احمدمحمد اسماعیلی/صبا؛ یکی از دلایل رشد و اعتلای سینمای نوین بعد از انقلاب بحث رشد مسائل فنی تولید فیلمها، مثل فیلمبرداری محمد رضا سکوت فیلمبردار متین، موقر و کرمانشاهی سینما یکی از این استعدادها است که در کارنامه کاریاش کم فیلم خوب وجود ندارد. «کافه ترانزیت»، «باغ های کندلوس»، «موج مرده»، «اسب حیوان نجیبی است»، «سرزمین مادری» و «موج مرده» از جمله این آثار در طی همکاری با سینماگران بنامی نظیر کمال تبریزی، ابراهیم حاتمیکیا، عبدالرضا کاهانی و… است. با محمدرضا سکوت مروری به این سه دهه پربار کاریاش داریم.
به چه دلیل رفتید به سمت و سوی فیلمبردار شدن؟
از ابتدا در دانشگاه سینما را با گرایش فیلمبرداری خواندم و همزمان با تحصیل تدریس هم میکردم.
فیلمبرداری تدریس می کنید؟
بله، دستیارانی داشتم که پر از استعداد هستند و مثل زنده یاد داود امیری که به موفقیت رسیدند. محسن فلاحی، ابراهیم اشرفی، مهران ممدوح هم در کار فیلمبرداری حضورهای موفقی در سینما دارند.
در سینما دستیار فیلمبردار بزرگی مثل همایون پایور بودید.
بله، کارم را با ایشان شروع کردم.
همایون پایور جزو فیلمبردارانی است که معمولا فیلمبرداری فیلمهای فرهنگی و هنری میکرد.
بله، ایشان به جز سالهای اول کاریشان کمتر در سینمای بدنه کار کردهاند و این فرصت را داشتم که در کنارشان در فیلمهایی مثل «زندگی و دیگر هیچ» با سینمای مستقل و متفکر آشنا بشوم. در چند فیلم دیگر هم فرصت شاگردی ایشان را داشتم.
جنس فعالیت کاری دستیاران فیلمبردار در زمان شما با زمان حال چقدر تفاوت دارد؟
جوانهای این دوره و زمانه به اقتضای سنشان پر شور و پر تحرک هستند و همهشان میخواهند زودتر به نوک قله برسند. در دورانی که دستیار بودم وظایف دستیاری متفاوت بود و تعداد دستیاران در هر فیلم کم بود و حداکثر هر مدیر فیلمبرداری از سه دستیار استفاده میکرد. یادم میآید من، فرشید بشیرزاده و مرحوم جلیل شعبانی در فیلم آقای کیارستمی دستیار همایون پایور بودیم. به غیر از دستیار اول که به همه کارها ورود داشت، سایر بچهها همه کارها از جمله ریل گذاری را انجام میدادند و همدلی و همراهی در فیلمها به مراتب بیشتر از امروز بود. این تقسیم وظایفی که سالهای اخیر در فیلمها انجام میشود این حس را به وجود میآورد که به فرض اگر من کاری دیگری انجام بدهم جزو وظیفهام نیست و نباید انجامش بدهم. همیشه در این سالها در حوزه کاریام تلاش کردهام که حس یک دستی و همدلی در کارهایی که حضور دارم وجود داشته باشد.
آیا بعد از ورود سینمای دیجیتال و آمدن دوربینهای با کیفیت بالا باعث شد که کیفیت فیلمرداری بهتر شود؟
دیجیتال سرعت کار را بالا برد و در بحث کیفیت هم به واسطه مونیتورها میتوانید کار را کنترل کنید. کنترل کیفیت از ابتدا خیلی مهم است.
با دوربینهای قبلی آیا کنترل کیفیت مقدور نبود؟
سیستم سلولوئیدی چالشهای خاص خودش را داشت و باید صبر میکردید تا فیلمهای گرفته شده چاپ و کیفیتش مشخص شود. الان همه چیز در جا کنترل میشود.
آیا دیجیتال خلاقیت فیلمبرداری و عکاسی را کم نکرده است؟
خلاقیت یک امر درونی است و خیلی متکی به ابزار و تکنولوژی نیست. ابزار کمک دهنده ارتقای خلاقیت است. تکیه زیاد روی این قضیه هم میتواند باعث ایجاد وسواس بشود.
