تمجید حمیدرضا نعیمی از نمایش «ترور»/ مؤثر بودن در اوجِ سادگی | پایگاه خبری صبا
امروز ۶ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۰۱:۰۳

تمجید حمیدرضا نعیمی از نمایش «ترور»/ مؤثر بودن در اوجِ سادگی

حمیدرضا نعیمی درام‌نویس، کارگردان و مدرس تئاتر در یادداشتی به بررسی تئاتر «ترور» به کارگردانی ابراهیم امینی پرداخت که از اواخر مردادماه در تماشاخانه ایران‌شهر روی صحنه رفته است.

به گزارش صبا، در ادامه متن کامل یادداشت حمیدرضا نعیمی را می‌خوانید:

آن که گفت آری… آن که گفت نه!

نمایش «ترور» نوشته فردیناند فون‌شیراخ، ترجمه مهدی سردانی با کارگردانی ابراهیم امینی اثری است که باید آن را دید. زیرا به موضوعِ مهمی می‌پردازد که درام در طول عمر چند هزارساله خود با آن درگیر است: «انتخاب». انسانی که بین خیر و شر، یا حتی بد و بدتر دست به انتخاب می‌زند. این لحظه‌ای است که به «وجود»، «اصالت» می‌بخشد. فردیناند فون‌شیراخ، لحظه نابی را برای طرحِ مسئله و فکرِ اثرِ خویش برگزیده است: یک افسر نظامی، هواپیمایی مسافربری که توسط یک تروریست قرار است به یک ورزشگاه هفتادهزار نفری برخورد کند را با اصابت موشک منهدم می‌کند. این «انتخاب» به سرعت در ذهنِ «مخاطب» تعمیم می‌یابد به هزاران موقعیتی که او در جایگاهِ یک کُنش‌گر باید تصمیم بگیرد.

بی‌شک در موقعیت‌های خطیر، کم هستند انسان‌هایی که کل و جزء را هم‌زمان در نظر بگیرند، اما «نظریه نسبیت» انیشتین کار را برای بشر که در کلافِ زمان و ادراکِ مطلق‌گرایی گیر کرده بود آسان کرد. اینشتین اعلام داشت که وقایعی که در نقاط مختلف در نظرِ ناظری در یک لحظه روی می‌دهند، در چشمِ ناظرِ دیگری که نسبت به ناظرِ اولی در حرکت باشد، در همان لحظه وقوع نمی‌یابند. مثلاً، اگر در نظر کسی که روی زمین است دو واقعه در یک لحظه و باهم صورت پذیرند، این دو واقعه برای ناظری که در قطار یا هواپیما در حالِ حرکت است، باهم روی نمی‌دهند. زمان، مطلق نیست و با سرعت و موقعیتِ ناظر بستگی و نسبت دارد. اگر این تئوری را درباره جهان بیان کنیم، باید بگوییم واقعه‌ای که در ستاره‌ای رخ می‌دهد (مثلاً انفجاری که در آن واقع می‌شود) در همان لحظه که به چشمِ ناظرِ زمینی می‌رسد وقوع نمی‌یابد، بلکه از آنجا که نور با سرعت ۳۰۰ هزار کیلومتر بر ثانیه طی‌طریق می‌کند، ممکن است خبر واقعه ستاره‌ای سال‌ها پس از وقوع به چشم زمینیان برسد؛ و ستاره‌ای را که امروز به وضعی می‌بینیم مدتی پیش به این وضع بوده و شاید امروز معدوم شده باشد. اگر تصور این امر ممکن بود که شخصی سرعتی بالاتر از آن نور احراز کند، به‌موجب نظریه نسبیت، زمان برای او به عقب برمی‌گشت و تولد او در آینده صورت می‌پذیرفت.

بر اساسِ نظریه انیشتین همواره فکر می‌کنم ما که در این باور سیر می‌کنیم که رو به سوی آینده در حرکتیم، از نقطه‌نظرِ جهان‌های دیگر گذشته‌ای به حساب می‌آییم که میلیون‌ها سال نوری است به پایان رسیده است. وقتی در جهانی با این همه احتمالات زندگی می‌کنیم، حقیقتا درک و دریافتِ این که انجامِ کدام کار درست یا اشتباه است دشوار می‌نماید. گاهی نیت‌های خیر نتایجِ فاجعه‌باری را در پی دارند، پس چه باید کرد؟ نتیجه و ضریبِ به هدف رسیدن، همواره برای انسانِ هوشمند و کُنش‌گر آشکار و روشن نیست، او محکوم به انتخاب است.

