به گزارش صبا، سرور ابراهیمی، نویسنده و کارگردان تئاتر در گفتوگو با خبرنگار تئاتر صبا، در رابطه با پرداخت به موضوعات اجتماعی در سینما و تئاتر، گفت: در نگاه اول باید دید چه کسانی دست در تهیه و ساخت یک فیلم یا تئاتر دارند؟ نویسنده، کارگردان، بازیگر، تمامی عوامل و افراد سهیم در تولید یک اثر در مواجهه با مخاطب و تماشاگر، همه ما درگیر مسائل و مشکلات موجود در جامعه یا اجتماع هستیم؛ حال یکی با سهمی اندک و دیگری با سهمی بیشتر، اطراف همه ما مملوء از اتفاقاتی است که همواره در حال وقوع هستند، بنابراین مطمئنا جرقه یک طرح یا داستان برای ساخته شدن از دل زندگی روزمره ما پیدا خواهد شد، چراکه ما همگی درگیر آن در چرخه این اتفاقات هستیم و یا به عبارت سادهتر درآن گیر کردهایم تا زمانیکه از آن وضعیت عبور کرده یا خارج شویم.
او افزود: ما در هر لحظه زندگی در حال شنیدن دیالوگهای یک اثر هستیم؛ خشم، شادی، حسادت، غم، هیجان و… همه این عواطف را به چشم میبینیم، هر چند علت و معلول نیز همچنان باقی است. بنابراین طبیعی است که به سراغ موضوعات اجتماعی برویم؛ زمانی که شما به آیینه نگاه میکنید در وهله اول خود را میبینید، من اگر زخمی خوردم به دنبال درمان یا شاید پنهان کردن اثر زخم خواهم بود؛ براین باورم که طبیعی است در هنگام نوشتن گرایش به طرح ابعاد این موضوع داشته باشم تا بیان احتمال وجود موجودات فضایی در کشورم. مردم سرشار از دغدغه هستند؛ شاید برای التیام زخمها هم که شده به دنبال شبیه خود بگردند، شاید برای روشن کردن ذهنها و جلوگیری از تصمیمات لحظهای یک اشتباه ویرانگر، دیدن یک اثر با موضوعی اجتماعی از همان جنس نوعی هشدار تلنگر یا درمانگری باشد.
این هنرمند سینما و تئاتر ابراز داشت: ما موضوعات زیادی برای طرح و عنوان داریم که بنا به دلایلی امکان طرح شفاف و بیان آن را نداریم؛ گاه سیاست، گاه مذهب و گاهی روان جامعه این اجازه را به سازنده نمیدهد. البته اینکه یک سازنده اثر، اولویت را روی کدام موضوع برای ساخت میگذارد بستگی به شخص سازنده، سرمایه گذار و سلیقه مخاطب یا به عبارتی واضحتر بازگشت سرمایه دارد.
کارگردان نمایش رادیویی «ضیافت قابیل» عنوان کرد: موضوع داستان این نمایش اقتباسی از کتاب «و آنگاه هیچکس نماند» آگاتا کریستی به قلم آقای ابوالفضل ثابت مقدم بود و حول محور همان چرخه تاثیر اعمال و رفتار انسانها بر زندگی یکدیگر است. پسری جوان برای ساعتی تفریح به کازینویی میرود اما توان مالی پرداخت ندارد، مالک کازینو دختری است که در پی نشان دادن و اثبات هوش و قدرت مدیریتی خود به پدر، دستور به گوشمالی پسرک میدهد. افرادی که برای پول دست به زد و خورد میزنند، دکتری که بابت عدم رعایت اصول اخلاقی و مستی در حین عمل باعث مرگ پسرک میشود و قاضی دادگاهی که با دریافت رشوه تمامی مجرمین این حادثه را تبرئه و آزاد میکند این داستان را روایت میکنند.
او ادامه داد: علاوه براینها؛ دو شخصیت دیگر از جمله مرد جوانی که در سودای شهرت و ثروت دوست و همکارش را میکشد تا اثر او را به نام خود ثبت کند و زن روانشناسی که به دلیل شرایط روحی بد بعد از فوت همسرش به دلایلی مالی به کارش ادامه می دهد در حالیکه به دلیل عدم توجه به مراجعین مسبب خودکشی یکی از آنها میشود؛ روایات جذابی در طول داستان خواهند داشت. حسن ختام داستان نیز کشیشی است که در پی تلافی تمامی این اتفاقات خود را به نوعی دست خداوند میبیند و میگوید: «من عدالتی را اجرا کردم که به دنیا و خداوند بدهکار بودیم».
ابراهیمی در رابطه با ویژگیهای این نمایش عنوان کرد: از نظر تجربی این کار دو ویژگی مهم داشت؛ درونی و بیرونی. بیرونی؛ ارتباط خوب و رضایت مخاطبین از کاری که هفتاد درصد بازیگرانش کار اولی محسوب میشدند و این امر بدون شک به معنای این است که همیشه حضور چهرههای خاص تضمین بازخورد خوب از مخاطب نیست، چیزی که این روزها ملاک انتخاب یک اثر برای تماشا شده است. درونی؛ در هنگام ورود به هر یک از مخاطبین یک عدد چشم بند داده شد تا در طول اجرا کاملا در دنیای صدا و تخیل غوطه ور شوند و نکته جالب این بود که اکثریت تماشاگران تا لحظه آخر چشم بند را نگه داشتند. البته تعدادی هم به دلیل هیجان و کنجکاوی گاها گوشهای از چشم بند را بالا میدادند. البته برخی نیز طبق روال مرسوم هر اثر رادیویی که در سالن تئاتر اجرا میشود ترجیح دادند استفادهای از چشم بند نداشته باشند که شاید یکی از دلایل آن به طور فرضی عدم ریسک پذیری برای چشیدن طعم یک تجربه پیشنهادی جدید باشد.
