صحنه تئاتر چیزی غیر از جریان عادی زندگی نیست/مدلِ خندیدنِ ایرانی‌ها با همه مردم دنیا فرق دارد | پایگاه خبری صبا
امروز ۳ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۰۶:۰۴
گفت‌وگوی صبا با «مریم باقری»،کارگردان نمایش «هاگیر واگیر»

صحنه تئاتر چیزی غیر از جریان عادی زندگی نیست/مدلِ خندیدنِ ایرانی‌ها با همه مردم دنیا فرق دارد

تماشاخانه سنگلج،که از دیرباز تا امروز به عنوان یکی از قدیمی‌ترین سالن‌های اجرای نمایش‌های ایرانی، آیینی و سنتی شناخته می‌شود، این شب‌ها میزبان نمایش سیاه‌بازی «هاگیر واگیر» به نویسندگی سهیل ملکی و کارگردانی مریم باقری است.

احمد رضا حجارزاده/ صبا: مریم باقری که پیش از این نمایش‌هایی مانند «بی‌صورت فلکی»،«عمارت قجری»،«بلوری‌ها» و «پابرهنه در پارک» را روی صحنه برده بود، در تازه‌ترین تجربه خود، استاد داوود داداشی را در نقش «سیاه» و در کنار بازیگرانی نظیر فاطیما سرلک، علی عطایی حور، سامان کرمی، مرجان آقانوری، آرام نیک‌بین، محمدعادل غلامی و یاسمن عطااللهی به بازی گرفته است. نمایش «هاگیر واگیر» یک کمدی تاریخی جذاب است درباره موچول‌میرزا و گنجعلی‌میرزا، دو برادری که برای رسیدن به موقعیتی در دربار، ناخواسته شاه را در شرف پنجاهمین سال تاجگذاری تا دم مرگ می‌برند. به بهانه اجرای این نمایش موفق در تماشاخانه سنگلج، با مریم باقری به گفت‌وگو نشستیم.

«هاگیر واگیر» دومین تجربه شما در اجرای نمایش‌های ایرانی پس از نمایش «عمارت قجری» (۱۴۰۰) است. با آن‌که «عمارت قجری» نمایش موفقی بود، چرا همان مسیر را ادامه ندادید و بازگشت دوباره شما به نمایش‌های سنتی و ایرانی سه سال طول کشید؟

من نمایش ایرانی و تخته‌حوضی و سنتی را خیلی دوست دارم، منتها دغدغه‌هایی دارم که تلاش می‌کنم در تئاتر به سمت آنها بروم. با توجه به اتفاقات اجتماعی و سیاسی چند سال اخیر، سال گذشته تصمیم گرفتم کاری را در همان حوزه و متناسب با اتفاقات اجتماعی روی صحنه ببرم که نمایش «بی‌صورت فلکی» را اجرا کردم اما باز برگشتم به سمت تئاتر ایرانی، چون فکر می‌کنم برایم یک تنفس است و باید هر چند سال یک‌بار این کار را انجام بدهم، چون از انجام‌دادنش لذت می‌برم. الان در راستای دغدغه‌هایم، فکر می‌کنم مردم در شرایط روحی و روانی خاصی قرار دارند که نیازمندند بخندند و اتفاقاً نیاز ندارند که فکر بکنند. دغدغه من الان این بود که خنده مردم را ببینم. به همین دلیل «هاگیر واگیر» را روی صحنه بردم.

نمایش‌نامه «هاگیر واگیر» چگونه به دست‌تان رسید؟ متن را جایی خوانده بودید یا به نویسنده سفارش دادید تا بنویسد؟

من ابتدا نمایش‌نامه دیگری در نظر داشتم، ولی به پیشنهاد مدیر تماشاخانه سنگلج، خانوم پریسا مقتدی، متن «هاگیر واگیر» را خواندم و دوستش داشتم. بعد با نویسنده‌اش درباره آن صحبت کردیم و تغییراتی در آن اعمال شد و در نهایت تبدیل به چیزی شد که الان روی صحنه می‌بینید.

