ملیکا قاسم زاده و ملیکا تقوی/صبا؛ این نمایش به کارگردانی روشنک بستانچی، روانشناس این کودکان، در روزهای چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه به روی صحنه میرود. بستانچی از شیوهی کار با این کودکان گفت.
داستان نمایش درباره چیست؟
در این نمایش هر کدام از بچهها بیانگر عشق و امید و رویاهایشان هستند. بچهها در این کار منولوگهایی میگویند که به رویاها و آرزوهایشان میپردازد. یکی دوست دارد خواننده شود، یکی دوست دارد ازدواج کند، یکی دوست دارد گیمر شود و همه از آرزوهایشان میگویند. این نمایش محتوای موزیکال دارد. بعضی از موزیکها پلیبک میشوند و دو نوازنده هم داریم. ژینا گرگانی نوازنده پیانوی ما که طیف شدید اوتیسم است و ابوالفضل محمودیپور که نوازنده سنتور است و طیف شدید بیمار پروانهای است.
کار کردن با این بچه ها چه ملاحظات و سختیهایی داشت؟
شما وقتی با بازیگر حرفهای کار می کنید می توانید به او بگویید دقیقا چه چیزی می خواهید، اما ما روی این موضوع نمی توانیم مانور بدهیم، چون این بچه ها انتقادپذیری پایینی دارند و زود به آنها بر میخورد و من کافی است به آنها بگویم فلان چیز را طور دیگری بگو، آن وقت می گویند:« چرا باز به من تذکر دادی؟ مگر من خوب نیستم؟» من باید خیلی حواسم باشد که دارم کمک می کنم که حال بچه ها خوب باشد و نباید به سمتی بروم که از من دلخور شوند. همچنین تمرینات با بچه ها کمی سخت است. این بچه ها مثل بازیگران حرفه ای نیستند و هر روز نمی توانند تمرین کنند، خسته می شوند و ما فقط هفته ای دو جلسه تمرین داشتیم. این بچه ها ایمنی ضعیفی دارند و گاهی مریض می شوند و به تمرین ها نمی رسند. طرف مقابل من فقط یک بازیگر نیست. من باید با خانواده در ارتباط باشم و با کل خانواده هماهنگ کنم تا بتوانند بچه ها را بیاورند و دوباره برگردانند، اما لذت های این کار آنقدر زیاد است که تمام چالش ها را پشت سر می گذارم تا به آن لذت برسم.
چه لذتی. بیشتر توضیح می دهید؟
دیدن خوشحالی بچه ها برای من ارزشمند است. آن لحظه که بچه ها به رورانس می آیند و مردم آن ها را تشویق می کنند بسیار ارزشمند است، چون متاسفانه خیلی وقت ها این بچه ها در جامعه و خانواده نادیده گرفته می شوند. خیلی وقت ها حتی بچه های فامیل با این کودکان بازی نمی کنند و ارتباط نمی گیرند، اما این بچهها در سالن نمایش درخشان ظاهر می شوند و بچه های فامیلهایشان که خوشبختانه در سالن حضور دارند می بینند که این بچههای نیازهای ویژه افتخار آفرینی می کنند و این موضوع خیلی برایم مهم است. اتفاق عجیب و جالبی که برای اجرای ما افتاد این بود که در شب دوم اجرا برق سالن رفت. در آن لحظه من تمام وجودم یخ کرده بود، چون می دانستم بچه های اوتیسم که پشت صحنه هستند ممکن است بی قرار شوند و می دانستم یکی از بچه های سندروم داون من فوبیای تاریکی دارد و نمی دانید این پله ها را چطور بالا رفتم تا به بچه ها برسم، اما بچه ها تا آخر اجرا رفتند. بعدا فهمیدم زمانی که برق رفته تمام اجرا های سالن های دیگر متوقف شده و به زمانی دیگر موکول شده است و تنها گروهی که تا پایان اجرا رفتند بچه های من بودند.من هربار قلبم بیرون می آید تا اجرا تمام شود، ولی حال و هوای این اجرا خوب است. در صحنه پایانی بچه ها با آهنگی می رقصند؛ شبی دیدم کلی از بچه های سندروم داون که سال ها قبل از مراجعین من بوده اند دراین قسمت پایانی می خواستند روی صحنه بروند و برقصند و آن اتفاق بسیار هیجان انگیز بود.
هدف شما از کارگردانی این نمایش با بازی بچههای نیاز ویژه خلق یک هنر بود یا صرفا قصد درمان بچه ها را داشتید؟
من روانشناس بچه ها هستم و ۱۰ سال است که در این حوزه فعال هستم. رویکرد من در این نمایش هنر درمانی است. بسیاری از مفاهیم و آموزش ها در اتاق مشاوره اتفاق نمی افتد مثل: عزت نفس و کاهش اضطراب و یا مفاهیمی مثل همدلی و صبر، اما در قالب این کلاس ارتباط و همدلی میان بچه ها شکل گرفت. حالا تمام بچه های گروه برای هم غصه می خورند و گاهی برای هم نگران می شوند و همه با هم رفیق شده اند.
