به گزارش خبرنگار صبا، با توجه به آرای ژان بودریار، میتوان گفت او حاد واقعی را نه تنها امری به غایت شبیه امر واقعی، بلکه عین امر واقعی و تسخیرکنندە جایگاه آن میداند. به طوری که حاد واقعی غیاب و نبود امر واقعی را پنهان میسازد. کسی متوجه این جابهجایی و این پنهان کاری نمیشود. رد این حالت حاد واقعی، واقعیتر از امر واقعی میشود. به بیان دیگر، چنان ماهرانه جایش را اشغال میکند که واقعیتر از خود آن جلوه میکند. البته حاد واقعی نه تنها جای امر واقعی را میگیرد، بلکه هیچ ربطی هم بدان ندارد؛ یعنی رونوشتی از امر واقعی نیست. بلکه میتواند شکلی رمزگونه، نشانهای و گسترده از قالب امر واقعی باشد.
واقعیتی نظیر هنر را تنها میتوان مجموعهای از نشانهها و تولیدی از موضوع در خودنمایه خویش تلقی کرد. بودریار معتقد است که ما با تقدم وانمودهها مواجه هستیم که در آن بازنمایی مقدم بر امر واقعی است، بدین قرار وانموده دیگر حتی امر واقعی را به عنوان یک طرف معادله نداریم. وانموده مقدم بر حاد واقعیت است، زیرا کارکرد حاد واقعیت در قلمرو وانموده تعریف میشود. بدین گونه، بودریار درتبارشناسی خود، دوران رمز، دوران نشانه را که برای تشخیص ساختن میان افراد و مشخص ساختن آنان بود، پشت سر میگذارد. ویژگی دوران جدید در این نکته نهفته است که رمزها میتوانند از واقعیات تمایز یابند و مستقل از آنها به حیات خود ادامه دهند.
با این توصیف، آثار نقاشی و حجم امیر عباسی در نمایشگاه « نویزآف»، در مسیر تولید رمزگانی حرکت میکند که میخواهد در آن، مواجه با خاطرات خود و هویت جمعی را محک بزند. از این رو، از بازنمایی شیئی نمادین و پاپ، چون نوارهای کاست استفاده میکند. نوارها در قالبی بسیار بزرگتر در بینظمی حاکی از اجماعی نشانهای تکثیر میشوند. این تکثیر در نوع رنگآمیزی اکسپرسیو، گسیختگی، شکستگی و بیرون زدگی اجزای نوارها، ساختار اصلی و سپس مفهومی نمایش آثاراورا شکل میدهند. چندپاره شدن هویت در اینجا امر واقعی و وانموده، وضعیت فرم گره خورده و فتیشیسم بیانگر و اغراق آمیز در اندازه نوارها، همان پیوند میان خواست و اشتیاق به جایگاه غیر اینفومانیای انسان معاصر، به طور نمادین است. جایگاهی که میخواهد مفهوم هویت را با بازنمایی پسینگی و مفهوم غم غربت، بازیابی کند. این تکاپو در آثار عباسی، به زعم نیچه، نوعی گریختن از بی خانمانی و بی پناهی در دنیای پسامدرن است. در اینجا، ما با نوعی وانموده و بازنمایی نشانهای سر و کار داریم. مفهوم نوستالژی، که با تمرکز بر امر رمزگانی هویت، میخواهد تکثر اطلاعات در عصر حاضر را متوجه احتمال نابودی واقعیت (گذشته) کند. در واقع، عصر دیجیتال و جنون قدرت احاطه تکنولوژیک بر جهان، در عین حال که تنهایی ما را نشانه میرود، هویت ما را نیز چند پاره و دگرگون میکند. بازنمایی نوارهای گره خورده و آویزان که پیوسته تکرار میشوند، ماهیت و مفهوم فاصله و پیچیدگی دورانی است که زیستن در آن، ما را بی مایه و بی جسم ساخته و در نهایت از بین میبرد. همین مفهوم نوستالژی، برای هایدگر نیز با مسئله هویت گره خورده بود. هویتی که به واسطە پیوند هستی شناختی انسان با مکان، خاک و ریشههای بومی تعریف میشود. بنابراین قطع شدن این ریشهها، مسبب یکی از بحرانهای انسان معاصر به شمار میآید و حتی بی خانمانی، تنهایی وغم غربت برای او را در پی دارد.
وانموده در اینجا، بازتاب مفهومی و بیرونی شیءوارگی و فیگوراسیون معطوف به فریز و متراکم کردن زمان دربازنمایی یک شی نوستالژیک چون نوار کاست است. شیئی که در نهایت آینهای از این پرسش بنیادی انسان و دیگری است، در باب «زمان و جایی که در آن هستم»، به سوی تفکری که میتواند دری به سوی ناپایداری و محرومیت و آوارگی انسان بگشاید. اصطلاح « نویزآف»، پیشنهاد و انتخاب نمادین و منتقدانه عباسی درباره لزوم و اهمیت امر واقعیتر است که در هراس و حیرانی بر آن تاکید ورزیده است. هراس از فقدان صداها و آواهایی که شاید جایی ماسبق، گم یا فراموش شدهاند. آواهایی که قابل بازیابی نیستند، و انسانهایی که چون گذشته، میل زیست صادقانه ندارند.
سعید احمدزاده
There are no comments yet