کار کدام از فیلمبرداران نسل قبلترتان را قبول دارید؟
همایون پایور و کارهایش مثل «نارونی» را خیلی دوست دارم. ایشان روی نور بسیار مسلط است و همکاریهایش با کیارستمی بسیار درخشان بود.
آیا اگر همین الان همایون پایور بخواهد در فیلمی دستیاریاش را بر عهده بگیرید قبول میکنید؟
بله، با کمال میل این کار را انجام میدهم و هنوز هم از ایشان میآموزم. منش و اخلاق حرفهای پایور هم بی نظیر است.
آیا در حین کار در فیلمهای کیارستمی خاطرهای دارید؟
فرهاد خردمند در فیلم «زندگی و دیگر هیچ» به عنوان بازیگر اصلی حضور داشت که هنرمند درجه یکی است و از دوستان نزدیک کیارستمی محسوب میشد. نکته مهم فیلم این است که حجم عمده زمان فیلم در ماشین میگذشت.
با چه دوربینی فیلمبرداری فیلم انجام شد؟
یک دوربین بی ال وان بود و باطناب و الوار و چوب به ماشین بسته میشد.
آیا آن موقع از پرده سبز استفاده نمیشد؟
خیر، همه زمان فیلمبرداری ماشین در حرکت و در لوکیشن انجام شد و کار سختی بود.
به نظر میرسد با توجه به امکانات و شرایط فیلمبرداری در لوکشین دورافتاده فیلم، زمان فیلمبرداری طولانی بوده باشد.
اصولا فیلمبرداری فیلمهای دوران آنالوگ نسبت به حالا طولانیتر بود و حدود دو ماه فیلبرداری در رودبار و تپههای اطرافش کار میکردیم. نکته جذاب فیلم در روز اول کار این بود که متوجه شدیم فرهاد خردمند اصلا رانندگی بلد نیست و این برای فیلمی که بالای هشتاد درصدش در ماشین میگذشت یک چالش بزرگ بود.
با چه ماشینی فیلمبرداری انجام شد؟
با رنو۵ که مال همایون پایور بود.
حجم داخل رنو ۵ نسبت به سایر ماشینها کوچک و جمع و جورتر است. آیا این امر کارتان را سختتر نمی کرد؟
خیلی دشوار بود و به همین دلیل در برخی از پلانها زنده یاد عباس کیارستمی بارها با توجه به دیسک کمرشان با بوم صدا جلوی رنو مچاله میشدند تا فیلمبرداری انجام شود و چون حجم دوربین زیاد بود در برخی از صحنهها من و همایون پایور ویزور را تنظیم میکردیم و میآمدیم بیرون و فیلمبرداری با حضور خود کیارستمی انجام میشد.
تکان جاده روی کیفیت تصاویر نقش نداشت؟
الان که فیلم را ببینید متوجه میشوید تاثیری نداشت و برخی از مواقع با لنز واید از طرف شاگرد تصویر راننده و کودکش را فیلمبرداری میکردیم.
صدابردار کجا قرار داشت؟
حسن زاهدی مینشست روی سقف بار بند ماشین و با این سختیها کار را انجام دادیم و گاهی مواقع من و پایور به ماشین آویزان میشدیم و کار را از ویزیور کنترل میکردیم و روی سقف هم جلیل شعبانی در کنار زاهدی با طناب دوربین را محکم نگه میداشت تا سقوط نکند.
آیا به این فکر نکردید که میتوان از ماشین بزرگتری مثل جیپ استفاده کرد تا این دردسرها کمتر شود؟
خیلی راجع به این قضیه اطلاعی ندارم و محدودیت بودجهای وجود نداشت که نتوانیم از جیپ استفاده کنیم. درحین کار هیچ فشاری وجود نداشت که زودتر کار را تمام کنیم و کیارستمی با فراغ بال کارش را انجام داد.
آیا روزانه بیش از یک دقیقه فیلمبرداری میکردید؟
به لحاظ راش زمان بیشتری فیلمبرداری میکردیم.
