دنبال قطع گفتگو هستیم؟ جناح چپ و راست سیاسی، صرفاً یک ایدئولوژی درباره نحوه مملکتداری است. درباره «خوب و بد» یا «خیر و شر» نیست. موضوع بر سر این است که شما فکر میکنی که کدام سیستم سیاسی، بازدهی بیشتری دارد. این موضوع یک رویه داره؛ موقع انتخابات که رسید، به مکتب سیاسی که فکر میکنی بهتر سیستم را اداره میکنه، رای میدی. اما ما این قضیه را تبدیل به «خوب و بد» کردیم. ما این قضیه را تبدیل به یک مقوله «خیر و شر» کردیم که به نظرم خیلی احمقانه بوده و خطرناک است.»
در این فیلم، دو ایالت کالیفرنیا و تگزاس با یکدیگر متحد شدهاند که در دنیای واقعی، این دو ایالت تقریباً درباره هیچ مسئله کلان سیاسی، تفاهم ندارند. عدهای از حضار نشست خبری، به مبهم بودن طرفین سیاسی در این فیلم اشاره داشتند و گفتند که اشاره مستقیم به دموکرات و جمهوریخواه نمیشود.
گارلند برای رفع این ابهامات گفت: «ما اینجا یک رییسجمهور دیکتاتور داریم که قانون اساسی را اساساً نادیده گرفته و به شهروندان حملهور شده است. لذا همه چیز روشن است، اگر کالیفرنیا و تگزاس اختلافات خود را کنار گذارند، میتوانند با این دیکتاتور مقابله کنند. همه چیز را نباید لقمه بگیریم برای مخاطبان؛ بعضی اوقات باید به قصه توجه کنید… به نظرم تمامی نشانههای فروپاشی آمریکا از داخل، جلوی چشمهایمان است ولی به آنها توجه نمیکنیم. شاید به این دلیل است که موضع سیاسی خودمون را گرفته و دنبال شنیدن اطلاعات دیگر نیستیم.»
البته این فیلم در چارچوب هالیوود ساخته شده و مواضع واضح لیبرال دارد؛ در قصه این اثر، گروهی افراطی مشاهده میشود که به نوعی استعاره غلط از جنبش «آمریکا را دوباره به اوج بازگردانیم» است. این جنبش، امروز اکثریت حزب جمهوریخواه بوده و چند ده میلیون طرفدار دارد.
علیرضا حسینمردی