به گزارش خبرنگار سینما صبا، شهرام خرازیها عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران، منتقد سینما و کارشناس ارشد مدیریت رسانه درباره فیلم «آغوش باز» یادداشتی را منتشر کرد.
متن این یادداشت بدین شرح است: «فیلمهایی که در سینمای قبل از انقلاب با محوریت ترانه و آواز و چهرههای موسیقی ساخته میشدند، در قصه گویی و شخصیت پردازی موفق بودند اما این گروه از فیلمها در سینمای پس از انقلاب به علل مختلف از جمله ممیزی به قهقرا رفتند و نتوانستند ماندگار شوند.
در سینمای قبل از انقلاب از حرفه خوانندگی حتی نوازندگی، تصویر باورپذیر و تأثیرگذاری ارائه میشد و تماشاگر از آن تصاویر و اصوات استقبال میکرد ضمنا نمایش ساز هم در تلویزیون ممنوع نبود اما در سینمای بعد از انقلاب فیلمهای خواننده محور موفقیت چشمگیری به دست نیاوردند. گوگوش، وفا و لیلا فروهر هم به عنوان خواننده هم به عنوان بازیگر، کارنامه قابل دفاعی از خود به یادگار گذاشتند اما فرزاد فرزین، شادمهر عقیلی، امین حیایی، رضا صادقی و بهنام بانی نتوانستند در فیلمهای موزیکال بدرخشند و از یادها رفتند.
در سینمای ایران در همه ادوار بازیگران زن و مردی که بتوانند عهده دار نقش خواننده شوند اندک شمارند بنابراین بزرگترین چالش دست اندرکاران فیلمهای سینمایی با محوریت موزیک پاپ، یافتن هنرمندی است که آوازخوانی، لب زدن، زبان بدن و رقص بلد باشد. این چالش گریبانگیر دست اندرکاران فیلم سینمایی «آغوش باز» نیز شده است.
حامد کمیلی در «آغوش باز» یک هنرمند از پیش بازنده است زیرا اصلا برای خوانندگی و ایفای نقش خواننده، انتخاب مناسبی نیست و در این نقش لنگ میزند. میشد از معدود گزینههای موجود در سینمای ایران، بازیگر دیگری را انتخاب کرد تا حداقل کاراکتر اصلی فیلم شمایل موزیکال درستی داشته باشد و به عنوان خواننده بتوان باورش کرد.
حامد کمیلی و ارکستر حاضر در صحنه بسیار ناشیانه در نقش هنرمندان موسیقی ظاهر شدهاند. حرکات ریتمیک آنها بسیار تصنعی است؛ آنها تمام حواسشان به این نکته است که حرکات و رقصشان مطابق آن چه آموزش دیدهاند، اجرا شود به همین دلیل هم کنترل میمیک چهره را از یاد بردهاند. چند نفر میرقصند، ساز میزنند و خواننده را همراهی میکنند بی آن که حرکات بدن و میمیکشان به درستی هدایت شده و هماهنگ باشد. ساختار تصویری سکانسهای موزیکال فیلم با ساختار بقیه صحنهها ناهمخوان است انگار که کلیپها را فرد دیگری غیر از کارگردان ساخته باشد.
بنیان فیلمنامه سست و لغزان است و شخصیت.ها در نیامدهاند به همین علت هنرپیشهها هر چقدر تلاش میکنند تا بازی خوبی ارائه دهند به نتیجه مناسب نمیرسند.
کستینگ (بازیگرگزینی) فیلم از اساس غلط است. احترام برومند در نقش زن مبتلا به آلزایمر و محسن کیایی در نقش هومن بازی جذاب و کاملا باورپذیری دارند و بازی بقیه هنرپیشههای فیلم را از سکه انداختهاند. گلاره عباسی و حامد کمیلی مناسب نقشهایشان نیستند، حرکات اضافه هدایت نشده زیاد دارند و فراتر از میزانسن در مقابل دوربین تغییر جا و موقعیت میدهند! به نظر میرسد که مدام از کنترل کارگردان گریختهاند!
از مهارت کارگردانی در فیلم «آغوش باز» اثری نیست!؟ برخی سکانسها بالاخص صحنههای مربوط به فرزندان پیام ساختار تلویزیونی دارند و انگار یک آگهیساز آنها را کارگردانی کرده است. تکههای مختلف فیلم و فیلمنامه مدام پراکنده میشوند. سکانسها در فرآیند یک تدوین غیرحرفهای با هم ارتباط ِ منطقی ِ داستانی و تصویری برقرار نمیکنند. قصه بدیع زوج کهنسال با قصه لق خوانندهای که همسرش وی را ترک کرده پیوند تماتیک و بصری برقرار نمیکند. قصه فرعی به مسیری منفک از قصه اصلی هدایت شده است! قصه زن مبتلا به آلزایمر اگر چه یک قصه فرعی است اما به یمن بازی کم نظیر احترام برومند و جذابیتهای دراماتیک بیماری آلزایمر از این پتانسیل (ظرفیت) برخوردار است که خود تبدیل به سناریوی یک فیلم سینمایی دیگر شود.
«آغوش باز» فیلمی است متعلق به چند دهه پیش و نسبتی با جامعه امروز ایران ندارد. حال و هوای فیلم و ساختار بصری و دراماتیک آن شبیه فیلمهای دهه هفتاد سینمای ایران است و گویی برای تماشاگران آن روزگار ساخته و اکران شده است.»