سمیه خاتونی/ صبا؛ جشنواره بینالمللی شعر فجر یکی از مهمترین جشنوارههای ادبی و بزرگترین جایزه شعر در ایران است که از زمستان سال ۱۳۸۵ هر سال برگزار میشود. این رویداد توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و با همکاری معاونت شعر و داستان در خانه کتاب ایران، تمامی مجموعه اشعار منتشر شده در طول سال را مورد بررسی قرار میدهند. این جشنواره پنج شنبه ۲ اسفند ۱۴۰۳ اختتامیه نوزدهمین دوره خود را در استان فارس برگزار کرد. داوران نوزدهمین دوره از جشنواره بینالمللی شعر فجر، به بررسی و داوری اشعار در چهار بخش شعر کلاسیک، شعر نو، شعر محاوره و درباره شعر پرداختند و از برگزیدگان این دوره تقدیر کردند. امسال دبیر جشنواره شعر فجر فریبا یوسفی با رویکرد تمرکز زدایی از پایتخت، این رویداد را در استانهای مختلف ایران بندرعباس، یزد، شیراز و … برگزار کرد. در دبیرخانه این دوره از جشنواره، آثار متنوعی در چهار بخش بررسی شده است. در بخش شعر کلاسیک ۱۰۳۳ کتاب، در بخش شعرنو ۸۵۵ اثر، در بخش محاوره ۲۱۴ اثر و در بخش درباره شعر ۲۱۰ اثر، و در مجموع ۲،۱۷۴ عنوان کتاب مورد بررسی قرار گرفت و ۲۸ کتاب به عنوان نامزد به مرحله نهایی رسیدند و ۸ نامزد موفق شدند عنوان برگزیدگی و شایسته تقدیر را در این دوره از آن خود کنند. خبرنگار صبا با چند تن از برگزیدگان در بخشهای مختلف، با موضوع کیفیت برگزاری مراسم و چالشهای شاعران معاصر گفتوگویی داشت که در ادامه میخوانید.
فاطمه گیلانی(برگزیده بخش شعر نو ):
یک روز پر استرس و هولانگیز!
مراسم اختتامیه این دوره از جشنواره شعر فجر در استان فارس/ شیراز چگونه گذشت؟
بنده هم از این رویکرد استقبال میکنم اما ای کاش با برنامهریزی دقیقتری همراه بود. دقیقا در روز مراسم برای ما بلیت پرواز به سمت شیراز گرفته بودند، پرواز چند ساعتی تاخیر داشت و ما با استرس زیاد خود را به مراسم رساندیم. بهتر بود برای آرامش، از یک روز قبل در شیراز اسکان داده میشدیم. علاوه بر آن وقتی رسیدیم محلی برای اسکان شاعران برنامهریزی نشده بود. تا اینکه استاد سعید بیابانکی کمک کردند تا چند ساعتی در هتل مستقر شویم. همان روز بلیت برگشت داشتیم و با استرس فراوان هنوز نرسیده باید برمیگشتیم. انتظار میرفت وقتی به شهر شیراز میرویم یک برنامه دیدار از حافظیه و شهر شیراز داشته باشیم و یا با دوستان و شاعران شیرازی فرصت دیدار در یک محفل شعری داشتیم که آن هم اتفاق نیفتاد. خلاصه اینکه یک برنامه عجولانه را در یک روز پر استرس گذراندیم.
آیا در خود مراسم اختتامیه اشعاری از شاعران برگزیده خوانده شد و یا فرصتی برای حرف زدن دادند؟
متاسفانه خیر، با اینکه من از روز قبل یک قطعه شعر آماده کرده بودم اما حتی برای ما که برگزیدگان نهایی بودیم هیچ فرصتی برای شعر خواندن و یا کلامی برای تشکر و … ندادند.
اما به هرحال برگزیده شدن کتاب شما در شعر فجر میتواند اتفاقات خوبی را در آینده حرفهای شما رقم بزند.
دقیقا، امید ما هم به همین است، این که شعر زنده باشد و جریان ادبی در ایران پویا به مسیرش ادامه دهد.
ممکن است قطعه شعری از کتاب «آنقدر تلخ که فراموش میکنی شکلات است» برای آشنایی بهتر مخاطبان با سبک کاریتان بگویید.
کاری که زندگی با من کرد/ زمستان با درخت نمیکند/ به هیچ چیز نمیتوانم تشبیهاش کنم مگر شکلات تلخ/ آنقدر تلخ که فراموش میکنی شکلات است!/ زندگی است دیگر/ طوری به دست و پایم پیچید/ که زمستان به شاخهها و کاری که من با زندگی کردم/ درخت با زمستان نمیکند/ به هیچ چیز نمیتواند تشبیهام کند/ مگر شکلات تلخ/ آنقدر شکلات که فراموش میکنی تلخ است/ زنم دیگر/ طوری گل از گلم میشکفد/ که درخت از زیر برفها.
