به گزارش صبا، فیلم سینمایی «شهر خاموش» به نویسندگی و کارگردانی احمد بهرامی و تهیهکنندگی رضا محقق با نقش آفرینی بازیگران نام آشنایی چون باران کوثری، علی باقری، بابک کریمی، محسن مهری دروی و… اکرانش را در سینماهای هنر و تجربه آغاز کرده است. این فیلم که جستجوی پر چالش یک زن برای یافتن فرزندش در دنیایی خشن و مردانه را به تصویر میکشد توانسته جایزه بهترین کارگردانی را از جشنواره «شبهای تالین» برای احمد بهرامی به ارمغان بیاورد.
احمد بهرامی کارگردان «شهر خاموش» که در گروه سینمای هنر و تجربه اکران شده، گفت: من حدود ۶ سال پیش تصمیم گرفتم در مورد کورههای آجرپزی و کارگرانی که آنجا مشغول هستند فیلمی بسازم که «دشت خاموش» بود. در آن فیلم دو شخصیت یعنی پسر و دختری داشتم که صبح زود تصمیم میگرفتند بر خلاف نظر پدر و مادرشان که میخواستند همچنان کارگر باقی بمانند، به شهر مهاجرت و زندگی جدیدی را آغاز کنند.
او ادامه داد: همان موقع فکر کردم که سرنوشت و آینده این دو شخصیت میتواند فیلم بعدی من باشد و «شهر خاموش» شکل گرفت در حین پرداخت آن فیلمنامه، به این نتیجه رسیدم که این دو فیلم به یک پایان نیاز دارند و برای آن پایان، فیلم «مرد خاموش» را سال گذشته ساختم.
این کارگردان گفت: من واقعا امیدوارم که وقتی مخاطب از سینما بیرون میآید به این فکر کند که چه کنیم تا بمانی دیگری به وجود نیاید و این برایم نکته مهمی بود. امیدم به این است که توانسته باشم تلنگری محکمتر به مخاطب به خصوص مخاطب مرد بزنم تا به این فکر کند که رفتار، نگاه و برخوردش با جامعه زنان چگونه باشد که بمانیها به وجود نیاید. به خصوص این که درجوامعی مثل ایران هنوز متاسفانه نگاه مرد سالارانه حاکم است. در فیلم «شهر خاموش» نیز همه امیدم به این بود که مخاطبان، کارفرماها و دیگر افراد جامعه به این فکر کنند که چه باید کرد تا لطفاللهها به وجود نیایند و این برای من بیشتر مطرح بوده و آن امیدی که دوست دارم از این فیلم به ذهن انسانها برسد، در حقیقت این است.
او ادامه داد: نگاه مرد سالار بیشتر در کشور جهان سومی و ایران هست اما میتوانم بگویم که تقریباً در همه این کشورها این فرهنگ با یک غلظتی وجود دارد و متاسفانه هنوز هم جایگاهی که باید زنان در جامعه داشته باشند حتی در مدرنترین یا دموکراتترین کشورها ایجاد نشده و هنوز نگاه غالب، نگاه مردسالار است.
این کارگردان گفت: بمانی در این فیلم انگار میمیرد و دوباره صبح زنده میشود و آن پارچه سفید میتواند نمادی برای این قضیه باشد. پایان آن پلان به سفیدی کات میخورد و انگار که او پالایش و پالوده میشود و هم میتوانیم به این فکر کنیم که بمانی بارها و بارها در سختیهای زندگیاش مرده و زنده شده است.
او در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: در جایی از فیلم، اِبی سگ دست که نقشش را آقای علی باقری بازی میکند میگوید «تو این خراب شده میشه بچه بزرگ کرد!» که منظورش محل کارش است. مکانی که برای فیلم انتخاب شده قبرستان ماشینهاست، ماشین نمادی از تکنولوژی و پیشرفت بشر است من آنجا را برای این انتخاب کردم تا نشان دهم که اتفاقا خود این مردها طرد شده از زندگی شهری، جامعه و خانواده هستند.
بهرامی گفت: درست است که فیلم در ایران ساخته شده ولی سه گانه خاموش من واقعاً بیزمان و مکان هستند، یعنی هر جایی میتواند این اتفاق بیفتد.
او سپس به ارتباط مخاطب با فیلم اشاره کرد و گفت: ممنون خواهم بود اگر کسانی که به سینمای دیگر و سینمای متفاوت علاقه دارند این آثار را ببینند. سینمایی که به هر جهت نه اینکه من مبدعش باشم بلکه پیش از من آقای کیارستمی و افراد زیادی در طول تاریخ سینما و در همین ایران خودمان آن را ادامه دادهاند، سینمایی که به هر جهت بیننده را وادار میکند به اینکه فکر کند و تصویر را نگاه کند و قصه را صرفاً از طریق گوش دنبال نکند.
این فیلمساز تحسینشده ادامه داد: همه آثار سینمایی، متعلق به مردم است. امیدوارم مخاطبان رسانه شما فیلمهایی مانند مدل فیلمهای من را نیز ببینند و در کنارش فیلم کمدی و غیرکمدی و دیگر آثار را نیز ببینند چون خود من هم شخصاً همین کار را میکنم. مخاطب میتواند در کنار فیلمهایی که میبیند، در سبد کالای فرهنگی خودش، فیلمهای هنری و آرتیستیک را هم جای بدهند تا این نوع سینما بقا، تداوم و رشد پیدا کند و همه به هم کمک کنیم تا فرهنگ را ارتقا دهیم.
بهرامی گفت: برای خود من سینما با فیلم «طبیعت بیجان» آقای سهراب شهید ثالث شروع میشود و با آقای کیارستمی و مجموعه آثارشان به اوج میرسد و نهایتاً با آقای بلاتار مجارستانی ادامه پیدا میکند. سالها پیش خوشبختانه این بخت و اقبال را داشتم که در یک ورکشاپ یک ساله شاگرد آقای کیارستمی باشم و از کلاسهایشان استفاده کنم. من از این سه فیلمساز خیلی تاثیر گرفتم ولی این بدان معنا نیست که فیلمسازهای دیگر روی من تاثیر نداشتند و من آثارشان را دنبال نکرده باشم. مثلاً فیلمسازان خوبی مثل شهرام مکری، مجید برزگر، نوری بیلگه جیلان یا آندری زویاگینتسف و… مسلما روی من تاثیرگذار بودهاند. به طور کلی در آثار فیلمسازانی که نام بردم مدلی از سینما که اصطلاحا فیلمسازی هنری نامیده میشود بیشتر به چشم من آمد یا شاید بهتر است به جای فیلمهای هنری بگویم فیلمهای قصهگوتر و کلاسیکتر یا حتی فیلمهای تجربیتر.
او در پایان گفت: من مدل مواجهه با سوژه، قصه و ساختار -که تجربیتر و واقعیتر به نظر میرسید- و به عبارتی باورپذیری این فیلمها برای من شاید اولین چیزی بود که از آنها یاد گرفتم، ولی به طور مشخص سبک، مدل و ساختار کار من به سینمای آقای بلاتار بسیار نزدیک است. هم در زمینه سیاه و سفید بودن هم در مدل میزانسنی که به آدمها، دوربین و قصههایم میدهم و واقعاً امیدوارم که توانسته باشم به این نوع سینما نزدیک شوم.
نشراول: روزنامه صبا- مریم عظیمی
There are no comments yet