به گزارش خبرنگار سینما صبا، وقتی آنچه مینویسی، بیشتر از آن که از «سینما» و علائق سینمایی و سلیقه هنری آمده باشد، از «عصبیت» بیاید، نتیجه بیشتر از آن که اثرگذار باشد، خودت را زیر سوال میبرد ولو ظرف چند ساعت همه جا وایرال و به عنوان یک نوشته الگو دست به دست شود. این بیشتر یک نمایش برای بدل شدن به مسعود فراستی است تا چیز دیگر!
«پرویز خان» فیلمی از فیلمساز بیادعایی است که اتفاقا نه ناشیانه است و نه ناامیدکننده. این کلمات هر کدام بار معنایی خود را دارند مگر آن که به عنوان ابزار برای تحقیر و دشنام از آنها استفاده کنی. در نوشتهای که اخیرا در فضای مجازی وایرال شده درباره این فیلم آمده است: «فیلم نمیتواند یک صحنه باورپذیر داخل زمین فوتبال و بیرون آن بسازد!» و این در حالی است که فیلم اگر هیچ حرفی برای گفتن نداشته باشد که دارد، در بحث باورپذیری صحنههای فوتبالی برای همه کارشناسان و تماشاگران حیرت انگیز بوده است.
فیلم «پرویزخان» هم در بخش نگاه نو و هم در بخش سودای سیمرغ جشنواره چهل و دوم موفق ظاهر شد و دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه را هم به دست آورد و درصد عمدهای از کارشناسان نسبت به اهدا نشدن سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد نقش اول به «سعید پورصمیمی» در یکی از متفاوتترین نقشهای عمر بازیگری خود انتقاد کردند. فیلم محصول سازمان اوج است و به تایید کارشناسان، یکی از باکیفیتترین و غیرشعاریترین کارهای این سازمان در سالهای اخیر است؛ فیلم اول سازنده آن با بهرهگیری از یک تیم جوان و در گیشه هم تا اینجای کار جزو یکی از سه فیلم پرمخاطب. هر چه هم با ماهیت اوج و ساختن فیلم سفارشی مشکل داشته باشیم، کمال بیانصافیست که شمشیرها را به تن فیلمی بزنیم که اتفاقا جای درستی ایستاده و روایتش از تاریخ و یک شخصیت معاصر ورزشی، میل به انطباق دارد ولو آن که یکسری از کاراکترها را بیشتر پرداخته باشد یا در قد و قامت «کریم باوی» چند سانتیمتر کم آورده باشد.
حمله کورکورانه و فراستیوار به فیلمی چون «پرویز خان» که مردم، منتقدان و داوران و کارشناسان دوستش دارند، یأسآور است. «پرویزخان» با امضاهای شبانه سرنگون نشد و فیلم «علی ثقفی» هم اینگونه است. یکی از بهترین فیلمهای ورزشی سینمای ایران که تنها سفارشی که میتوان به آن نسبت داد «ایران دوستی» است. آیا عرق به وطن و پیراهن، ارزش خود را از دست داده است؟ خدا داند!
There are no comments yet