 

اغلب کارگردان‌هایی که سراغ نمایش‌های ایرانی می‌روند، در آثارشان داستان‌هایی از تاریخ را دستمایه قرار می‌دهند. آیا نگاه تاریخی متن «هاگیر واگیر» به تاج‌گذاری ناصرالدین‌شاه، دغدغه خودتان و ضرورت نمایش‌نامه بود یا می‌شد همین قصه را در فضای معاصر و مدرن هم روایت کرد؟

قصه ناصرالدین‌شاه و تاج‌گذاری‌اش دغدغه‌ام نبود اما خب چون تاریخ بارها و بارها تکرار شده، از خود تاریخ می‌توان قصه‌های زیادی را مورد استفاده قرار داد تا ما نیشخندها و گریزهایی به اتفاقات زمان حال بزنیم. این‌که در تمام دوران‌های تاریخی آدم‌هایی از قشر متوسط و فقیر بودند که دوست داشتند خودشان را به درجات بالا و دربار و مقام و منصب برسانند، در همه دوران تاریخی وجود داشته. این موضوع دستمایه‌ای شد برای ما تا به خیلی از اتفاقاتی که در جهان امروز و دنیای مدرن می‌گذرد، اشاره بکنیم. خیلی موافق نیستم که اتفاق‌های دنیای مدرن را در تئاتر سنتی و تخته‌حوضی ایرانی به شکل مدرن روایت بکنیم.گریز به تاریخ برایم جذاب‌تر است.

شوخی‌های کلامی و رفتاری شخصیت سیاه و آهنگ‌ها و ترانه‌های چنین آثاری، سال‌هاست از یک الگوی ثابت و تکراری پیروی می‌کند که البته هنوز خنده‌دار و شادی‌آفرینند. مثلاً این‌جا ادبیات و طنز سیاه همان است که همیشه دیده‌ایم؛ وقتی در می‌زنند، او می‌گوید «می‌گه منم! من که این‌جام!» یا ترانه‌های «سیاه مشکل‌گشاست»،«هَوو دارم» و «موش اومد» که بارها شنیده‌ایم. فکر نمی‌کنید دیگر وقتش رسیده در برخی نمایش‌های ایرانی کمی خلاقیت به خرج داد و شوخی‌ها و آوازهای تازه‌ای استفاده کرد؟

با این‌که خلاقیت در نمایش وجود داشته باشد، همواره موافقم که این اتفاق بیفتد. بخشی از این ترانه‌های نمایش، مربوط به سنت و تاریخ و ادبیات ایران است و اتفاقاً باید حفظشان بکنیم، ولی برخی از شوخی‌های کلامی را موافقم که شاید باید متناسب با زمانه خودمان پیش ببریم. به هر حال نسلی از سیاه‌بازها هستند که از دوران گذشته، یعنی چهل ـ پنجاه سال قبل تا امروز از همین شوخی‌ها استفاده کردند و مورد قبول و توجه بودند و شاید در برابر تغییر کمی مقاومت کنند. البته پیشکسوتان قابل احترام و دوست‌داشتنی‌اند و سرمایه‌های ما هستند اما امیدوارم نسل تازه‌ای از سیاه‌بازهای جوان روی کار بیایند که ما با خلاقیت‌های بیش‌تری روبه‌رو بشویم و حداقل در ذهن‌شان فضایی برای این‌که برابر چیزهای تازه مقاومتی نداشته باشند، وجود داشته باشد.

نمایش «هاگیر واگیر» گرچه شخصیت سیاه را در خود دارد اما این‌بار «سیاه» نقش پررنگ و اساسی در حل‌وفصل مشکل ندارد و محور داستان بر اتفاق‌هایی که بین اعضای خانواده می‌افتد پیش می‌رود. ضمن این‌که برخی صحنه‌ها طولانی و متمرکز بر دیالوگ شخصیت‌ها از جمله دو عروس خانواده هستند. این عوامل ریتم نمایش را کُند و زمان آن را طولانی کرده. با این نظر موافقید؟

زمان این نمایش‌نامه دو ساعت تا دو ساعت‌ونیم بود و من سعی کردم دراماتورژی و کوتاهش بکنم و زمان کار را به ۷۵ دقیقه برسانم، ولی برایم جذاب‌تر بود که محوریت را از شخصیت سیاه در نمایش‌های تخته‌حوضی و سیاه‌بازی بردارم و کمدی را بین شخصیت‌های قصه تقسیم بکنم. فکر می‌کنم در این کار موفق بودم. برای من جذاب‌تر بود که این‌گونه باشد. به نظرم در اجرای کمدی‌های مدرن، با توجه به این‌که ما داریم تخته‌حوضی را در دنیای مدرن کار می‌کنیم و در عین حال باید به فرهنگ و سنت و ادبیات و موسیقی ایرانی پایبند باشیم، باید کمی هم به سمت مدرنیته حرکت بکنیم. فکر می‌کنم کمدی مدرنیته روی یک شخص نمی‌چرخد و لازم است کمدی را تقسیم بکنیم. این اولین تجربه من با این دیدگاه بود. ان‌شاالله در آینده بتوانم موفق‌تر عمل بکنم.

