به گزارش صبا، میز سینمای ایران برنامه به انیمیشن «شنگول و منگول» اختصاص داشت که با حضور بهرام عظیمی، روانبخش صادقی و کارگردانان اثر کیانوش دالوند و فرزاد دالوند برگزار شد.
روانبخش صادقی گفت: این انیمیشن به لحاظ ساخت و تولید واقعا کار باکیفیتی است و چندپله انیمیشن ما را بالاتر برده است. «شنگول و منگول» به لحاظ نورپردازی، فضاسازی، تنوع فضاها و… کارگردانی بسیار خوبی دارد. یکی از محسنات اصلی این انیمیشن این است که دنبال کیفیت بینالمللی بوده است. ما باید انیمیشن خودمان را با خودمان مقایسه کنیم و «شنگول و منگول» هم از این نظر موفق است.
بهرام عظیمی بیان کرد: صحنههای اکشن این انیمیشن بسیار خوب بود. زمانی که ما این کار را همراه با آقای صادقی در یکی از پردیسهای سینمایی دیدیم، پس از پایان فیلم، کارگردانی حرفهای انیمیشن ما را شگفتزده کرد. شروع دوبعدی انیمیشن به قدری خوب و قوی است که آدم را تا پایان فیلم مشتاق میکند.
وی افزود: در فضای مجازی مردم درباره انیمیشن «شنگول و منگول» برای من پیام گذاشتند و اکثر آنها گفته بودند چرا فضای کار چینی بود و المان ایرانی نداریم؟ برخی لهجههای شخصیتها را دوست داشتند و برخی هم دوست نداشتند. برخی صحنهها نیز برای گروه سنی کودک ترسناک و خشن است.
روانبخش صادقی درباره صحنههای ترسناک این انیمیشن گفت: بچههای نسل جدید تصاویر هیجانی و ترسناک زیادی میبینند و این انیمیشن برای کودکانی که همراه والدین به سینما میروند مناسب است و خیلی برایشان ترسناک نیست. یک نقدی که به این فیلم وارد است این است که در ابتدا کمی قصه خود را لو میدهد. من هم موافق استفاده از لهجهها نیستم اما در این فیلم حس منفی از لهجه شخصیتها نگرفتم.
کیانوش دالوند گفت: این انیمیشن تاکنون به ۵ زبان دنیا ترجمه شده است و پس از اتمام اکران ایران روی اکران خارجی فیلم تمرکز میکنیم.
فرزاد دالوند بیان کرد: اکنون بچههای انیمیشن ایران بسیار قوی شده اند و در پیکسار و دیزنی فعالیت میکنند. فکر میکنم که به زودی اتفاقات خوبی رقم خواهد خورد.
کیانوش دالوند اظهار کرد: فیلم بعدی ما به نام «قلمرو آرزوها» است که امیدوارم تا پایان سال وارد مرحله تولید شود. در ایران مشکلات زیادی برای اکران انیمیشن وجود دارد و به همین دلیل ما هدفمان را بازارهای جهانی قرار دادیم.
کیانوش دالوند درباره نگارش فیلمنامه گفت: من ابتدا یک داستان جدی و تاریک درباره این قضیه نوشته بودم که وقتی به کسی نشان دادم، گفتند که بسیار جدی است. برخی بچهها نشستند و شخصیتهای این انیمیشن را نوشتند. ناگفته نماند که «شنگول و منگول» اسمی بود که ما با اجبار وزارت ارشاد روی کار گذاشتیم و به نظرم رنج سنی کار را پایین آورد. یکی از جذابیتهای کارگردانی ساختن و تماشای فیلم اکشن است زیرا میتوان هرکاری در آن انجام داد.
فرزاد دالوند عنوان کرد: پس از نگارش فیلمنامه ما استوری برد نوشتیم. کیانوش با ارشا اقدسی تماس گرفت و کل صحنههای اکشن فیلم را فیلمبرداری کردند. ما آن فیلمها را در اختیار انیماتورها قرار دادیم. صحنههای اکشن خیلی سخت بود اما توانستیم از پس آن بربیاییم.
کیانوش دالوند گفت: سال ۹۶ فیلمنامه این انیمیشن را آغاز کردیم و حدود سال ۱۴۰۰ تولید کار تمام شد.
روانبخش صادقی گفت: در ایران یک فیلم سینمایی باکیفیت نهایت در ۴۵ روز فیلمبرداری میشود با حدود ۴۰ میلیارد تومان که بالای ۲۰۰ میلیارد تومان میفروشند. متاسفانه انیمیشن در ایران به سود نمیرسد مگر اینکه چشم به بازارهای جهانی داشته باشد.
بهرام عظیمی مطرح کرد: یک زمانی در جشنواره فیلم فجر ۸ انیمیشن وجود داشت. در آن میان ۴ کار بود که سریالهای تلویزیونی را با تدوین به فیلم سینمایی تبدیل کرده بودند درحالی که انیمیشنی که قرار است در سینما اکران شود باید کیفیت بالا و خاصی داشته باشد. یک نکته دیگر اینکه مسئولان کشور از انیمیشن در جشنوارهها حمایت میکنند اما این حمایت در اکران وجود ندارد و انیمیشنها مهجور واقع میشوند.
