آشفتگی از پس آشفتگی، چاپلین را می‌کُشد | پایگاه خبری صبا
امروز ۲ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۲۲:۰۰
نقدی بر نمایش چاپلین، اثری از مهران رنجبر؛

آشفتگی از پس آشفتگی، چاپلین را می‌کُشد

باید گفت: این آشفتگی‌ها سبب نامستحکم‌بودن نمایش چاپلین می‌شود. جایی که داستان تاریخی روایت نمی‌شود و مخاطب با تکه‌های نامنسجم شواهد تاریخی شنیده‌شده مواجه می‌شود. اثری که خودش را از اثر ناب هنری جدا می‌کند و به بیان مکررات بسنده می‌کند.

به گزارش خبرنگار تئاتر صبا، نمایش «چاپلین» به نویسندگی و کارگردانی «مهران رنجبر» که این شب‌ها در سال اصلی مجموعه تئاترشهر به روی صحنه است را می‌توان از ابعاد مختلفی مورد بررسی قرار دارد؛

در رسالۀ شعرشناسی،ارسطو بیان می‌کند که کار خالقان ادبی، روایت رخدادها آن‌طور که اتفاق افتاده نیست؛ آفرینشگر اثر هنری، برخلاف تاریخ‌نویس، وظیفه دارد رویدادها را آن‌گونه که امکان رخ‌دادن دارند، روایت کند.

این همان موضوعی است که در نمایش چاپلین با آن دم دستی رفتار می‌شود. خالق اثر، به کمک تخیل، مکانی از برزخ به تصویر می‌کشد، اما نه مکان تعریف‌نشده‌ای از برزخ؛ همان برزخی که با معنای قراردادی‌اش برای همگان مشخص است. سپس در روایات، شخصیت‌ها و حتی مواجهات آن‌ها با یکدیگر، هیچ‌گونه امکان جدیدی از تاریخ روایت نمی‌کند. در واقع، همان رویدادها و اخبار شنیده‌شده از تاریخ زندگی چاپلین و هیتلر، به تصویر کشیده می‌شود. اولین آشفتگی همین‌جاست! اگر مؤلف به نظریۀ تاریخ‌گرایی سنتی معتقد است که هنر آینه‌ای از واقعیت است و و هنرمند وظیفه دارد تا تاریخ را به‌صورت عینی و بی‌طرفانه بازنمایی کند، چرا فضای رازآلود برزخ را همراه با شخصیت‌هایی خیالی چون عصای چاپلین و سگ هیتلر، به تاریخ شنیده‌شده اضافه می‌کند؟ اگر چون پساساختارگرایان، می‌خواهد بر رویدادی تاریخی تفسیر و تحلیل کند یا به‌صورت انتقادی با آن مواجهه کند و چون گفتۀ ارسطو در تاریخ امکانی بسازد، چرا همان تاریخ دست‌نخورده با همان ویژگی‌هایی که از شخصیت‌های هیتلر، چاپلین، اوا براون و اونا اونیل می‌شناسیم، دوباره بازگو می‌شود؟

دومین آشفتگی نمایش چاپلین آوردن بینامتنیت‌هایی چه در متن چه در کارگردانی است که یا کمکی به اثر نمی‌کند یا در نطفه خفه‌ می‌ماند. سه مورد از ‌آن‌ها عبارت‌اند از:

۱٫ شنیده‌شدن دیالوگ‌های نمایشنامۀ هملت شکسپیر میان چاپلین و مادرش هانا. هانا در تاریخ نوشته‌شده که نمایش هم از این تاریخ بیرون نمی‌زند، بسیار به چارلی علاقه داشت و همواره سعی می‌کرد او را ببیند و از او مراقبت کند. جدایی چارلی از مادرش بیشتر به‌خاطر شرایط اجتماعی و اقتصادی آن زمان و بیماری روانی هانا بود، نه به‌خاطر بی‌علاقگی هانا به چاپلین یا ازدواج هانا با عموی چاپلین و خیانت به پدر واقعی چاپلین! اینکه چرا قسمت‌هایی از نمایش هملت، آن هم قسمتی که هملت به مادرش گرترود حرف از خیانت به او می‌زند، در نمایش چاپلین آمده و به آن پرداخت شده، جای بسی تعجب است!

۲٫ چندبار در طول نمایش، به یوجین اونیل و سبک اکسپرسیونیسم اشاره می‌شود. این اشاره برای چیست؟ اکسپرسیونیسم، جریانی هنری است که از اوایل قرن بیستم ظهور می‌کند و بر بیان احساسات درونی هنرمند و تجسم ذهنی او از جهان تأکید دارد. آیا اشارۀ چندباره به این مکتب در نمایشی که آن‌چنان به بیان احساسات و تجربه‌های درونی شخصیت‌ها نمی‌پردازد، امری ضروری است؟ از دیدگاه نگارنده، این مفهوم در اثر، بیرون‌زدگی ایجاد می‌کند و مفهومی بر معنای نمایش نمی‌افزاید.

۳٫ از لحاظ اجرایی، در ابتدا و انتهای اثر، قابی که نشان از اتاق گازهای نازیسم است در سمت راست صحنه به نمایش درمی‌آید. قابی که مخاطب را به یاد نمایش انسان‌اسب، پنجاه‌پنجاه مرتضی اسماعیل کاشی می‌اندازد. درست همین تصویر در نمایش ذکرشده وجود داشت، اما در خدمت اثر و معنای آن قرار داشت. در نمایش چاپلین، صرفاً به‌واسطۀ حضور شخصیت هیتلر، این تصویر مرتبط نشان داده می‌شود، اما نه در خدمت نمایش است، نه فهم مناسبی از آن می‌شود، نه معنایی به کار اضافه می‌کند. فقط در ابتدا و انتهای نمایش، این تصویر ساخته می‌شود. گویی مؤلف فقط درصدد نشان‌دادن تصویری زیباست که حذف آن، هیچ‌گونه خللی به کار وارد نمی‌کند.