آیا در متن آقای ملکی دخل و تصرف یا بازنویسی هم داشتید یا کاملاً متکی به نمایش‌نامه ایشان بودید؟

بله، ما متن آقای ملکی را با نظر و همکاری خودشان، تغییراتی دادیم و سیاه را کمی بیش‌تر اضافه کردیم. سیاه در نمایش‌نامه اصلی نبود. برای خودم جذاب بود که شخصیت سیاه هم باشد و یکی از کاراکترها را به نام یورقلی که در شخصیت‌پردازی شکل دیگری بود، بسیار تغییر دادیم و متن را هم کوتاه‌تر کردیم.

از نقاط قوت نمایش شما،کارگردانی خلاقانه و بازی خوب بازیگران است. برای کارگردانی این متن چه شیوه و ایده‌هایی مد نظر داشتید؟ در هدایت بازیگران، آیا آنها اجازه بداهه‌پردازی در نقش خود را داشتند؟

چیزی که همیشه سعی می‌کنم در کارگردانی رعایت بکنم، اینست که جریانی از زندگی را روی صحنه به وجود بیاورم. جریان عادی زندگی، چون صحنه تئاتر چیزی غیر از آن‌چه در زندگی می‌گذرد نیست؛ حالا کمی با رقص و آواز و شعر و لباس‌ها و دکور و… سعی می‌کنیم فضای نمایش را جذاب‌تر کنیم. خدا را شکر بازیگران این نمایش، تیم باتجربه‌ای هستند. همه آنها بازیگران بسیار توانمندی هستند. در شروع کارگردانی همیشه سعی می‌کنم بازیگرانم را ابتدا راحت بگذارم و بعد، آن چیزی را که لازم است و در ذهنم می‌گذرد، به آنها منتقل بکنم. در مورد کاراکترها و شخصیت‌ها با بازیگران صحبت می‌کردیم و در نهایت به این چیزی رسیدیم که روی صحنه می‌بینید. سعی می‌کنم همیشه با بازیگرانم همکاری کنم. خودِ بازیگر هم وقتی خلاق و باتجربه باشد، همیشه با خودش پنجاه ـ شصت درصد از کار را می‌آورد.

در تولید نمایش «هاگیر واگیر» با چه موانع و مشکلاتی روبه‌رو بودید؟

واقعاً تولید تئاتر خیلی سخت شده. موانع و مشکلات چنان زیاد است که در این مقال نمی‌گنجد و فکر می‌کنم خیلی‌ها هم در موردش صحبت کرده‌اند. دوست ندارم درباره این مسائل و مشکلات حرف بزنم. دوست دارم تئاتر به دوران طلایی خودش برگردد؛ دورانی که همه خانواده بودیم و کنار هم‌دیگر حالمان خوب بود و با دغدغه‌های کم‌تری از مسائل سیاسی و به‌ویژه اقتصادی کار می‌کردیم. امیدوارم دوباره این اتفاق بیفتد و بتوانیم کنار هم کار بکنیم تا تئاتر به معنای واقعی جریان داشته باشد. از این شوها و شوآف‌هایی که متاسفانه می‌بینیم فاصله بگیرد. تئاتر این چیزی نیست که ما می‌بینیم. وضعیت این‌چنینی تئاتر برای من خیلی غم‌انگیز است متاسفانه. به ویژه شعارها، شوآف‌ها و پروپاگانداهایی که می‌بینیم و خیلی آزاردهنده است برای کسانی که می‌خواهند واقعاً تئاتر کار بکنند.

 

به نظرتان چرا با وجود گذشت سال‌ها از قدمت تولید و اجرای نمایش‌های ایرانی و تغییر نسل، این گونه نمایشی هنوز مخاطب و طرافداران خود را دارد و معمولاً با استقبال روبه‌رو می‌شود؟

