احمد محمداسماعیلی/ روزنامه صبا؛ در گذشتهای نه چندان دور یکی از شغلهای جذاب سینما که برای مخاطب نقش تعیین کنندهای برای انتخاب دیدن فیلم داشت حرفه عکاسی بود. به عنوان مخاطب در ورودی سینما با تعدادی زیادی عکس مواجه میشدید که به نوعی شناسنامه و معرفی کننده فضای فیلم بود. شغلی که با تغییر ماهیت سینما از آنالوگ به دیجیتال و تبدیل سینماهای سنتی به پردیسهای سینمایی بدون پیشخوان معرفی عکس فیلم از گذشته باشکوهش فاصله گرفته است. یکی از عکاسانی که توانست از دوران گذر از آنالوگ به دیجیتال خودش را در جریان فضای حرفهای سینما حفظ کند بهرنگ دزفولیزاده است که سابقه همکاری با کارگردانانی نظیر مهدی صباغ زاده، عبدالرضا کاهانی، کیانوش عیاری، حسن فتحی و سیروس مقدم را دارد. عکاسی که چند سالی است از عکاسی به فیلمسازی تغییر شیفت داده و ساخته اولش «بی صدا حلزون» نشان داده که همانند عکاسی میتواند در فیلمسازی هم موفق باشد. با دزفولی زاده مروری بر دوران کاریاش داریم.
فارغ التحصیل دانشگاه هنرهای زیبا هستید. به نظر شما این دانشگاه چه نقشی در تکوین و معرفی هنرمندان نامی به فرهنگ و هنر ایران در دهههای مختلف داشته است؟
در دوران ما نحوه پذیرش دانشجو در هنرهای زیبا متفاوت بود و فرد متقاضی با آزمونهای دشواری مواجه بود و بهترینها وارد این دانشگاه میشدند. الان این فضا وجود ندارد و شرایط به گونهای است که هر آدم متوسطی هم میتواند در اینجا تحصیل کند. حضور آدمهای ارگانی هم در تضعیف جایگاه این دانشگاه بی تاثیر نیست.
از چه موقعی عکاسی برایتان جدی شد؟
از موقع تحصیل در هنرستان معاصر و فیلمسازی را در آنجا آموختم. این هنرستان رشتههای سینما و گرافیک داشت. هنرستانی که وابسته به صدا و سیما بود و غیرانتفاعی و فضای دولتی داشت. این هنرستان امتحان ورودی و معارفه داشت.
در این دوره کار تئاتر هم انجام میدادید؟
بله، در داخل و خارج هنرستان تئاتر کار میکردم. در بیرون هنرستان با استادم سعید گودرزی نمایشهایی بازی و کارگردانی کردم. بعد از این در دبیرستانی در نظام آباد نمایشی را اجرا کردیم و مقام سوم هنرستانهای تهران را به دست آوردیم.
از این نوع فعالیت های تئاتری دیگر در دبیرستان و هنرستان ها انجام نمیشود؟
این روزها دیگر از این فعالیتهای تئاتری در مدارس به صورت جدی انجام نمیشود و جریان تربیت هنرمندان مستعد جوان با خلل مواجه شده است. از دل این هنرستانها همکارانی مثل امیر شیبان خاقانی متولد شدند.
هنر عکاسی در گذشتهای نه چندان دور برای خانوادهها موقعی که برای گرفتن عکس به آتیلهها می رفتند مثل سینما رفتن آداب و رسوم داشت و این جذابش می کرد. اتفاقی که دیگر رخ نمیدهد؟
بله، این پروسه بسیار جذاب و پر اهمیت بود و دورهای که در هنرستان عکاسی می کردیم با دوربین زنیت این کار را انجام میدادیم و باید منتظر میماندیم تا دوربین قرمز رنگ رنگش سبز شود و بعد عکس بگیریم. در هنرستان ما باید نمونه کار ارائه میکردیم و من رفتم برای سریالی عکاسی کردم.