فاطمه عارفنژاد( برگزیده بخش کلاسیک):
من بیش از جشنواره، از خودم انتظار دارم
مراسم اختتامیه چگونه گذشت؟
من از برگزاری جشنواره بسیار راضی بودم، بسیار برنامه شسته رفته و جامعی بود. از دبیر جشنواره خانم فریبا یوسفی و دست اندرکاران این رویداد که میدانم در طول این دروه زحمات زیادی کشیدند، تشکر میکنم. برگزاری رویدادی در این سطح به صورت بینالمللی قطعا زحمات زیادی دارد.
شما از کدام شهر و به چه صورت در مراسم حضور پیدا کردید.
من متولد زاهدان و ساکن قم هستم، از یک روز قبل به صورت زمینی و به همراه خانواده به شهر شیراز آمده بودیم. البته من از برنامهریزی دوستانی که پرواز آمده بودند، مطلع نیستم. چون قرار بود به همراه خانواده در مراسم حضور داشته باشم با هزینه شخصی و به همراه خانواده عازم شیراز شدیم.
یکی از مهمترین کارکردهای جشنوارهها، دیدار تازه کردن شاعران با یکدیگر و فرصت تبادل اندیشههاست. با این وصف آیا در خلال برگزاری این رویداد فرصتی داشتید که با شاعران نامزد شده دیگر، گپ و گفت و هم اندیشی مختصری داشته باشید.
فکر میکنم این دوره اقتضاعات خاص به خود را داشت، در خود مراسم بیشتر در خدمت میهمانان خارجی و فارسی زبان شاعر بودیم و به دلیل برنامهریزیها که با فشردگی انجام گرفت، خیر فرصت دیدار و… پیش نیامد. البته من با شرایط خاص خود در این جشنواره حضور داشتم اما میدانم که در این رویداد محافل شعری مختلفی را با عنوان بانوان شعر فجر، جوانان شعر فجر و… برگزار کرده بودند.
نظرتان درباره حضور شاعران پیشکسوت فارسی زبان، در مراسم اختتامیه چه بود؟
من که قطعا از اشعارشان لذت بردم. به هرحال جشنواره بینالمللی است و حضور شاعران فارسی زبان در این جشنواره لازم بود و این تمهید سبب شده که سطح این رویداد ارتقا یابد.
انتظار شما بعد از اختتامیه این مراسم از مسئولان و تصمیم گیرندگان در حوزه شعر و ادب فارسی چیست؟
من بیش از آن که از جشنواره انتظار داشته باشم از خودم انتظار دارم که این مسیر در زندگیام ادامهدار باشد. در آغاز راه هستم و امید دارم که اشعارم پختهتر شوند، این رویداد اولین گام بود تا اولین کتاب من در قالب یک مجموعه شعر دیده شوند.
قطعهای شعر از کتاب «شبانماه» که از سرودههای شماست را تقدیم مخاطبان روزنامه صبا کنید.
راه پیدا میشود، همراه پیدا میشود/ فرصت راهی شدن گهگاه پیدامیشود
خوش به حالم! هر سحر گم میشوم در آینه/ خوش به حالم! دربساطم آه پیدا میشود. میزنم بیرون از این شهر شبآشوب شلوغ/ میروم تا آن افق که ماه پیدا میشود/ از دهاتیها اگر گاهی بپرسمراه را/ شک ندارم جادهای کوتاه پیدا میشود. شک ندارم مقصد ازجایی که هستم دور نیست/ شک ندارم منزل دلخواه پیدا میشود/سرزمینی که قیام نخلهاش از بندگیست/ پای هر کوهش عبادتگاهپیدا میشود. لابلای سنگها تسبیح باران جاری است/ بین گلها بویبسمالله پیدا میشود/ دلو را پایین میاندازم به امید خدا/ باز همپیغمبری در چاه پیدا میشود.
سامی تحصیلداری؛( برگزیده بخش شعر محاوره):
از ما نخواستند که صحبت کنیم
ابتدا از برگزاری مراسم اختتامیه در شهر شیراز بگوئید؟
تنها مشکل نحوه اسکان و پروازی بود که با تاخیر مواجه شد. در یک برنامه ریزی عجولانه که خستگی زیادی به همراه داشت، قرار داشتیم. اگر از یک شب قبل در شهر شیراز بودیم با آرامش خیال بیشتری در اختتامیه حضور مییافتیم. استاد بیابانکی برای اسکان همراهیمان کردند. اما مراسم به طور کل خوب برگزار شد، قطعا به شکیلی تهران نبود، چون من در دوره شانزدهم جشنواره نیز نامزد ادبی بودم مسلما نظم و امکانات در اندازه دورههای قبل نبود. در مراسم وزیر محترم فرهنگ سخنرانی داشتند اما جمعیت در سالن و صدای همهمه و شلوغی در سالن به قدری بود که به زحمت صدای وزیر را میشنیدیم. اما در مجموع جشنواره خوبی بود. البته من شاید چون جایزه را بردهام این احساس را دارم. شاید احساس نامزدهای دیگر که برگزیده نشدهاند، چیز دیگری باشد. مثلا من از خانم نسترن علیخانی که از نامزدان این دوره بود، شنیدم با اینکه از دیروز در شیراز حضور داشته و به یک محفل شعری دعوت شده بود اما حتی برای خواندن شعر از او دعوت نشده است.
