به گزارش صبا، Ice Lolly (محصول ۲۰۲۴ هندوستان) از جمله فیلمهای بخش بینالملل بیستمین جشنواره فیلم نهال است که در سه دقیقه توسط وایشناوی لادها انیماتور و دانشجوی این رشته ساخته شده و در این جشنواره دانشجویی به نمایش درآمده است. غزال کمالی مقطع کارشناسی ارشد سینما دانشگاه هنر در یادداشتی با عنوان «طعم رویای حقیقی» این انیمیشن را مرور کرده است؛
«آبنبات چوبی یخی»، داستان رویاهای هاب، یک کودک کنجکاو، با شور و اشتیاق است. بدن او توخالی است، به جای سر قلب دارد و رنگ قرمز کاراکتر او منعکس کننده میل بیپایانش به زندگی است؛ اما این میل در جایی از داستان سرکوب میشود. هاب رویایش را با مادرش در میان میگذارد اما رویای کودکانهاش به طور صحیح درک نمیشود و با توصیه متریالیستی مادرش تلاقی پیدا کرده و شکسته میشود. چگونه؟
او از همان ابتدا با جهان واقعی قرابتی ندارد. به خانه اسباببازی میرود که استعارهای از دنیای ایدهآل او است و در آنجا از دویدن برروی حلقههای زحل میگوید. از پرواز، مانند هانومان اسطوره هندی و اوج گرفتن به سمت خورشید. اما دستی رویای زحل او را میگیرد. به ظاهر به نظر میرسد او را نوازش میکند اما اینطور نیست. زحل به سر قلبی شکل او تبدیل میشود. گویی آن دست، مانع رویاپردازی بی حد و حصر هاب میشود. دستان مادرش یک جواب متناهی برای سوالات نامتناهی او ارائه داده است؛ پول.
پس از آن در نمایی سکه مشکی را در تصویر میبینیم. او متقاعد شده که پول توانایی برآورده کردن تمام آرزوهایش را دارد و به کمک آن میتواند جهان را تسخیر کند.
به نحوی مادر ذهن او را دستکاری کرده است و بذر جستوجوی بی امان ثروت را در آن کاشته و رویای او را مرزبندی کرده است که زندگی او در طلب دائمی ثروت میگذرد و به نقطهای میرسد که خود را شکستناپذیر و ثروتمندترین مرد کره زمین تصور میکند؛ درست همانند هانومان که رویایش را در سر میپروراند. اما ناگهان همهچیز فرومیریزد. اطرافش سیاه میشود و درون گودالی میافتد. این بار وقتی چشم باز میکند دیگر خود را خوشبخت نمیداند و دیدگاه متفاوتی پیدا کرده است. به نحوی زندگی زمانی که پوسته مادیاش شکسته میشود، او را به لایههای عمیقتر خود میکشاند. به سمت خواستههای از دست رفته، خوشبختی گمشده و رویاهای غبارگرفته کودکیاش. درست همانگونه که در طراحی کاراکتر، بدن او توخالی است، در زندگی نیز قطعهای از وجودش را گم کرده است. او گرد و غبار رویای کودکی را که قطعهای گمشده بود، میتکاند، از جهان واقعی فاصله می فاصله میگیرد و به خانه اسباببازیاش بازمیگردد و ترجیح میدهد با پولهای قلکاش تنها یک بستنی چوبی یخی بخرد. این بار خوشبختی از مسیر بسیار سادهتری به دست میآید؛ البته اگر خوشبختی واقعی یک مقصد باشد!
در نهایت فیلم با سبک بصری مینیمال و رنگهای کودکانهاش، فضای صمیمانه و خالصانهای خلق کرده است و در بطن این فضا، پیام خود را به مخاطب انتقال میدهد و زندگی در لحظه حال را گرامی میدارد. این اثر یادآوری میکند که سفر زندگی بدون نیاز به یک مقصد خاص هم ارزشمند است و میتوان وجود آن را تنها با چشیدن مزه یک بستنی یخی جشن گرفت.
نشر اول: بولتن بیستمین جشنواره نهال
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است