تئاتر تخته‌حوضی از دل مردم ایران و مربوط به فرهنگ خود ماست. قاعدتاً مردم دوستش دارند. هیچ‌وقت یک کمدی آمریکایی نمی‌تواند جای کمدی ایرانی را بگیرد. هرچند جذاب و دل‌نشین و بی‌نظیر است، ولی مربوط به فرهنگ و ادبیات ما نیست. موسیقی‌اش موسیقی ما نیست. از دل مردم و در سرزمین ما ریشه ندارد. به خاطر ریشه‌های این نوع از نمایش است که همچنان نمایش سنتی مخاطب دارد. من فکر می‌کنم در وجود ما ریشه دارد. ما هر کجای دنیا که برویم، ایرانی هستیم و بخواهیم یا نخواهیم، ایران در ما ریشه دارد؛ فرهنگ و زبان و ادبیات‌مان، موسیقی‌اش، شوخی‌ها و حتی مدل خندیدن‌هایش. مدل خندیدن در تئاتر تخته‌حوضی برای ما ایرانی‌هاست. شما اگر صدای خنده یک تئاتر را از برادوی و صدای خنده یک تئاتر را از سنگلج بردارید،کاملاً متوجه می‌شوید این صدای خنده، صدای جمعیت مردمانی‌ست از دو سرزمین مختلف. مدل خندیدن ایرانی‌ها با همه مردم دنیا فرق دارد.

پس از پایان اجرای «هاگیر واگیر»، آیا باز هم به سراغ نمایش‌های تخته‌حوضی و سیاه‌بازی می‌آیید یا ترجیح می‌دهید نمایش‌هایی مثل «پابرهنه در پارک»،«بلوری‌ها» و «بی‌صورت فلکی» کار بکنید؟

بله، حتماً این کار را خواهم کرد، منتها سعی می‌کنم با یک تجربه و پختگی بهتر و ایده خاص‌تری به سراغش بیایم؛ شاید در چند سال آینده. نمی‌دانم چه پیش بیاید. بستگی به دغدغه‌هایم دارد، ولی برای کار بعدی‌ام یک کمدی آمریکایی در نظر دارم و در سبک کمدی آمریکایی کار خواهم کرد اما همچنان دغدغه‌ام در سال جاری اینست که مردم را ببینم که می‌خندند و خنده برای من جذاب است. چیزی که دغدغه من است و برای آن تلاش خواهم کرد، اینست که تیم تئاتری داشته باشم. بر و بچه‌های تئاتر کنار هم جمع بشویم. از خودمان شروع بکنیم که تئاتر به معنای واقعی جریان داشته باشد. ان‌شاالله کم‌کم دیگر اثری از اتفاقاتی که در تئاتر می‌بینیم، وجود نداشته باشد.

شما سابقه درخشانی هم در بازیگری دارید. چرا هیچ‌وقت در نمایش‌هایی که خودتان کارگردانی می‌کنید، بازی نمی‌کنید؟

من کارگردان پراسترسی هستم و خیلی اضطراب دارم. از طرفی، قاب و میزانسن خیلی برایم مهم است و اگر از بیرون آن را نبینم، نمی‌توانم درباره‌اش به نتیجه‌های مثبتی برسم. ترجیح می‌دهم در کارگردانی، تمام تمرکزم را روی کارگردانی بگذارم اما خیلی دوست دارم بازی هم بکنم. اگر پیشنهاد خوبی برای بازی داشته باشم، حتماً باز هم تجربه خواهم کرد. دوست دارم در نقش‌های متفاوت با کارگردان‌های خوب کار بکنم. ترجیم اینست که هدایت بشوم در بازیگری و این برایم جذاب‌تر است.

در پایان حرف ناگفته‌ای اگر مانده، بفرمایید.

دعا و تلاش کنیم تئاتر به تئاتر برگردد. هنر به معنای هنر، در تئاتر و موسیقی و سینمای ما جریان پیدا بکند. خانواده‌بودن در تئاتر باز هم معنای واقعی خودش را پیدا بکند. امیدوارم این اتفاق بیفتد.

There are no comments yet


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۹/۰۱۴/۹۱۳/۴۰۰
  • زودپز
    ۱۷۱/۳۵۴/۰۳۵/۰۰۰
  • تمساح خونی
    ۱۶۸/۲۸۰/۴۲۷/۲۵۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۶۵/۳۲۳/۷۹۱/۵۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۸/۱۴۲/۱۱۹/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۵/۵۹۴/۸۹۸/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۴/۰۲۶/۷۲۶/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۲/۳۹۲/۰۶۱/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۶/۰٬۷۰/۷۸۴/۰۰۰
  • شنگول منگول
    ۱/۲۴۶/۰۲۷/۵۰۰
  • استاد
    ۹۹۲/۹۳۰/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۳۸۰/۷۹۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۲۴۸/۶۶۰/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۸۳/۳۵۰/۰۰۰