«پژواک» و یک جهان نامانوس | پایگاه خبری صبا
امروز ۱۲ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۱۹:۲۶
نهال۲۰ با صبا

«پژواک» و یک جهان نامانوس

«پژواک» داستان مردی را بازگو می‌کند که در جهانی با انسان‌های بی‌تفاوت و کمی عجیب و غریب گیر کرده است؛ انسان‌هایی با دهان‌های مهر و موم شده و نگاهی بُرنده که از گفتن کلامی هم دریغ می‌کنند‌...

به گزارش صبا، یاسین حسین‌زاده کارشناسی ادبیات نمایشی دانشگاه هنر در یادداشتی بر فیلم «پژواک» ساخته محمد ابراهیم از پاکستان در بخش بین‌الملل بیستمین جشنواره نهال با عنوان [انعکاس یک جهان نامانوس] نوشت:
«پژواک» انیمیشنی است که در پلان‌های ابتدائی‌اش تا حد زیادی مخاطب را دل زده می‌کند. در وهله اول گرافیک و نحوه فضاسازی کمی دلسرد کننده و خام‌دستانه به نظر می‌رسد اما هرچه بیشتر پیش می‌رویم و با جهان پیرامون فیلم و شخصیت آن همراه و آشنا می‌شویم، درمی‌یابیم که نه تنها فضاسازی و نحوه انیمیت دلسردکننده و ملال‌آور نیست، بلکه به‌خوبی با جهان و داستان فیلم درهم می‌آمیزد و در نهایت اثری زیبا و قابل تامل را خلق می‌کند.
«پژواک» داستان مردی را بازگو می‌کند که در جهانی با انسان‌های بی‌تفاوت و کمی عجیب و غریب گیر کرده است؛ انسان‌هایی با دهان‌های مهر و موم شده و نگاهی برنده که از گفتن کلامی هم دریغ می‌کنند‌..‌. لوکیشن، اتمسفر و مخصوصا محتوای فیلم تا حد زیادی متاثر از انیمیشنی است به‌نام «قهرمان». در آن انیمیشن نیز ما با چنین جهانی روبه رو هستیم و در نهایت اتفاقی همانند اتفاق پایانی فیلم «پژواک» را می‌بینیم اما تفاوت فاحش و کاملا آشکار دو فیلم، درونمایه و نوع نگرش آنها به «پدیده خودکشی» و «اجتماع» خلق شده در هر دو اثر است. هرچند در فیلم قهرمان جهانی سرسام آور و حتی ترسناک تصویر شده است و هر تلاشی برای نجات از چنین جهانی می‌تواند ستودنی باشد، اما با پایان یافتن فیلم به واسطه شکست خوردن پروتاگونیست داستان و قربانی شدن دخترک بسیار تلخ و آزارنده جلوه می‌کند. خودکشی در هر دو اثر، نه به مفهوم مرگ و نابودی بلکه به معنای رهایی از وضعیت موجود است. رهایی از ورطه‌ای که مایوس‌کننده و تاریک است. اما تفاوتی که «پژواک» با همتای خود (قهرمان) ایجاد می‌کند تا حد زیادی مدیون موسیقی آرامش‌بخشی است که با پلان‌های پایانی فیلم همراه می‌شود و همچنین نحوه استفاده از رنگ‌ها و البته شخصیت‌پردازی آن. تمام این عناصر در کنار هم باعث می‌شوند که ما در پایان فیلم احساس منفی و آزارنده‌ای نسبت به اثر نداشته باشیم و در عوضط با شخصیت فیلم همذات‌پنداری کنیم و کار او را منطقی توصیف کنیم؛ زیرا فیلم بیش از آن که خودکشی را برای مخاطب غیراخلاقی و ضد انسانی توصیف کند، در حال نکوهش فضای فیلم و شرایط پیرامون آن است.
مهمترین و تاثیرگذارترین بخش فیلم بخش پایانی آن است. قسمتی که می‌توان از آن برداشت‌های متفاوتی داشت و هر کدام از آنها را به نوعی درست و قابل اتکا خواند. ابهام در ماهیت کاراکتری است که دست به خودکشی می‌زند و این ابهام به تنهایی باعث می‌شود مخاطب در چیستی کاراکتر آن سوی سکو تفکر کند. آیا او پژواکی از شخصیت اصلی فیلم است؟ آیا او مردی شبیه به شخصیت اول است که از این دنیای تیره و تار خسته شده و می‌خواهد خود را از وضعیت موجود براهند؟ آیا او در واقع روح یا شخصیت درونی و نهفته در ناخودآگاه فرد است؟ یا حتی می‌تواند بخشی از شخصیت باشد که در این شرایط، ناگزیر رو به نابودی می‌رود؟ در واقع شخصیت هر که یا هرچه باشد، هدفش رهایی است؛ رهایی از دنیایی که در آن گیر افتاده است و به هیچ شکل نمی‌تواند از آن خلاصی یابد.
کاراکتر اول فیلم در حد فاصل دو ایستگاه سعی می‌کند با افرادی که می‌بیند ارتباط برقرار کند اما مشکل اینجاست که آن افراد مثل او نیستند. پس او برای رهایی از این دنیا و شرایط ملال‌انگیزش یا باید در جستجوی انسانی همانند خودش باشد و یا مانند کارکتر آن سوی سکو خود را از آن چیزی که برایش خسته‌کننده شده است، خلاص کند. شاید با این دید به شخصیت‌های فیلم بتوان آنها را مکمل هم دانست، اما این دو نفر در مکان نادرست و زمان نادرستی به هم رسیده‌اند و همین امر باعث می‌شود این تکامل هرگز رخ ندهد. لبخند پایانی شخصیت به طرف مقابلش پیش از خودکشی تصویر فوق‌العاده‌ای را خلق می‌کند که نمایان‌گر تفاوت این شخصیت با مابقی مردم شهر است.
نشراول: بولتن بیستمین جشنواره فیلم کوتاه دانشجویی نهال

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


آخرین اخبار

پربازدیدها