او در رابطه با تولید آثار اجتماعی در مقایسه با سایر کشورها افزود: در مقایسه با امکانات فنی و میزان سرمایه گذاری و با توجه به محدودیتهایی که از لحاظ اجتماعی و قانونی در طرح و بیان موضوعات خاص داریم به نسبت توانستیم موفق باشیم اما متاسفانه ما از تمامی پتانسیل موجود استفاده نمیکنیم یا شاید شفافتر و صادقانهتر بگویم، اجازه استفاده داده نمیشود. افراد بسیاری وجود دارند که شبها با بغض ایدهها و طرح هایشان میخوابند و صبح با حسرت اجرایی نشدن آنها به زندگی ادامه میدهند به این امید که شاید در پس تلاش یا بخت و اقبال دیده شوند و کسی حاضر به سرمایه گذاری و ساخت آن ایده یا متن شود. با کمی گشت و گذار بین اهالی این حرفه و مخصوصا فارغ التحصیلان هنرهای نمایشی و سینما به تمامی متوجه عرایض بنده خواهید شد. صد البته بماند حکایت جنگ داخلی مابین افرادی که فارغ التحصیل این حوزه هستند با افرادی که به طور تجربی و مطالعات شخصی یا با گذراندن دورههای خصوصی وارد این حرفه میشوند، جنگ اشتباهی که هر دو طرف را از اصل هنر دور میکند چراکه از اصول هنر درست دیدن و شنیدن است و این قبیل کینه ورزیها ما را از وقوف به اصل ماجرا دور میسازد.
این هنرمند بیان کرد: در مورد تئاتر بنده به سه مشکل اصلی پی بردهام؛ اول، انتخاب متن و قصه درست در خور و توان بازیگر برای عرضه به مخاطب، گاها یک قصه بارها با گروههای مختلف به اندازهای اجرا میشود که دیگر بیننده یا مخاطب تنها برای تماشای چهرهای خاص پا به سالن میگذارد و اگر بازیگر یا کارگردان اثر تکراری مطرح نباشند فاتحه آن کار خوانده است، مگر دوستان و اقوام میتوانند چندین شب سالن را پر کنند؟ حتی گاها قصهای کار میشود که هیچ حسی از ما به ازا یا همزاد پنداری یا تاثیری در مخاطب نمیگذارد؛ بماند داستان متنهای عجیب فکاهی که این روزها کمی با مدل لباس، رنگ و ساز اره و اوره شمسی کوره فروش خوبی نیز دارند.
او ادامه داد: مشکل دوم امکانات سالنهای تئاتر است، ما در چند سالن مهم و مطرح پایتخت که از آن اطلاع دارم همچنان با سیستم نور و صدا و اتاق گریم بدون تهویه چالش داریم، بگذریم از چیدمان سالن که با توجه به بضاعت موجود اگر کارگردانی بخواهد مخاطب را وارد چالش یا جریان بازی در حال اجرا کند، نهایتا از چند حرکت قدیمی و تکراری میتواند استفاده کند و عملا به علت نداشتن تنوع در ساختار سالن و هزینه بالای اجرایی کردن یک ایده بنا به کمبود امکانات، عملا تئاتر تجربی فرصت رونق و رشد چندانی ندارد.
این بازیگر تئاتر گفت: مشکل سوم که بیشتر از دو مورد قبلی خنجر به قلب و آسیب به روان اهالی این حوزه میزند مسئله همیشگی سرمایه گذار است؛ حتی گاها سالنی که در اولین برخورد میپرسد بازیگر چهره داری؟
هیچ کس از ابتدا چهره نبود، فرصت حضور و ظهور بدهید تا بلکه ما دائما یک گروه و تعدادی مشخص را تنها روی صحنه نبینیم بلکه لذت جنس بازیهای متفاوت را ببینیم و بچشیم. زمانی که تعداد محدود میشود خلاقیت و رقابتی وجود ندارد، البته که همه اینها به بهانه بازگشت سرمایه است که بخشی از آن ما مخاطبین هستیم که برای دیدن یک اثر به دنبال تکنیک اجرایی یا محتوای آن نیستیم بلکه به دنبال دیدن هنرپیشه یا کارگردان هستیم و این به معنی مرگ تمام اندیشههای نو و رسالت هنر است. راه حل از نظر من تنها جمله معروف «ما هیچ ما فقط نگاه است» و به این علت است که همچنان در کوچه اول ماندهایم.
او افزود: من نیز در همان چالههایی که در طول جواب به سوال پیشتر مطرح کردید، کمی تا قسمتی گلی شدم اما یک جمله قدیمی است که تا به اینجا هر بار به آن چنگ زدم «محدودیت خلاقیت میآورد» هر چند از گفتن آن گاهی خندهام میگیرد و گاهی نیز گریه! البته خداراشکر با وجود کم و کاستیها دلخوش به دوستانی هستم که میگویم برای کار بعدی هستید با همان خنده و انرژی من را همراهی میکنند؛ با این وجود در حال تدارک برای شروع تمرینات کار بعدی هستیم.
سرور ابراهیمی در پایان تاکید کرد: جملهای از نمیروویچ دانچنکو که شاید علت دیوانگیهای من و ما با وجود تمام سختیها مشکلات، افتادن و باز روی پا ایستادن را به خوبی توصیف میکند «اگر معنای تئاتر فقط یک نمایش سرگرم کننده بود شاید ارزش این همه تلاش را نداشت، اما هنر بازتاب زندگی ست» و این یعنی زندگی من، زندگی تو و زندگی ما.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است