کدام سریال ؟
«راهی به سوی خانه» ساخته پاکاریان.
چگونه برای کار در این سریال معرفی شدید؟
دوستانه این کار را انجام دادیم. فیلمبرداری سریال در اصفهان و شهرهای اطرافش انجام میشد. در این مدت چند سالی هم دستیار کارگردانی انجام دادم. در این دوران با مهرشاد کارخانی آشنا شدم و ایشان سر تله فیلمی عکاسی میکرد و من در این فیلم دستیار کارگردان بودم و با ایشان آشنا شدم و کار عکاسی را به من پیشنهاد داد. آن زمان موتور براوو داشتم و فروختمش تا برای دوربین خریدن و عکاسی کردن پول داشته باشم و رفتم ناصر خسرو و دوربین پنتاکس با دو سه تا لنز خریدم.
به چه مبلغی؟
۲۰۰ هزار تومان و شدم دستیار کارخانی در سریال «روزهای به یاد ماندنی» که یک کار تاریخی بود.
دستمزدی هم گرفتید؟
بله، البته قبلترش کارخانی از من خواست که بروم کوچه و خیابان و پرتره بگیرم تا آماده شوم.
آیا در حین عکاسی از آدمها در خیابان دچار چالشی شدید؟
نه، آن زمان مردم حوصله داشتند و حال و احوالشان بهتر از این روزها بود.
معمولا سوژهها را چگونه انتخاب میکردید؟
آدمهایی که کف خیابان بودند و فعالیت شغلی داشتند. علاقهام از همان دوران رفت سمت موضوعات و معضلات اجتماعی و نشان دادن جریان زندگی در فیلمها و عکسهایم. در این پروسه زمانی در حدود سی حلقه عکس گرفتم.
آیا بعد از چاپ عکسها آنها را در گالری به نمایش در آوردید؟
هیچ وقت اهل نشان دادن و پرپایی گالری برای عکسهایم نبودم.
عکسها را به مهرشاد کارخانی نشان دادید.
بله و راهنماییهای زیادی به من کرد و تعدادی از عکسها را که کیفیت خوبی نداشت را پاره کرد و مدتی با ایشان کار کردم. البته من سابقه دستیاری و ساخت فیلم کوتاه را داشتم و به خوبی با فضای کار حرفهای آشنا بودم.
اولین بازیگر معروفی که از او عکس گرفتید چه بازیگری بود؟
بیژن امکانیان بود.
آیا عکسها را نشان امکانیان دادید؟
بله و از من پرسید «عکسها را خودت گرفته ای یا کارخانی؟» و من گفتم کار خودم هست و گفت کارت خوب است.
یکی از شغلهای سینما که دستمزد کم آن معروف است عکاسی است و خیلی از عکاسان از این بابت شاکی و گلهمند هستند. اولین دستمزد حرفهای تان را به خاطر دارید؟
تا چند سال پیش تحلیلتان درست بود. اما چند سالی است که درآمد عکاسی بد نیست. اولین دستمزد قابل توجهم از فیلمی بود که در ترکمن صحرا فیلمبرداری شد و در حدود ۵۰۰ هزار تومان دستمزد گرفتم.
این مسئلهای که مطرح کردید که دستمزد عکاسان در سالهای اخیر خوب شده است بر اساس چه مبنایی بیان کردید؟
از ۵ سال قبل که ساخت سریالها در شبکه نمایش خانگی جدی شد و سرمایههای خوبی برای تولیدشان در نظر گرفته شد دستمزد عکاسان هم نسبت به قبل خیلی افزایش پیدا کرد . البته با این افزایش دستمزد قیمت بیمه دوربینهایشان زیاد شده است و قیمت یک دوربین حرفهای که بتواند برای عکاسی یک فیلم و یا سریال مورد استفاده قرار بگیرد چندین برابر بیشتر دستمزد عکاس شده است.
