به گزارش صبا، دکترعلی روحانی کارشناس و مدرس سینما، استاد دانشگاه و عضو هیات علمی دانشگاه هنر در سرمقاله نشریه روزانه سی و ششمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان چنین نوشت:
سینمای کودک در ایران قدمتی شایان توجه دارد و بیش از پنج دهه است که آثاری با این محور تولید میشود. در این میان و در فرایند، پژوهش شاید تفکیک میان سینمای برای کودکان و درباره کودکان چندان ساده نباشد. بماند که تعدد آثار درباره کودک در سینمای ایران در مقایسه با سینمای کودک در کشورهای دیگر کمیت قابل توجهی دارد.
تاملی در این سینما نشان میدهد که در همه این دوران کودک و جهانش دریچه و فرصتی برای آشنایی مخاطبان این آثار با نگرش و ذوق فیلمسازان بوده است و هر بار این نوع نگاه مولف است که بر دنیای کودکانه چیرگی دارد. از این منظر در چنین آثاری فارغ از هر ارزش زیباییشناسانهای، مخاطب کودک اولویت اصلی هنرمند نیست.
میتوان به برخی از مهمترین گرایشها اشاره داشت. برای نمونه در دهه چهل و پنجاه به لطف تلاش هنرمندان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، آثار فاخری درباره کودک پدید آمد. نگاه اجمالی به این آثار نشان میدهد که در بیشتر آنها جهان کودکانه دستاویزی بوده است برای بیان دغدغههای سیاسی هنری و روشنفکری هنرمندان که در گریز از فشار و خفقان زمانه و ابتذال و بیهنری سینمای بدنه به آن نهاد پناه آورده بودند. از این رو این آثار با هدف تاثیرگذاری بر مخاطب سیاسی یا منتقد هنری پدید آمدند تا خود کودکان. در این دوران آثاری چون «سازدهنی»، «رهایی»، «هفت تیرهای چوبی» و «عمو سیبیلو» نیز نه به نیت جذب مخاطبان کودک که برای مقاصد دیگری ساخته شدند.
شاهد این ادعا همه نقدهای مطرح آن دوران است که در آن زمان خوانشی تمثیلی سیاسی از این آثار داشتند. اگرچه وجه سیاسی سینمای کودک پس از انقلاب تا حدودی تعدیل شد اما جریان سینمای هنری با محوریت کودک تا دههها ادامه یافت و در سینمای کیارستمی به اوج خود رسید. در همه این ایام استفاده از جهان کودک برای مقاصدی دیگر هم چنان ادامه یافت.
در سینمای متاخر ایران فضای کودکانه بستر مناسبی برای آن چه که سینمای معناگرا مینامیم به وجود آورد و به تولید آثاری انجامید که امکان بیان دغدغههای معنوی فیلمساز را فراهم کرد و آثار مجید مجیدی از نمونههای برجسته آن به شمار میآید.
در سینمای دفاع مقدس نیز با آثار مهمی با محوریت کودک مواجه بوده ایم که از بازی بزرگان تا آثار متاخری چون «یدو» را شامل میشوند که در آنها کودک و جهانش توسط جنگ تحمیلی تهدید میشود و حاصل بلوغ و تکامل معنوی اوست.
اگرچه در همه گرایشهایی که ذکر شد، سینمای ایران توانسته به آثار موفقی دست یابد با این حال پرسش اصلی آن است که در طول همه این دوران تا چه اندازه در سینمای ایران به کودک از دریچه نگاه خود او نگریسته شده و چقدر خود این جهان بدون طرح و اتصال آن به زمینه مفهومی دیگر نظیر ایدئولوژی مطرح بوده است؟ شاید پاسخ به این سوال نشان بدهد که چرا کودکان از انبوه این آثار ارزشمند و اندیشمندانه استقبالی نکردهاند و نیز میتوان دلیل اقبال آثاری چون مجموعه «کلاه قرمزی» را بهتر درک کرد. حال از پی چنین تجربه تاریخی میتوان اذعان کرد که تاکید بر وجه استعاری و مفهومی در سینمای کودک ایرانی، حاصلی جز دوری مخاطب کم سن و سال از سینما نداشته است. به این موضوع باید نگاه پرورشی برخاسته از نظام آموزشی در مدارس را نیز افزود که بسیاری از آثار را به انبوهی از مفاهیم و معانی آموزشی و پرورشی پند آموز گرفتار کرده و از آنها کلاسهای پرورشی تصویری ساخته است برای رسیدن به سینمای کودکی که حتی بتواند برای مخاطب آن سوی مرزها جذاب باشد.
باید به خود کودک بازگشت. به دنیای خاص او و پذیرش آن به مثابه شکل بدیهی زیست و تجربه آدمی با همه خطاها و ضعفهای اجتناب ناپذیرش. نظیر آن تلاشی که هوشنگ مرادی کرمانی (در قصههای مجید) کرد و توانست طیف وسیعی از مخاطبین کودک و نوجوان را با خود همراه کند. تنها در چنین نسبتی با کودک و نوجوان است که میتوان به سینمای ارزشمند و مقبولی برای آنها دست یافت.
به گمان نگارنده جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان به واسطه حضور انبوه کودکان و نوجوانانی از اقشار مختلف جامعه، فرصت ارزشمندی را برای اهالی سینمای کودک فراهم میآورد که در ایام جشنواره از نزدیک با علائق و دغدغههای کودکان (که در دوران جشنواره حضور موثری دارند) آشنا شوند و آموزههای آن را در سینمای کودک به کار گیرند و موجب رونق هر چه بیشتر این سینما شوند.
در نبود پیمایشهای دقیق و علمی و فراگیری که به سنجش ذوق و نیاز مخاطبین میپردازند باید از همین فرصتهای اندک برای رسیدن به نیازها و نحوه ارتباط کودکان و نوجوانان نهایت بهره را جست… و باز، باید به خود کودکان و نوجوانان بازگشت.
There are no comments yet