کیانوش دالوند تصریح کرد: به نوعی انگار دولت سرگردان است و یک جایی از انیمیشن حمایت میکند و یک جایی نه. متاسفانه کشور ما بخش خصوصی را زیر پا له میکند. انیمیشن ما کاملا به صورت خصوصی ساخته شده اما نسبت اکران ما به برخی فیلمهای دیگر ۱ به ۱۰ است. ما اکنون در اواخر دوره چهارم انیمیشن ایران هستیم و به زودی شاهد نسل بسیار قوی در انیمیشن خواهیم بود. انیمیشن تنها هنری است در ایران که به راحتی میتواند جهانی شود فقط کافیست مانند سینمای رئال از آن حمایت شود.
۲ مسیر ورشکستگی در سینما
میز پرونده ویژه «سینمای اجتماعی» با حضور منوچهر محمدی و جواد طوسی برگزار شد. منوچهر محمدی در ابتدای این میز عنوان کرد: من اگر بخواهم تاریخ سینمای ایران را به ۲ بخش تقسیم کنم، باید بگویم که درواقع ۲ مسیر ورشکستگی در سینما داریم؛ یکی از این مسیرها به سینمای قبل از انقلاب برمیگردد و یکی به سینمای اکنون. ورشکستگی دوران قبل از انقلاب از ابتدای دهه ۵۰ شروع شد و تولیدات سینمای ایران سیر نزولی پیدا کرد. اگر ما هرم سینمای قبل از انقلاب را ترسیم کنیم چیزی حدود ۸۰_۹۰ درصد فیلمهای ایران مانند تصاویر متحرکی بودند که ساخته و عرضه میشدند. دلایل این اتفاق ۲ چیز بود که یکی از آنها سانسور در دوره پهلوی بود. نزدیک شدن به خاندان پهلوی و مسائل اجتماعی یکی از خطوط قرمز آن دوره بود و باعث شد فیلمسازان سراغ قشر جاهل و کلاه مخملیها و زنان رقاصه بروند. زیرا این دو قشر مدافع و سندیکایی نداشتند و هرطور که میخواستند آنها را نشان میدادند.
وی افزود: یکی دیگر از دلایل نزول سینما تحولات اجتماعی بود و فیلمسازان درک و تحلیلی از وضعیت موجود نداشتند. به همین دلیل جریان موج نوی سینمای ایران با استقبال جامعه مواجه شد هرچند که آنها نیز درگیر ممیزی بودند.
جواد طوسی تصریح کرد: ما اکنون فراتر از تقسیمبندیهای رایج، میتوانیم تعریف نوینی را از سینما داشته باشیم. ۲ تئوری وجود دارد؛ یکی تئوری تاثیر و دیگری تئوری بازتاب. تئوری تاثیر میگوید که ناخودآگاه مدیوم سینما حضور سیطرهآمیزی را ایجاد میکند. تئوری بازتاب به نوعی خودش آینه و واسطه ای از دنیای پیرامون خودش است. معتقدم که سینمای اجتماعی دیگر قرار نیست آیینه تمام نمای جامعه خودش باشد.
وی افزود: پس از دوران کودتای ۲۸ مرداد فیلم هایی مانند غفلت ساخته شدند که متاسفانه عمق نداشتند. فکر میکنم شکل گیری سینمای اجتماعی با فیلم جنوب شهر آغاز شد. حتی فیلم «خشت و آینه» ابراهیم گلستان هم یک فیلم اجتماعی است.
منوچهر محمدی عنوان کرد: چیزی که باعث شد سینمای پیش از انقلاب ما به ورشکستگی برسد ناشی از سانسور شدید و غفلت و منفعتطلبی سینماگران آن زمان بود. پس از انقلاب سینما شرایط متفاوتی را طی میکرد و دهه ۶۰، ۷۰ و اوایل ۸۰ ما تنوع گونههای سینمایی داشتیم و فیلمسازان فهم خودشان را از شرایط اجتماعی انتقال میدادند و شرایط کشور از نظر حاکمیت و مدیریت در وحدت نسبی قرار داشت، شرایط اجتماعی نسبتا باثباتی داشتیم، به دلیل اینکه ما در شرایط تاسیسی سینما بودیم، سانسور هم به معنای بیرحمانه خود اجرا نمیشد.
وی تاکید کرد: از دهه ۸۰ تاکنون قیچی سه لبه سانسور، شکافهای اجتماعی و ازبین رفتن ارزش پول ملی و تورم سر سینما را میبرد. امروزه سانسور واقعا به شکل غیرمنطقی خود رسیده است. مسئولان کشور نیز در مقابل فیلمهای اجتماعی اتهامات سیاهنمایی و جاسوسی میزنند. باتوجه به تورمهای کنونی حتی اندک کسانی که به سینمای اجتماعی با تمام سختیهایش فکر میکردند دیگر سراغ چنین فیلمهایی نمیروند. طبیعتا ما وارد کوچه بن بست ورشکستگی سینما میشویم و متاسفانه در این مرحله بیمسئولیتی، غفلت و منفعت طلبی هم باعث شده است برخی فیلمسازان سمت ساخت تصاویر متحرک بروند که حتی کمدی هم نیستند.