الان میانگین دستمرد عکاسان چقدر است؟
از سی میلیون تا شصت میلیون متغییر است. عکاسی شغل مظلومی است و البته انجمن عکاسان در این قضیه سهم دارد و عملکردشان جای نقد دارد.
اغلب صنوف سینما در چند سال اخیر فقط در حد نام باقی ماندهاند و هیچ حرکت موثری و مثبتی برای اعضا ندارند؟
به نظرم سایر صنوف در این زمینه فعال و پویا ترند.
آیا ریشه این مشکل به مدیریت صنف عکاسان مرتبط است؟
هم این قضیه موثر است و هم قضیه دیگر ضعیف شدن جایگاه عکاسی است. خود من سالها در این صنف در هیات مدیره و به عنوان بازرس حضور داشتم.
آیا تلاشی برای بهبود این شغل و اعضایش انجام ندادید؟
به لحاظ امنیت شغلی تلاشهایی انجام دادیم وتعاملات و توافقنامههایی با برخی از صنوف مثل تهیه کنندگان و کارگردانها منعقد و به نتایجی رسیدیم.
یکی از شغلهایی که در سینما کارگردان و تهیه کننده قدرت مانور بیشتری در جهت استفاده از آنها و فک و فامیل دارند عکاسی است که مثل بازیگری توی چشم نیست و این مسئله بارها در سینما و تلویزیون دیدهایم که پسر و یا دختر فلان تهیه کننده عکاس یک فیلم و یا سریال شده است؟
این اتفاق الان در بحث فیلمبرداری هم با توجه به راحتی کار با دوربینهای دیجیتال رخ میدهد.
آیا اعتقاد دارید سطح فیلمبرداری نسبت به دهههای قبل دچار افت شده است؟
نه، اتفاقا کیفیت بهتر هم شده است و دوربینهای دیجیتال مورد استفاده فیلمبرداران غنای تصویری فیلمها را بهتر از گذشته و دوربینهای آنالوگ کرده است. با یک سرچ میتوان به راحتی با تکنیکهای استاندارد فیلمبرداری و عکاسی روز دنیا آشنا شد. این نسل جوان پیشرو و خلاق است و در جشنوارههای فیلم کوتاه تهران سطح کیفی فیلمبرداری از سایر بخشها به خصوص فیلمنامه بالاتر است.
با وجود دوربینهای با کیفیت دیجیتال حتی در سینمای حرفهای حتی ضعفهای تکنیک کارگردانها هم رتوش میشود؟
درست است و این به کارگردانهای متوسط و رو به پایین کمک کرده است.
اولین فیلم حرفهای که بعد از مستقل شدن از مهرشاد کارخانی عکاسی کردید چه فیلمی بود؟
فیلم سینمایی «پیشنهاد ۵۰ میلیونی» به کارگردانی مهدی صباغ زاده. از طریق دوستان و ناصر مقدس مدیر تولید فیلم معرفی شدم و به من اعتماد کردند و با نگاتیو عکاسی کردم. سری اولی که عکسهایم بعد از چاپ به محل فیلمبرداری آمد و کارگردان و تهیه کننده دیدند خیالشان راحت شد که کارم را بلدم.
نسل اول عکاسی سینما مثل بانکی، اصغر بیچاره و اکبر اصفهانی در آن دوران خودشان آتلیه عکاسی داشتند. آیا با این عکاسان مراودهای داشتید؟
نه، با بابک برزویه، بهروز صادقی و خیلی از پیشکسوتان دیگر ارتباط داشتم. کار عکاسان بزرگی که اشاره کردید را دیدهام اما سلیقه کاری و نوع نگاهم در عکاسی به دلیل شرایط روز عکاسی با آنها متفاوت بود.
