مریم عظیمی/صبا؛ پسر «دلیفی ۲» به کارگردانی محمد خیراندیش و تهیهکنندگی محمدامین همدانی به جشنواره فیلم فجر رسیده و اهالی رسانه و منتقدان را به کاخ جشنواره میخواند. انتظار میرود این اثر که پس از موفقیت «پسر دلفینی» در گیشه و اکرانهای خارج از کشور به سفارش سرمایهگذار خارجی ساخته و آماده اکران شده بتواند توجه مخاطب جشنواره فیلم فجر را نیز جلب کرده و رضایتشان را به دست آورد. خبرنگار صبا با کارگردان این انیمیشن گفتوگویی انجام داده است که در ادامه میخوانید.
آیا از همان ابتدا که ایده پسر دلفینی در ذهنتان جرقه خورد به فکر ساخت پسر دلفینی ۲ بودید؟
نه اصلا قصد ساخت «پسر دلفینی ۲» را نداشتم و پس از «پسر دلفینی۱» نوشتن فیلمنامه دیگری را آغاز کرده بودم اما حضور یک سفارش دهنده خارجی از کشور ترکیه به تولید این انیمیشن منجر شد. از آنجایی که «پسر دلفینی ۱» در ترکیه اکران و با استقبال رو به رو شده بود این اسپانسر پیشنهاد سرمایه گذاری برای ساخت «پسر دلفینی ۲» را مطرح کرد و ما نیز پس از صحبتهایی که با تهیه کننده داشتیم تصمیم گرفتیم «پسر دلفینی ۲» را بسازیم.
با توجه به این که اثر توانسته توجه سرمایهگذار خارجی را جلب کند چرا سرمایهگذاران داخلی پیش دستی نکرده و چنین پیشنهادی ندادند؟
در هر صورت کم کم وقتی فروش خارجی موفق «پسر دلفینی» را میبینند جلب میشوند. «پسر دلفینی» چند میلیون دلار فروخته و همچنان نیز فروش آن ادامه دارد و در حال حاضر در انگلستان اکران و در شبکههایی مانند نتفلیکس، اپل تی وی و آمازون پخش میشود. همه اینها ارزشمند است و سرمایه و بازگشت پول به همراه میآورد. سرمایهگذار بخش خصوصی نیز به دنبال این است که سود کند و بسیار امیدوارم که کم کم سرمایهگذاران داخلی نیز بیایند. اما در حال حاضر سرمایهگذاران خارجی سریعتر به ارزش این سرمایهگذاری پی بردهاند. به هر حال وقتی میبینند که یک تیم سازنده محصولش میفروشد سریع میآیند و ما هم به پیشنهادشان نه نگفتیم.
آیا در ایده اولیه پسر دلفینی از اسطورهها و کهن الگوها استفاده کردهاید؟
بله از کهن الگو استفاده شده مثلاً از آیین و کهن الگوهای ایران باستان، آیین مهر یا همان میترائیسم که ایزدی به نام آناهیتا دارد. آناهیتا خدای پاکی آبهاست و پسری به نام مهر دارد یک نکته جالب این است که من پس از نگارش «پسر دلفینی ۱» پسرِ آناهیتا، مهر را یافتم با اینکه پیشتر فکر آناهیتا را در ذهن داشتم در واقع من مجسمهای خارج از کشور به دست آوردم که مهر، پسر آناهیتا سوار بر ماهی در کنار پای آناهیتا دیده میشود. اینجا بود که فهمیدم ناهید که همان آناهید یا آناهیتا است یعنی مادر پسر دلفینیِ ما در قصه یک پسر دلفین سوار به نام مهر دارد و برایم بسیار تعجب برانگیز بود که بر این الگو تطابق داشت. بنابراین وقتی دیدم که کهن الگو آنقدر به من نزدیک شده با خود گفتم که چرا من به کهن الگو نزدیک نشوم. در همین راستا یک سری اسامی و اتفاقات را در داستان تغییر دادم تا بر این کهن الگوی مادر دریاها یا آناهیتا تطبیق پذیری بیشتری پیدا کند.