در خود مراسم چطور، آیا تریبونی به شما اختصاص داده شد؟
خیر، از ما نخواستند که صحبت کنیم.
شعر شما در بخش محاوره بود، اما شما ترانه سرا هم هستید. هم اکنون ترانههایی که در قالب آلبوم موسیقی منتشر میشوند بسیار شنیده میشوند اما در این حوزه ما با ضعف محتوا یعنی ترانه خوب مواجهیم، با این وصف انتظار شما از این رویدادهای ادبی برای جریانسازی غنیتر در حوزه شعر و ادب فارسی چیست؟
در حال حاضر ترانههای من در حال اجرا شدن هستند. حرفه و کار من ترانه است و از همین راه ارتزاق میکنم. با چند تن از دوستان در استودیویی به شکل خصوصی مشغول به کار هستیم. اما این کتاب بیشتر شعرهای محاوره است نه ترانه، معمولا جشنوارهها در همین قالب اثر میپذیرند و من به عنوان ترانه سرا نمیتوانم در قالب ترانه در جشنواره شرکت کنم. چون ماهیت ترانه در همبستگی شدید با اجراست و به صورت یک متن، قابل سنجش و داوری نیست.
البته در جشنواره موسیقی امسال، بخشی به ترانهها اختصاص یافته بود؟
بله، اتفاقا در جشنواره موسیقی امسال هم اثر داشتم و شایسته تقدیر شدم. دو قطعه آهنگ «بوی عطرت» با صدا و آهنگسازی نوید مولوی و تنظیم آرش آزاد و قطعه «آوار» با آهنگسازی نوید مولوی و خوانندگی مهربد مانا.
در پایان بفرمایید تاکنون با کدامیک از خوانندگان در ترانه و موسیقی همکاری داشتید؟
با استاد حمید غلامعلی، مجتبی کبیری، نوید مولوی، مهران سلیمی.
قطعه شعری از کتاب «چهیل» از سرودههای شما بشنویم.
تا بوق سگ بیدارِ بیدارم/ تا لنگِ ظهرو سیر میخوابم/ این زندگی مُضحکه منه/ نظم جهان میره رو اعصابم/ تنهایی استعاره از منه/ من گوشهای از شوخیِ دنیام / اگه توام شکل منی لطفاً / همذات پنداری نکن باهام/ پیغمبری هستم که قومش رو/ وقت عذاب سخت ول کرده/ من یه روانیام که از ترسش/ تو و آینه با خودش دوئل کرده/ من جنّم و یک شهر بسمالله/ اینجوری تو و مردم تک افتادم/ از فرط بیکسی همین دیشب/ بختک اومد رو بختک افتادم/ این زندگی سردِ کنسروی/ آشفتگیم و بیشتر کرده/ گرما به این مجنون ناراضی/ شاید با کشف رازی برگرده/ تفریح این روزام شده بازی/ پاتوق این روزام شده کافه/ ژستای روشنفکری میگیرم/ دنیای من درگیر شوآفه/بدبختیام رو دورِ تکراره/ هر سال میگم سالمه امسال/ باختن برام عادی شده مثِ/ ناکامیِ هر سالِ استقلال/ از بس بلاتکلیفه آیندم / سایهام جلو پام سنگ میندازه/ من زندگیم شبیه فیلمای فرهادیه که آخرش بازه.
حسنا محمدزاده؛ (برگزیده مشترک در بخش شعر نو):
من با تمام بیتهای شعرم گریه کردم
کدام قسمت از برنامه اختتامیه برای شما قابل توجه بود؟
یک فیلم و کلیپ گزارشی که از هیئت علمی و نحوه داوری آثار پخش شد، خوب بود و حتی فکر میکنم میتوانست به صورت ریزبینانهتر به چالشهایی که شاعران در داوری با آن مواجه بودند، بپردازد. انعکاسصحبتهای منتقدانه با نگاه تحلیلی که به جریان سازی شعر هم کمک خواهد کرد. این مسئله علاوه بر شفافسازی در داوری سبب خواهد شد، شبههها کمتر شود و همین طور قسمت شعرخوانی شاعران فارسی زبان که از خارج از کشور، میهمان ما بودند از قسمتهای خوب این مراسم بود. منتها بهتر بود که از شاعران داخلی هم برای شعرخوانی دعوت میشد، هر چند که مطلع بودم قبل از اختتامیه ۶ محفل شعر در شهرهای مختلف با همین رویکرد برگزار شده بود اما به خاطر اینکه هر یک از این محافل در یک شهر بود امکان حضور در آن محافل را نداشتیم و بهتر بود که حداقل از شاعران برگزیده برای شعر خواندن در اختتامیه دعوت میشد.