اثر جدید کریستوفر نولان یعنی فیلم «اوپنهایمر» هم دقیقا به چنین لحظه سرنوشت‌سازی اشاره دارد. برای نجات جانِ کسانِ بی‌شماری، مجبوری جانِ کسانِ بی‌شماری را بگیری؛ آیا تو مجرمی؟ آیا تو نجات‌دهنده‌ای؟ آیا تو خدایی که حق داشته باشی چنین تصمیمی بگیری؟ آیا آن افسر با شلیک موشک به آن هواپیما و نجات جانِ هفتاد‌هزار انسانِ در ورزشگاه «قهرمان» است؟ آیا در محکمه وجدانِ فردی و نه قضایی، او قاتلِ جان ۱۶۸ انسانِ بی‌گناه در هواپیماست؟ اگر از نظرِ مردمانِ نشسته در ورزشگاه او بهترین تصمیم را گرفته، از نظرِ سرنشینانِ بی‌خبرِ در هواپیما چه؟

درام‌نویس، از همان نخستین صحبت‌های قاضی، به جای پرداختن به مقدمه، به سراغِ اصلِ مطلب می‌رود. مخاطب هم سریع و بدون حاشیه در می‌یابد که قرار است شاهد چه موضوع، قصه و ژانری باشد. درام‌های دادگاهی، چون با مباحثه سر و کار دارند معمولاً کسالت‌بار و خسته‌کننده‌اند اما این اثر بسیار جذاب، شنیدنی و دیدنی است. زیرا توسط شخصِ دادستان با طرحِ پرسش‌های بنیادی، مخاطب در می‌یابد که قرار است صد دقیقه ذهن و جانش آماجِ این پرسش‌ها باشد که: «اگر شما بودید چه می‌کردید؟» اما متأسفانه درام و درام‌نویس از بسیاری از تماشاگران عقب می‌مانند، زیرا ادله‌ای که دادستان برای به هم ریختنِ ذهنِ مخاطب مطرح می‌کند یک نتیجه را رقم می‌زند: افسر نظامی، درست‌ترین کار را انجام داده است، پس باید تبرئه شود. این سوگیری از سوی نویسنده نمایش‌نامه در سرتاسرِ متن وجود دارد و به نظر من در این‌جا تماشاگران کُنش‌گری مستقل نیستند؛ آن‌ها به سوی نتیجه‌ای که دلخواهِ درام‌نویس است سوق داده می‌شوند، و این پاشنه آشیل نمایش‌نامه «ترور» است. به یاد بیاوریم درام‌های که آنتوان چخوف نوشته است: ما شاهد هیچ سوگیری از طرفِ او در آثارش نیستیم. آیا «دایی‌وانیا» یک احمق است؟ یک فداکار است؟ یک قربانی است؟ یا خودکشیِ «تروپلف» در پایان نمایش مرغ دریایی اعتراض به خود است یا اجتماع؟ او دارای شخصیتی انفعالی در برخورد با اتفاقات است یا هم‌چون «خانم رانسکایا» در «باغ‌آلبالو» حاملِ شکوهی از دست رفته؟ آنتوان چخوف هرگز دمُ به تله نمی‌دهد. در سطح قرار نمی‌گیرد. به سوی هیچ کدام از کاراکترهایش غش نمی‌کند. در حالی که فردیناند فون‌شیراخ، افسر نظامی‌اش را دوست دارد. به همین دلیل تا وکیل مدافع از منظرِ نگاه «کانت» به سراغ دادستان می‌رود و نه از منظرِ نگاه «هگل»، اکثریت تماشاگران (در جایگاه و کسوت هیأت منصفه) با او همراه می‌شوند و‌ نه با دادستان. به یاد بیاوریم نمایش‌نامه درخشانِ «دوازده مرد خشمگین» که هنوز هم پس از هفتاد سال ما در این اثر بازی می‌خوریم که آن جوان، قاتل است یا قاتل نیست.

چرا اجرای نمایش «ترور» موفق است؟ آیا شاهد طراحی صحنه و دکورِ عجیب و غریب، طراحیِ حرکت‌های پیچیده از سوی کارگردان، نور و گریم و صدای خاصی هستیم؟ آیا بازیگران کار فوق‌العاده‌ای نسبت به بازیگرانِ دیگر نمایش‌ها انجام می‌دهند؟ قطعاً خیر. اما به همان قطعیت می‌توان گفت بله. کارِ خاصی نکردن و مؤثر بودن در اوجِ سادگی همواره عجیب و شگفتی‌ساز است.