شاید بتوان گفت تنها بینامتنیتی که در این نمایش در یک صحنه (آن هم فقط برای همان صحنه) معناسازی می‌کند، ارتباط‌دادن هیتلر و کالیگولا است. جایی که هیتلر آدم‌کش و جنگ‌طلب به امپراتوری خودکامه و بی‌رحم در دوره‌ای پرآشوب نسبت داده می‌شود.

سومین آشفتگی این نمایش، شکستن بی‌سبب دیوار چهارم، یا دیوار نامرئی است که بازیگر چاپلین، با جملاتی شعارگونه به جلوی صحنه می‌آید؛ کلیت صحنه را رها کرده و به‌ناگاه با تماشاگران چشم‌درچشم حرف می‌زند. سؤال اینجاست آیا صرف آمدن قسمتی از صحنه میان تماشاگران، این پیامد را خواهد داشت تا نمایش هرجا که دلش می‌خواهد فضا و دیوار چهارم را بشکند؟ اینجاست که گویی کارگردان سعی دارد جملات شعاری را در سر تماشاگران حقنه کند.

چهارمین آشفتگی، آشفتگی‌ای است که از پس ایده‌ای خلاقانه می‌آید، اما در حد همان ایده می‌ماند: روبه‌روشدن چاپلین و هیتلر، به بهانۀ فیلم دیکتاتور بزرگ (این فیلم سال ۱۹۴۰ منتشر شد و یکی از آثار ماندگار چاپلین است) با معنای قلدربودن یا دیکتاتوری دو شخصیت، یکی در تسخیر جهان بدن زنان و یکی در تسخیر کرۀ خاکی. این ایدۀ ناب، با قرارگرفتن شخصیت‌هایی رهاشده در فضایی نامناسب با جملات قلمبه‌ای که نویسنده به‌سختی در دهان شخصیت‌ها گذاشته و تکه‌تکه‌شدن درامی که نیست، به قهقرا می‌رود. به‌طوری که این ایده در کلیت منسجم یک نمایش کامل قرار نمی‌گیرد. همین دلیلی می‌شود که هرچه بازیگران در طرح اجرایی تلاش خود را می‌کنند، کار به ثمر نمی‌نشیند. به‌ سخنی دیگر، بازیگران از پس درآوردن شخصیت‌ها در بازی‌های غیررئال و تئاتریکال این اثر برآمده‌اند، اما در این فضای آشفته، تلاششان بی‌فایده باقی می‌ماند.

در نهایت باید گفت، این آشفتگی‌ها سبب نامستحکم‌بودن نمایش چاپلین می‌شود. جایی که داستان تاریخی روایت نمی‌شود و مخاطب با تکه‌های نامنسجم شواهد تاریخی شنیده‌شده مواجه می‌شود. اثری که خودش را از اثر ناب هنری جدا می‌کند و به بیان مکررات بسنده می‌کند. درست است که خود این شواهد، روایت‌مند هستند یا به قول کریستوفر باتلر، اساسی‌ترین شواهد یا حقایقی که در همه کتاب‌های تاریخ بیان می‌شوند، چیزی از ماهیت داستانی آن‌ها نمی‌کاهد، اما در صحنۀ نمایش و مفهومی که از آن به‌عنوان تئاتر صحبت می‌شود، وقتی افزودۀ معنایی یا تصویری به حوادث اضافه نمی‌شود و به بیان صرف یک روایت تاریخی شنیده‌شده بسنده می‌شود، اثری قدرتمند تولید نخواهد شد.

مهران عشریه

یک نظر

  • نقد درستی بود. البته به این آشفتگی ها، موارد دیگری هم می‌توان افزود. از آواز زیبای اپرا که هیچ سنخیتی با اجرا نداشت، تا نقالی شخصیت عصا، و فریادهای مدامِ بازیگران که گویی از ترس شنیده نشدن در سالن شکل ورفته بود. و البته میزانسن های بی دلیل و جابجا شدن لحظه به لحظه در صحنه، بدون هيچ انگیزش و قاعده‌ای. 

جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۵/۲۳۱/۳۴۳/۴۰۰
  • تمساح خونی
    168/280/427/250
  • مست عشق
    120/214/320/750
  • پول و پارتی
    ۸۷/۴۹۱/۳۰۲/۰۰۰
  • خجالت نکش 2
    86/257/789/200
  • زودپز
    ۶۷/۳۷۶/۱۵۴/۲۸۰
  • خجالت نکش
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • قیف
    25/553/393/000
  • ببعی قهرمان
    ۲۳/۸۸۵/۶۵۷/۰۰۰
  • مفت بر
    ۲۱/۵۹۱/۱۲۸/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۲/۳۰۰/۹۶۸/۵۰۰
  • ملاقات با جادوگر
    11/345/347/500
  • شه‌سوار
    ۹/۷۴۳/۴۴۱/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها2
    9/123/296/500
  • در آغوش درخت
    6/277/201/500
  • آغوش باز
    2/293/917/500
  • استاد
    ۳۲۶/۵۰۵/۰۰۰
  • کارزار
    ۲۳۵/۷۹۲/۵۰۰
  • لختگی
    96/845/000
  • آنها مرا دوست داشتند
    ۶۴/۲۷۵/۰۰۰