نمایشنامه سه رنگ اصلی مختص این بچه ها نوشته شده؛ چطور به این نمایشنامه رسیدید؟
ما دو سال گذشته هم با بچه ها در پردیس تئاتر شهرزاد اجرا داشتیم و نمایش شام عروسی را اجرا می کردیم که من مجری طرح آن بودم . بعد از آن هم نمایشنامهخوانیای داشتیم که در جشنواره نقش نقره ای خیال به داوری بهرنگ علوی و فرشته صدر عرفایی و مصطفی کوشکی جایزه ویژه هیئت داوران را دریافت کردیم. ما ابتدا همین نمایشنامه های آماده را با بچه ها تمرین می کردیم که یک روز آقای مسعود ترابی و سعید ساعی مهمان شدند تا یکی از تمرین های اجرای ما را ببینند. آنها بعد از دیدن این نمایش به من پیشنهاد دادند که این کار را اجرا نکنیم، چون اجرای ماندگاری نمی شود. آنها گفتند این بچه ها می توانند راوی قصه خود بشوند.اقای سعید سالمی آمدند و چند جلسه با تک تک بچه ها صحبت کردند و این متن را نوشتند. حالا چون قصه، قصه ی خود بچه ها است اگر جایی متن را از یاد ببرند بداهه می گویند و حتی مخاطب هم متوجه این بداهه گویی نمی شود. یکی از نقاط قوت کار ما همین نمایشنامه است و به همین دلیل هم از آقای ترابی و هم از آقای سالمی خیلی تشکر می کنم.
چرا نام نمایش سه رنگ اصلی است؟
در نمایشنامه چند جا به رنگ ها اشاره می شود مثلا دیالوگی که می گوید:«من با رنگ بنفش یک نامه برای دختری که دوست داشتم نوشتم» و بعد گفته می شود که بنفش از کدام رنگ های اصلی به وجود آمده است.دلیل دیگر این است که در کار ما نقاشی وجود دارد. بچه ها به نوبت در پس زمینه در حال کشیدن نقاشی ای بداهه با رنگ های اصلی هستند و در پایان نمایش یکی از بچه ها این تابلوی نقاشی را جلوی مخاطبان می گیرد و می گوید:« این رویای همه ی بچه های روشنا است.»
تا الآن واکنش مخاطبان چه بوده است؟
مخاطبان فکر می کنند قرار است کاری متوسط تماشا کنند، ولی این نمایش از تصورشان فراتر است. یکی از پسران ما نقش قیصر،بهروز وثوقی، را بازی می کند وقتی که او شروع به اجرای نقش می کند تمام سالن یک صدا او را تشویق می کنند. مردم از توانمندی بچه ها شوکه می شوند. من هم دنبال همین اتفاق بودم و به دنبال درآورن اشک مخاطب نبودم، چون به اندازه کافی این وجه دیده شده است. من می خواستم آن روی سکه را نشان دهم.
حرف آخر.
برای این اتفاق خوب از سرکار خانم صدیقه صحت که به عنوان تهیه کننده در کنار ما بودند و آقای قاسم جعفری،مالک پردیس تئاتر شهرزاد، تشکرمی کنم. ایشون از ما هیچ دریافتی ای نداشتند چون قرار است عواید فروش کار به خود بچه ها اختصاص داده شود.دوست داشتم تلاش بچه ها برایشان آورده ای داشته باشد. خیلی از هنرمندان هم به تماشای اجرای این بچه ها نشستند و این واقعا باعث دلگرمی ما شد. بچه ها کلاس های بازیگری را با آقای بهنام شرفی گذراندند و ایشان تا همین الآن هم ما را حمایت کردند.
این نمایش تا ۳۰ آذر به روی صحنه می رود و به دلیل استقبال مخاطبان احتمال تمدید آن نیز هست. بازیگران این نمایش عبارتند از: سحر ترازی، محمدمهدی مصیبی، پویان پیک، انسیه میرامینی، یاسمین مهرافزون، یگانه حسینی، یگانه فرجام، حسین بلوری، عبدالله عبدی، شهاب زنگنه، مانلی حسینی، آریان فرشیزاده، محسن غفاری، امیرمحمد کیانی، نگار زرگرطالبی، مهرشاد آقامیری، ابوالفضل محمودیپور، طاها اکبری، مریم محسنی، مریم فیضالهی، درسا عابدی و سعید سالمی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است