زمانی که در دوران کودکی سینما میرفتیم یکی از اصولی که رعایت میکردیم و برایش وقت صرف میکردیم ایستادن کنار ویترین ورودی سینماها بود و عکسهای فیلمها را با دقت نگاه میکردیم تا با فضای کلی فیلم آشنا شویم. با ساخت پردیسها این موضوع منتفی شده است. به عنوان یک عکاس این قضیه را چگونه ارزیابی میکنید؟
عکس، شناسنامه فیلم است و الان جایش را به فیلمهای ویدیویی چند ثانیهای برای معرفی فیلم در فضای مجازی داده است. البته در این فرمت مجازی عکسها به صورت موشن هم مورد استفاده قرار میگیرد.
آیا برای یک عکاس این جذابتر نیست که به واسطه محصول تولید شده توسط او مخاطب به دیدن فیلم بیاید؟
بهر حال هر دورهای در سینما و امورات هنری تغییراتی رخ میدهد و این از ابتدا در تاریخ سینما وجود داشته است و هر دهه و یا بیشتر تغییراتی در سینما و اجزایش رخ داده است و باید با تکنولوژی کنار آمد و تعدادی از عکاسان و استودیوها در گذر از آنالوگ به دیجیتال جا ماندهاند. اولین هنرمند عکاسی که به موقع از این شرایط شیفت کرد زنده یاد بابک برزویه بود. .
در اولین فیلم مستقلتان به عنوان عکاس ( پیشنهاد ۵۰ میلیونی ) بازیگر استاری به نام شکیبایی بازی میکرد، این قضیه برایتان چه ویژگیای داشت؟
در کنار زنده یاد خسرو شکیبایی، شهاب حسینی هم در فیلم بازی داشت . هنوز بعد از گذشت نزدیک به سه دهه از عکاسی این فیلم خاطراتی که از فیلم و شکیبایی دارم از ذهنم پاک نشده است و شکیبایی به عنوان یک هنرمند درجه یک همه نوع همکاری با تمام بخشها و از جمله من انجام میداد.
به اصطلاح به شما برای گرفتن عکس بهتر رخ میداد؟
بعد از اتمام فیلمبرداری بنا به درخواست من وقت میگذاشت و من از هر زاویهای که میخواستم از ایشان عکاسی میکردم و همین اتفاق باعث شد متفاوتترین عکاسیهایم از شکیبایی باشد.
آیا سایر بازیگران معروف هم چنین خصلتی داشتند؟
با تمام بازیگران مطرح سینما مثل رضا عطاران، حامد بهداد، هدیه تهرانی، فرهاد اصلانی ، محسن تنابنده و… کار کردهام و چون بک گراندم را دیده بودند به من اعتماد داشتند و اجازه میدادند در بهترین حالت از آنها عکاسی کنم.
با کدام بازیگران در عکاسی راحتتر بودید؟
هنوز هم حسرت همکاری مجدد با خسرو شکیبایی در ذهنم وجود دارد و خیلی زود از دستش دادیم . کار کردن با رضا عطاران در چند فیلم هم لذت بخش بود.
آیا از آن جمله عکاسان هستید که عکسهایی که از بازیگران مطرح گرفتهاید را بزرگ و قاب کنید و به آنها بدهید؟
نه، از این کارها نمی کردم.
خود من بارها شاهد بودم برخی از همکارانتان برای رابطه بهتر پیدا کردن و یا معرفی توسط فلان استار به فیلمها برای عکاسی از چنین حربهای استفاده میکردند؟
شاید برخی از همکارانم چنین کاری را انجام میدادند. من بیشتر سعی می کردم با کیفیت کار خودم را اثبات کنم تا چنین کارهای حاشیهای. نه، اهلش نبودم.