آیا به این کهن الگو در «پسر دلفینی ۲» نیز همین قدر پرداختهاید؟
داستان «پسر دلفینی» یک داستان امروزی است، این رگههای کهن الگو در این اثر به اندازه کافی پر رنگ است و من نیز به دنبال گفتن یک داستان قدیمی نبودم و داستان هر دو اثر به شکلی است که بچه امروزی با فرم روایی امروزی آن ارتباط برقرار میکند و کهن الگو در لایههای زیرینش وجود داشته و در «پسر دلفینی ۲» نیز به همین شکل وجود دارد.
یکی از تفاوتهای سینمای انیمشین نگاه سازندگان این دست آثار به مخاطب و اهمیتی است که به انتقال فرهنگ به نسل آینده که هنوز خیلی کم سن و سال هستند میدهد.
بسیاری معتقدند که انیمیشن سینمایی لزوماً برای کودک نیست و ممکن است مخاطب کودک در سالن خسته شود اما من به این موضوع اعتقاد ندارم و به عکس آن نیز اعتقاد ندارم که بگویم این دست از انیمیشنها لزوماً برای کودک هستند. به نظر من انیمیشن محصولی است که میتواند از هر سنی مخاطب داشته باشد اما من در «پسر دلفینی» داستان را با بچهها به اشتراک گذاشتم و داستانم را برای بچهها گفتم و به نظرم بیشترین کسی که با این دو فیلم ارتباط میگیرد بچهها هستند که البته به این معنا نیست که بزرگسالان با این فیلم ارتباط نخواهند گرفت. این سوال هم در ترکیه و هم در روسیه از من پرسیده شد که چرا کودکان کار تو را دوست دارند به نظرم دو رویکرد غلط در کار برای کودکان وجود دارد و من فکر میکنم که کودکان کار مرا به این علت دوست داشتند که من از این دو رویکرد اشتباه را نداشتم یک اینکه من با بچهها جدی صحبت کردم، به احساساتشان احترام گذاشتم و اینگونه نبود که چون برای بچهها کار میسازم روابط دراماتیک و احساساتی مثل ترس، خوشحالی، غم و شادی را در لول خود کودکان در کار نگنجانم. وقتی شما یک فیلم سینمایی میسازید باید احساسات مخاطبتان را برانگیزید حتی ترس و غمش را و من نیز همین کار را کردم اما در سطح کودکان. برخی به اشتباه میگویند که چرا کودکان باید کمی بترسند و پاسخ من این است که بزرگسالان نیز در سینمای خاص خودشان کمی میترسند و این مقدار کم میتواند باشد و باید اتفاق بیفتد. در واقع من با بچهها به شکل بچهگانه صحبت نکردم بلکه به زبان خودشان و قامت را به اندازه آنها رساندم و برایشان زحمت کشیدم تا داستان را دوست داشته باشند و داستان بتواند احساساتشان را برانگیزد. دومین مسئلهای که آثار کودک گرفتارش میشوند این است که کار را درباره بچهها میسازند نه برای بچهها و به نوعی داستان برای پدر مادرهاست حال یا برای نصیحت کردن و یا برای خوشحال کردن یا سرگرمی ساختن پدر مادرها در واقع اینکه موضوع کودک باشد کار را کودکانه نمیکند و این هم از مسائلی بود که من در ساخت این اثر مد نظر قرار دادم و از آن اجتناب کردم.
آیا در تیم صداپیشگان اثر تغییری ایجاد شده است؟
بله ما در کنار استفاده از کست قبلی با توجه به اینکه کاراکترهای جدید زیادی نیز داریم صداپیشههای حرفهای دیگری به تیم دعوت کردیم و کست قبلی را نیز کمی تغییر دادهایم مثلاً برخی از نقشها تغییر کردند اما در کل بدنه اصلیِ پیشین همان است و صداپیشههای اصلی جدیدی هم اضافه شدند که امیدوارم مخاطبان از دیدن اثر با صدای آنها لذت ببرند.
سخن پایانی.
ما برای ساخت این اثر خیلی زحمت کشیدیم در واقع من از اول طرح تا ساخت فقط یک سال و نیم زمان داشتم و در این زمان محدود کسی نباید توقع شاخ غول شکستن از کاری داشته باشد ولی میخواهم بگویم که کاملا برعکس تیم ما شاخ غول را شکسته و انیمیشن «پسر دلفینی ۲» طوفان به پا خواهد کرد.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است