این تهیهکننده سینما تصریح کرد: این دردناک است که پس از ۲۰ سال متوجه میشوند «مارمولک» فیلم بدی نیست و آن را پخش میکنند. این وضعیت نشان از بیخردی مدیران میانی فرهنگ و هنر کشور دارد.
طوسی عنوان کرد: متاسفانه فضای دوقطبی اصلاح طلب و اصولگرا در سینمای ما هم وجود دارد و قرارداد فیلمها پشت درهای بسته نوشته میشوند. سینمای اجتماعی نمیتواند نسبت به زمانه خودش بی تفاوت باشد و اگر ما قبول کنیم که کشور از نظر عدالت اجتماعی و اقتصادی شرایط بدی دارد، سینما باید به عنوان یک مسیر راهبردی واقعیت ها را با بیانی فرهیخته و هنرمندانه ارائه کند.
منوچهر محمدی گفت: اگر دولت با همین روند پروانه ساخت، پروانه نمایش و ممیزی پیش برود ما قطعا به ناکجاآباد خواهیم رفت. از طرف مقابل اگر سینماگران هم بخواهند براساس بی مسئولیتی، غفلت و منفعت طلبی پیش بروند، سینمای ما به جای خوبی نمیرسد. این کارگردانان و بازیگران باید به نام خودشان در تاریخ فکر کنند. نقش نهادهای صنفی از خانه سینما و کانون کارگردانان نیز پررنگ است و آنها مسئول هستند که به راه هایی فکر کنند که معیشت اهالی سینما و ریسک کمتر بخش خصوصی در آن تامین شود.
طوسی بیان کرد: تبلیغات شبکههای ماهوارهای تقریبا برای تمام فیلمها اینگونه شده است که رقص مردانه دارند و استمرار این وضعیت سلیقه مخاطب را نیز نازل میکند.
منوچهر محمدی تصریح کرد: حدود ۱۰_ ۱۲ سال است که مدیران فرهنگی ما میگویند سینمای ایران فاقد قهرمان است. اولین بحث من این بوده است که قاعده قهرمان در اثر دراماتیک سینما این است که قهرمان باید نسبت به وضع موجود عصیان کند درحالی که اکنون اصلا اجازه چنین کاری را نمیدهند. حتی در فیلمهای کلاس B آمریکا افراد زیردست بیشتر از بالادستان میدانند اما در ایران چنین چیزی نیست.
شخصیتهای ناپخته در «مگالوپلیس»
در میز سینمای جهان نیز، آرش خوشخو و سید حمیدرضا قادری فیلم «مگالوپلیس» را مورد نقد و بررسی قرار دادند. آرش خوشخو عنوان کرد: من خیلی از فیلم بدم نیامد و به نظرم دیدگاه تمدنی جالبی نسبت به آمریکا دارد که در فیلم هایی مانند «همشهری کین»، «ادیسه فضایی»، «چشم های کاملا بسته»، «خون به پا می شود» و… دیده ایم. این فیلم تاریخ معاصر آمریکا را با رم باستان تطابق می دهد که جالب است. نکته منفی فیلم این است که مدعی فروپاشی تمدن آمریکایی است اما در پایان به همان فرمول کلاسیک فرانک کاپرا می رسد.
حمیدرضا قادری بیان کرد: فیلم در بُعد معرفتی و بصری چیز جدیدی برای من نداشت. این فیلم حس و حال و فضایی دارد که مخاطب باید در راستای فکر کاپولا قرار داشته باشد تا فیلم را درک کند و بفهمد آمریکایی که الان می بینیم فرقی با انسان عصر رم ندارد.
وی بیان کرد: به عقیده من چنین فیلم پرآشوبی ساختن کار کارگردانی که از سینمای کلاسیک به ما هدیه شده است، نیست. من این فیلم را مدام با «پدرخوانده» مقایسه می کردم و به قدری ریتم فیلم تند و شلخته است تا ما می خواهیم هدف فیلم را درک کنیم صحنه تغییر می کند. فیلم حتی در حق زیبایی شناسی بصری خودش هم خیلی وفا نکرده است.
خوشخو عنوان کرد: به نظر من مشکل اصلی فیلم این است که فیلمنامه براساس کتاب نوشته نشده و شخصیت ها پخته نیستند. فقدان پشتوانه ادبی و شخصیتی در این فیلم ها نقطه ضعف اصلی فیلم است.
افخمی در پایان تصریح کرد: من همیشه فکر می کردم «پدرخوانده» صرفا متعلق به کاپولا نیست و حاصل کار چند ستاره است. اکنون می توانم بگویم که کاپولا فیلمساز متوسطی است و به عنوان فیلمنامه نویس هم صرفا می تواند فیلمنامه اقتباسی بنویسد.
این قسمت از برنامه به زندهیاد پرویز پورحسینی تقدیم شد.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است