در نمایش «ترور» ابراهیم امینی بهترین انتخاب‌هایش را انجام داده است: متن، بازیگران، طراحی‌ها و سالن اجرا. همه چیز در نهایت سادگی، اما به درستی و تأثیرگذاری. این سادگی از سطحی بودن نمی‌آید، از «اصالت» برمی‌خیزد. برای همین تصور نمی‌کنیم بازیگرانی دیگر باید به جای مهدی پاکدل، وحید رهبانی، علی باقری، مینو شریفی، الهام نامی، علی‌محمد حسام‌فر و… بازی می‌کردند. آنان بهترین انتخاب‌ها برای این نقش‌ها هستند. برگ برنده تیم بازیگران، وابسته به «حضور» آنان است، حتی لحظاتی طولانی که به ظاهر هیچ کاری نمی‌کنند و فقط نگاه می‌کنند و گوش می‌دهند. مهدی پاکدل عالی است. در تمام مدت، دردی عظیم را با خود بر صحنه حمل می‌کند، حتا زمانی که در یک نمای دور در قاب تلویزیون روی پله‌ها به انتظار رأی هیأت منصفه نشسته است. و استیصال پایانی وقتی مخاطبان به خاطر تبرئه شدنِ او کف می‌زنند دیدنی است. وحید رهبانی، از تمام فرصت‌هایش با ظرافت و استادی بهره می‌برد. حتی لحظاتی که ما تکان‌های سر، بازی با خودکار و یا نگاه‌های فیکس او را از طریق صفحه تلویزیون می‌بینیم. او همان‌قدر در نمایشی کمدی به نام «کمدی یالتا» به کارگردانی زنده‌یاد لوون هفتوان دوست‌داشتنی است که در این‌جا که کمی سیاس و تیز در نقشِ یک وکیل ظاهر می‌شود. علی باقری و نقش‌آفرینی‌اش در کاراکتر سرهنگ نیروی هوایی آلمان برای من غافلگیرکننده بود. او را از سال‌های دور و با نمایش‌های امیررضا کوهستانی دنبال می‌کنم. او بی‌نظیر و خاطره‌انگیز است. به هیچ بازیگری پیش از خودش شبیه نیست، بعید بدانم به بازیگری پس از خودش هم شبیه باشد. و دیگر بازیگرانِ درخشانِ نمایش که اشتباه و اکتِ اضافی ندارند. شاید کار علی‌محمد حسام‌فر که نقش قاضی را بازی می‌کند به نظر ساده برسد، اما صد دقیقه نشستن، و قدرتمندی یک قاضی که کنترل مکان و آدم‌های محکمه را در دست دارد، نیاز به یک «آن» و «کاریزما» دارد که حسام‌فر از آن بهره‌مند است. بیان و صدای خوبِ او به تحققِ این امر کمک کرده است. از مینو شریفی بیش‌تر خواهیم دید و شنید. جالب است که برای نخستین بار با کاراکترِ یک «دادستان عمومی» ارتباط برقرار کردم، شاید چون مینو شریفی بدون قضاوت بازی می‌کند. و الهام نامی، کوتاه اما کوبنده و به قاعده ظاهر می‌شود. تا دقایقی پس از خروجش از سالن نمایش، حضور و انرژی‌اش احساس می‌شود.

خوشحالم که ابراهیم امینی را پس از سال‌ها کار سینما و حضورِ درخشانش در عرصه‌ی فیلم‌نامه‌نویسی، این‌بار در جایگاهِ کارگردانی دقیق و حساس و مهم در تئاتر (که در آن تحصیل کرده و برآمده) می‌بینم. تئاتر ایران به هنرمندانی ارزشمند چون او در جایگاهِ کارگردان نیاز دارد.

فرصت تماشای نمایش «ترور» را از دست ندهید.

حمیدرضا نعیمی

درام‌نویس، کارگردان و مدرس تئاتر

به گزارش صبا، این نمایش به تهیه‌کنندگی علی‌محمد حسام‌فر، بر اساس نمایشنامه‌ای به همین نام اثر فردیناند فون‌شیراخ نویسنده آلمانی، این شب‌ها (تماشاخانه ایرانشهر، سالن استاد ناظرزاده، ساعت ۲۱:۱۵) در حال اجراست.

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۹/۰۱۴/۹۱۳/۴۰۰
  • زودپز
    ۱۷۵/۱۷۵/۹۵۵/۵۰۰
  • تمساح خونی
    ۱۶۸/۲۸۰/۴۲۷/۲۵۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۶۸/۸۷۸/۰۶۶/۵۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۸/۷۸۰/۵۰۳/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۵/۵۹۴/۸۹۸/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۴/۰۲۶/۷۲۶/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۲/۳۹۲/۰۶۱/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۶/۶۰۴/۷۷۵/۰۰۰
  • شنگول منگول
    ۱/۶۳۳/۸۸۲/۵۰۰
  • استاد
    ۱/۰۰۱/۲۱۰/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۴۰۳/۳۹۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۲۶۷/۸۲۰/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۹۵/۰۷۰/۰۰۰