به گزارش صبا، علی افشار، کارگردان تئاتر «پروانه بر ناقوس» به نویسندگی فارس باقری و تهیهکنندگی حسین زرقام که سالن قشقایی تئاترشهر را این شبها در اختیار دارد و به زودی دور جدید اجراهای خود را آغاز میکند، درباره این نمایش گفت: از نظر من «پروانه بر ناقوس» یکی از بهترین کارها و نوشتههای فارس باقری است؛ که به دلیل لحن شعرگونه و عدم شعارزدگی باعث می شود هر کارگردانی وسوسه شود تا این متن را کار کند.
او درباره کارگردانی این اثر توضیح داد: فضای سورئال و شیوه اجرایی متفاوتی برای این کار در نظر گرفتیم. همه تلاش من در این کار این بوده است که میزانسنهای تکراری که از موضوع «جنگ» در ذهن داشتیم، تغییر دهم، تا مخاطب احساس نکند این کار را جای دیگری نیز دیده است.
افشار با بیان این که متن و نمایش «پروانه بر ناقوس» بر خود او نیز بسیار تاثیرگذار بوده است، تاکید کرد: من متولد شهر جنگ زده کرمانشاه هستم. هنوز قصهها و حرفهای دورهمیهای ما و حتی لالاییهای مادران شهر من، قصه موشک بارانهای کرمانشاه است و این نمایش یادآوری تمام خاطرات من از آن روزها است.
او ادامه داد: جنگ برای کسانی که مثل من فرزند شهر جنگ زده هستند تا انتهای این دنیا و حتی در خاک نیز تمام نمیشود چراکه آن روزها در خاطرات و در ذهن خانوادههای تک تک ما حضور دارد و در خانواده فرزندان ما نیز قطعا خواهد بود. نگاه متفاوت ما در این اجرا بر کسانی که فهم عمیقتری از جنگ دارند، بسیار اثر گذار است.
افشار در پاسخ به این پرسش صبا که حضور بازیگران چهره تا چه اندازه میتوانست به مخاطب کمک کند تا با نمایش «پروانه بر ناقوس» ارتباط برقرار کند، گفت: به دلیل اینکه افتخار دستیاری بسیاری از کارگردانهای بزرگ سینمایی را داشتم، مشکلی برای اینکه از بازیگر چهره و شناخته شده استفاده کنم نداشتم اما با تمام احترامی که برای بازیگران درخشان و درجه یک سینما قائلم، تصمیم گرفتم در این کار از هیچ بازیگر چهرهای استفاده نکنم چراکه این کار بیش از چهره نیازمند درک احساس اثر است و فکر میکنم بازیگران ما به خوبی این حس را منتقل کردهاند.
وی افزود: این روزها با توجه به قیمت بلیت تئاتر، آوردن مردم به سالنهای تئاتر، آن هم با کاری که بازیگر چهرهای در آن نیست شاید خیلی سخت باشد اما خیلی از شبها ما سالن قشقایی با تمام ظرفیت خود میزبان مخاطبان خود بود و فکر میکنم این گواه باشد که نمایش تاثیرگذار بوده و توانسته است بدون استفاده از ویترین بازیگر راه خود را پیدا کند و مورد توجه تماشاچی فرهیخته تئاتر قرار بگیرد.
افشار در ادامه صحبتهای خود درباره مفاهیم مهمی که در این نمایش بر آنها تاکید شده است، گفت: مرگ، جنگ، تنهایی، در تمام ادبیاتهای جهان، تنها به لحاظ لغوی تفاوت دارند. احساسی که در شنونده با شنیدن این کلمات به وجود میآید، احساس مشترکی است. دلیل اینکه می شود به این موضوعات پرداخت و دیده شد، نوع نگاه و شیوه اجرایی متفاوت در آن موضوع خاص است. میلیونها فیلم و نمایش در جهان با موضوع عشق ساخته شده است، ولی هنوز وقتی درباره «عاشقانه» حرف می زنیم، «کازابلانکا» را نام میبریم. چرا در ذهن مانده است؟ به این دلیل که، این پرداخت متفاوت یک اثر است که با دانش کارگردان و نگاه او نسبت به آن موضوع خاص شکل میگیرد.
کارگردان تئاتر «پروانه بر ناقوس» با اشاره به اینکه این روزها به دلیل شرایط بد اقتصادی، زندگی بسیاری از هنرمندان، مخصوصا هنرمندان تئاتر بسیار سخت شده است تاکید کرد: به جرات میگویم امروز هیچ یک از اهالی تئاتر امکان اینکه بتواند فقط از طریق تئاتر امرار معاش کند را ندارد. نسل جدید و تازه نفس تئاتر مجبور و محکوم به این است که در این شرایط، شغل دیگری داشته باشد و به دلیل شرایط تمرینی که در تئاتر وجود دارد، هماهنگی این موضوع که در کنار تمرین به شغل دوم خود نیز برسند، بسیار سخت است.
افشار در پایان در پاسخ به این پرسش که کدام دیالوگ را در نمایش «پروانه بر ناقوس» دوست دارد، گفت: درست جایی که «مارتا» میرود و «ایوان» با تمام تنهایی و انزوای خود مواجه میشود و با همه وجود آن را درک میکند و لحظات عاشقانهای با مارتایی که دیگر در خانه نیست، دارد. انگار که مرگ گریبان او را گرفته ولی قول آینده را میدهد. زمانی که با خود میگوید: «اگر راست باشه که من یک روزی زنده بشم، حتما یک سنجاق قفلی کوچیک میشم، یا یه لکه بنفش تو یکی از تابلوهای شیله، یا یه فاخته که همش دلش میخواد با ویالونش آهنگ بسازه. مارتا وقتی مُردم، به میز، به صندلیا، به این شیشهها، به این تابلو نگاه کن؛ به آباژور و ظرفا دست بکش، چون دیگه دستای من سرده. این صدای چیه مارتا، صدای جیکجیک گنجشکاس؟ چرا امروز عطر نزده بودی مارتا…»
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است