با اینکه نامزدان این دوره از جشنواره از شهرهای مختلف ایران بودند، آیا این مراسم فرصتی برای شما برای آشنایی و تبادل نظر فراهم کرد؟
خیر، البته من با چند تنی از دوستان مانند خانم فاطمه گیلانی و… دوستی قدیمی داشتم، که این رویداد در همین اندازه پرفشار و استرس کمک کرد تا بعد از مدتها همدیگر را ببینیم. اما خوب بود که اگر فرصت داشتیم با نامزدان سایر بخشها در یک محفل،شعرخوانی داشتیم.
در پایان بفرمایید به عنوان یک شاعر زن، که آثارتان بارگههایی از یک نگاه فمنیستی و معتدل همراه است، تا چه اندازه تحت تاثیر فروغ فرخزاد هستید؟
من با جهان زنان در ارتباطم، با مسائلی که در دورههای مختلف در ذهن و جانم عجین و تهنشین میشوند و ممکن است سالها یا ماهها بعد به شکل یک روایت جوششی و در قالب شعر زنده شوند. نگاه، اندیشه و خیالم همواره در حال دریافت و درک است. نه اینکه مستقیما بخواهم رویکردی از یک شاعر دیگر را تقلید کنم. زنان در جامعه ما با معضلاتی چون نازایی، چند همسری شوهر و کودک همسری و…مواجهاند. ما به صورت روزمره این زنان را میشنویم و میبینیم اما شاید درکی از شرایط آنها نداشته باشیم تا اینکه زندگی یک تجربه نزدیکتر درقالب یک فیلم و… مرتبط با آن مسئله را به ما نشان میدهد. تاثیری که شاعر میگیرد از تجارب زیسته جمعی است که گاه با اتفاق خاص برای ما نزدیکتر و قابل لمستر میشود. به نظرم شاعر در مواجهه با این همه درد، راهی ندارد جز پناه آوردن به شعر، من با تمام بیتهای شعرم پیش از این اتفاق گریه کرده بودم. مثلا یک شعر دارم که در دوران نوجوانی سرودم، وقتی که هنوز ازدواج نکرده بودم، اثر سینمایی «لیلا» ساخته داریوش مهرجویی را دیده بودم و بعد از آن دائما به یاد غم لیلا گریه میکردم. پس ما گاهی برخی دردها را لزوما خودمان به صورت ملموس در زندگی نداشتیم وقتی آنها را در داستانها، فیلمها و اطرافیان میبینیم طوری با آن همذاتپنداری میکنیم که انگار همان لحظات برای خودمان رخ داده است. شعر محصول گذر از همه این مرحله است یعنی تا درد در جان شاعر به حزن بدل نشود، نمیتواند در قالب یک شعر تاثیرگذار مخاطب را بر انگیخته و او را تحت تاثیر قرار دهد.
قطعه شعری از کتاب «زن آتش» که سروده خودتان است را برای ما بخوانید.
الهه کلمات
غروب زخمی کوچ/ پرندهها به گلویم هجوم آوردند/ به تکّههای صدایم که ریخت روی زمین/ به آن همه آمین که دانهدانه به منقار هریکی در باد/ روانه شد به فراسوی نا کجاآباد/ صدایِ در سرم امّا، صدای درد نبود/ صدایِ نوکنوکِ مرغانِ دورهگرد نبود/ صدای رویش بود/ زنی بلند شد از من- زنی بهسان گیاه/ زنی بهسان درخت از دل زیارتگاه/ گلوش: قلعه فریادهای تو در تو/ دلش در آینهای دور بسته بود به مو/ فرشتههای نگهبان آب: لبهایش/ به فارسیّ دری حرف میزد و پشتو/ از آستانه مادر خدایی آمده بود/ شبیه بود به زن ایزدان، حکایت او / نگاه میکردم به جاریِ کلمات غلیظ در رگهاش/ به رنگ و بوی صداش/ به چشمهاش که هرچند گنگ و مبهم بود/ تناسخ همه حرفهای عالَم بود/ رسیده بود از آنسوی نیستی به حیات/ صداش میکردند: الهه کلمات.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است