خاطره‌بازی با آن روزها که تعطیلات عید، شش روز بود | پایگاه خبری صبا
امروز ۲ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۴:۱۹
احوالپرسی نوروزی با شمسی فضل‌الهی

خاطره‌بازی با آن روزها که تعطیلات عید، شش روز بود

شمسی فضل‌الهی می‌گوید: هنوز هم در سفره هفت سین سبزی می‌گذارم. معتقدم برای سلامتی است. مادرم می‌گفت: «باید سلامت باشیم که بتوانیم تحمل کنیم.»

به گزارش خبرنگار سینما صبا، شمسی فضل‌الهی متولد آذرماه سال۱۳۲۰ در سنگلج تهران، هنرمند پیشکسوت سینما، تئاتر، تلویزیون، دوبله و رادیو است. او ازسال ۱۳۳۷ فعالیت خود را آغاز کرد و در بسیاری از آثار خاطره‌انگیز حضور داشته است. ما به سراغ او رفتیم تا خاطرات قدیمی‌اش از نوروز را برایمان بازگو کند و از تفاوت آن روزها با حالا بگوید.

٭٭٭ از حال و هوای عید نوروز و دیدارها برایمان تعریف کنید.
الآن همه چیز فرق می‌کند. ما که بچه بودیم هرکسی تا آنجایی که می‌توانست لباس نو می‌دوخت. بزرگترها هم ما را به مهمانی می‌بردند. خودمان هم که بزرگ شدیم همین راه را ادامه دادیم. ما هم برای عید لوازم شادی فراهم می‌کردیم. دیدارهای عید دیدار همدیگر بود و از دیدار فامیل و دوستان که عزیزند خوشحال می‌شدیم. آن‌هایی که بچه داشتند می‌رفتند جایی که بچه داشت، هنرمندها هم دوست داشتند بروند جایی که بالاخره حرف درباره موضوعاتی باشد که خوشحالشان می‌کند. در واقع همان هنر و مسائل مربوط به آن.
زمان‌های قدیم این‌گونه بود که سعی می‌کردند بروند به دیدار آن‌هایی که در فامیل گرفتارند و بیماری دارند که هم‌دردی کنند و به یادشان باشند. آن‌موقع‌ها یک جایی مثل خانه بزرگترها قرار می‌گذاشتند. مثلا مادر من با دایی خودش و پسردایی‌ها و دختردایی‌ها این قرار را می‌گذاشت، خیلی این برای من جالب بود. خصوصا که آنقدر جمعیت ما زیاد بود که با اتوبوس می‌رفتیم. همه هم لباس نو می‌پوشیدیم. می‌رفتیم و عیدی می‌گرفتیم. بچه‌ها چه می‌دانستند که عیدی به چه درد می‌خورد. بعدها فهمیدیم عیدی یعنی چه. وقتی که بچه‌ها فهمیدند که عیدی به چه درد می‌خورد، می‌گرفتند و می‌رفتند برای خودشان توپ می‌خریدند، راکت تنیس می‌خریدند یا چیزهای دیگر.
نوروز آن سال‌ها سعی می‌کردیم برای روزهایی که با آمدنش دل ما را شاد می‌کرد همه‌چیز را آماده کنیم. اگر هم در این میان دل‌هایمان از چیزی یا کسی می‌شکست، می‌گفتیم لطف بوده است.

٭٭٭ سفره هفت سین‌تان را چطور می‌چیدید؟
هفت سین هم می‌چیدیم مثل الان همین هفت سین همیشگی. با نان و پنیر و سبزی که مادرم صدا می‌زد و یک لقمه دستم می‌داد. هرچقدر می‌گفتم من الآن شیرینی می‌خواهم می‌گفت: «شیرینی همیشه هست الآن وقت اینه». حالا در آخر هم نقلی چیزی دستم می‌داد. بعضی‌ها هم ماست می‌گذاشتند.

٭٭٭چرا در سفره هفت سین نان و پنیر می‌گذاشتید؟
چون همه‌چیز سفره هفت سین گیاهی است و برای احترام به دام هم چیزی در آن می‌گذاریم. برای سبزی هم معمولا ریحان یا جعفری و تربچه می‌گذاشتیم و یک لقمه هم از آن می‌خوردیم. البته من هنوز هم در سفره هفت سین سبزی می‌گذارم. معتقدم برای سلامتی است. مادرم می‌گفت: «باید سلامت باشیم که بتونیم تحمل کنیم.»

 

٭٭٭برای لحظه سال تحویل چه‌کاری می‌کردید؟
یادم است هر ساعتی که سال تحویل می‌شد ما را بیدار می‌کردند. ماهم ناراحت می‌شدیم. می‌گفتند حتما لباس نو هم تنت باشد. حالا پیراهن یا هر چیز دیگری. می‌گفتند سمنو هم بخور. صبح عید می‌رفتیم دستبوسی بزرگ‌ترها. آن‌ها هم می‌گفتند نه لازم نیست، نه روی ماهت را می‌بوسیم. یادم هست آن موقع‌ها گل‌های حیاط دلبری می‌کردند. من هم تا بیست سالگی در یک خانه شلوغ بودم که همه آنجا بودند. دستبوسی پدربزرگم می‌رفتم. چون مادر بزرگم زود از دنیا رفته بود، خیلی هم زن نازنینی بود.
عیدها پنج یا شش روز اول تعطیل بود. یک بار که از شش روز کم شد و پنج روزشد همه مردم عصبانی بودند که چرا تعطیلات را کم کردند. چون فروردین خیلی زیبا بود، همه دوست داشتند. از دیدن باز شدن ارغوان‌ها که هنوز برگش در نیامده و گل می‌شکفت لذت می‌بردند. مثل الآن سیزده روز تعطیلی نبود.

٭٭٭آداب و رسوم خاصی برای غذاها و خوراکی‌های عید داشتید؟
مهمانی که می‌رفتند غذا خوردن آداب و برنامه‌ای داشت. حتما شب عید عدس‌پلو می‌خوردند، فردای آن روز حتما سبزی‌پلوماهی می‌خوردند، روز بعدش هم رشته‌پلو. این چیزها خیلی رعایت می‌شد.گاهی، خانه بعضی از دوستان و اقوام هم که برای عید دیدنی‌ می‌رفتیم خودشان شیرینی عیدشان را درست می‌کردند مثل مسقطی. در همه این رفت و آمدها گاهی پیش می‌آمد که نتوانند غذا را آماده کنند به همین خاطر در همان راه بیرون کبابی چیزی می‌خوردند. «با هم بودن» مهم بود.عید آن‌موقع‌ها همه را به هم نزدیک می‌کرد که درد دل و شادی‌شان را به هم بگویند.

 

مریم مختاریان

There are no comments yet


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۹/۰۱۴/۹۱۳/۴۰۰
  • زودپز
    ۱۶۹/۶۹۳/۰۲۰/۰۰۰
  • تمساح خونی
    ۱۶۸/۲۸۰/۴۲۷/۲۵۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۶۳/۶۲۰/۱۵۶/۵۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۷/۸۶۸/۱۴۹/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۴/۳۷۶/۴۱۳/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۳/۴۹۵/۱۴۱/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۲/۳۹۲/۰۶۱/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۵/۸۴۱/۳۳۹/۰۰۰
  • شنگول منگول
    ۹۹۳/۸۸۰/۰۰۰
  • استاد
    ۹۹۲/۹۳۰/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۳۷۶/۰۳۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۲۴۲/۰۲۰/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۷۹/۹۶۰/۰۰۰