بحث معروف بدقولی عکاسان در زمینه آماده کردن عکسها به خصوص در زمان آنالوگ خیلی در سینما مطرح میشد؟
معتقدم از کلیت یک فیلم بعد از اکرانش عکسهایش باقی میماند و این کار چند دلیل داشت و الان هم که کارگردانم از عکاسانی که از من عکس میگیرند توقع ندارم عکس به من بدهند. مهمترین دلیل تعداد بالای عکسها بود و دلیل دیگرش غرو لوندی بود که برخی از عوامل میکردند و میگفتند که در فلان قاب عکسمان بد افتاده و در فلان قاب بهتر شده و از طرفی برای این کار باید وقت گذاشت و ممکن بود بلافاصله درگیر عکاسی فیلم دیگری میشدیم و نمیتوانستیم این کار را انجام بدهیم. من همیشه موقعی که عکاسی میکردم پر کار بودم و شاید اگر کس دیگری جای من بود سراغ فیلمسازی نمیرفت.
آیا الان احساس پشیمانی دارید که عکاسی را رها کردید و فیلمساز شدهاید؟
نه، هدفم از ابتدا فیلمسازی بود. عکاسی به من یک فرصت داد که جزئی بینتر به سینما و تصویر نگاه کنم و جزئیات را بهتر در صحنه ببینم.
آیا اگر به جای «بی صدا حلزون» به عنوان اولین ساخته شما که یک فیلم اجتماعی است یک فیلم کمدی پر فروش میساختید این امکان را پیدا نمیکردید که هر سال بتوانید به فیلمسازی بپردازید؟
از ساخت «بی صدا حلزون» راضی هستم. با ساخت این فیلم توانستم هزینه کاشت حلزون برای کودکان ناشنوا را رایگان کنم.
اعتقاد دارید برایتان تاثیر اجتماعی ساخت فیلم برایتان در اولویت است؟
رسالت من در فیلمسازی این است که بتوانم این نوع مسائل اجتماعی را فرهنگ سازی کنم.
تداوم کاری چقدر برایتان مهم است؟
دوستانی که کمدی پرفروش ساختهاند الان چه جایگاهی دارند؟ من به رسالت اجتماعی پایبند هستم و دوست ندارم به هر قیمتی فیلمسازی کنم. کارگردانهایی نظیر کیانوش عیاری، اصغر فرهادی و ناصر تقوایی چند سال یکبار فیلمسازی کردهاند و من سینما را از این بزرگان یاد گرفتهام.
در فیلم «نقش نگار» به کارگردانی و تهیهکنندگی علی عطشانی این فرصت برایتان پیش آمد که از ناصر ملک مطیعی عکاسی کنید. آیا خاطرهای از این همکاری و حضور دارید؟
ملک مطیعی یک بازیگر کاملا حرفهای، خوش اخلاق و درجه یک بود و جزو آرزوهایم بود که روزی در فیلمی از ایشان عکاسی کنم.
آیا عکس منحصر به فردی از ملک مطیعی در این فیلم به یاد دارید؟
عکسهای جذاب و ماندگاری از ایشان گرفتم که برایم مایه مباهات است.
کدام عکس برایتان از میان کارهایی که عکاسی کردهاید جذابیت بیشتری دارد؟
عکسی از خسرو شکیبایی گرفتهام که گنجشکی در دست دارد و انگار با آن صحبت میکند که آن را خیلی دوستش دارم. عکسی هم از ناصر ملک مطیعی گرفتهام که بک گراندش مه، غبار و دود است و ایشان نگاه معنا داری رو به دوربین دارد. این عکس را هم خیلی دوستش دارم.
از عکاسی کدام بازیگر احساس رضایت بیشتری دارید ؟
خسرو شکیبایی و نسلش همگی بازیگرانی بودند که عکاسی از آنها لذت بخش بود.
بهترین فیلم و سریالی که عکاسی کردهاید کدام کارها بودهاند؟
فیلم «اسب حیوان نجیبی» است و فیلم «هفت دقیقه تا پایی»ز که برایش جایزه هم بردم.
عکسهای جذابی در فیلم «همه چیز برای فروش» گرفتهاید؟
این فیلم و عکاسیاش کار سختی بود.
آیا پیش آمد در حین عکاسی با کارگردانی دچار چالش بشوید؟
نه، پیش نیامده و از کارهایم راضی بودند.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است