گروه در کجا مستقر شده بود؟
چون سه ماه از زلزله رودبار گذشته بود به هتلی دسترسی نداشتیم و هنوز پس لرزهایی رخ میداد بنابر این در اردوگاهی اسکان داشتیم و در کانکس میخوابیدیم. هفتهای یک روز هم برای استحمام به رشت میرفتیم و خودمان از جمله من و حسن زاهدی هم هر شب شام درست میکردیم. یادم میآید کیارستمی دو قرقره روی پایه و با یک روکش چوبی و ذره بین و چراغ قوههایی میزی برای خودش درست کرده بود و فریمهای فیلم را اینطوری میدید و هیچ وقت نیامد تهران لابراتور که راشها را ببیند. این فیلم برای همه ماها تجربه منحصر به فردی بود. روزهایی بود که کیارستمی به ما کمک و تا محل فیلمبرداری سه پایه دوربین را حمل میکرد.
خود کیارستمی در آن زمان چه خودرویی داشت؟
یک پاترول دو دره که مشابهاش را در فیلم سینمایی «طعم گیلاس» استفاده کرد.
در دانشکده صدا و سیما با چه کسانی همدوره بودید؟
محمد آلادپوش، علی لقمانی از همدورهایهایم بودند.
اولین تجربه مستقل کاری برای هر فیلمبرداری جذابیتهای خاص خودش را دارد. برای شما این تجربه چگونه به دست آمد؟
در زمان دستیاریام در سینما و همچنین تلویزیون زیاد کار میکردم و از دفتر آقای ابراهیم حاتمیکیا با من تماس گرفتند که برای مذاکره به دفترشان بروم و «موج مرده» شد اولین تجربه بلند مستقل سینمائیام. فیلمی که اولین فیلم دیجیتال سینمای ایران بود.
عمده زمان فیلمیرداری فیلم «موج مرده» در دریا و روی قایق بود. چگونه فیلمبرداری این صحنهها را انجام دادید؟
راههای مختلفی کار کردیم. به همراه دستیارم برخی از مواقع جلو، پشت و یا در قایق کناری سردار راشد که پرویز پرستویی ایفاگر کاراکتر آن بود فیلمبرداری میکردیم.
سقوطی در دریا حین کار نداشتید؟
نه، خوشبختانه چنین اتفاقی رخ نداد و از ابزارهای مثل عینک مخصوص و کلاه استفاده میکردیم و چون سرعت قایق بالا بود بارها وسایلمان به دریا پرتاپ میشد.
نکته مهم درباره اولین تجربه مستقلتان این بود که با کارگردانی مواجه بودید که به وسواس و دقت نظر در کارش معروف است. آیا در حین کار با حاتمیکیا وارد چالشی نشدید؟
برای من فرصت ارزشمند و جذابی بود که اولین تجربه مستقلم با چنین کارگردان مولف و درجه یکی باشد. یادم میآید سال ۷۸ در هفته نامه سینما خواندم که حاتمیکیا قصد ساخت فیلمی به نام «موج مرده» را دارد و ابراهیم اصغرزاده که تا زمان درگذشتش دستیار همیشگی حاتمیکیا بود مجری طرحی فیلم را نیز بر عهده داشت و به خانمم گفتم ابراهیم از دوستانم است ولی نمیدانم چرا اینقدر کار با حاتمیکیا انجام داده یک بار من را معرفی نکرده است. نیم ساعت بعد تلفن خانه زنگ زد و ابراهیم اصغرزاده پشت خط بود و به پروژه وصل شدم و هر چیزی را که گفتند را قبول کردم که در پروژه «موج مرده» باشم.
آیا در آن روز با حاتمیکیا هم صحبت کردید؟
ده دقیقهای درباره کار حرف زدیم.
حرف گرفتن تست از شما به میان نیامد؟
اصلا چنین اتفاقی رخ نداد و حاتمیکیا گفت که کارهای من را دیده و دوستشان داشت.
به چه دلیل بعد از «موج مرده» دیگر با حاتمیکیا کار نکردید؟
فیلمبرداری سریال «خاک سرخ» به من پیشنهاد شد و قرارداد هم با تهیه کننده بستم اما همزمان چون یک فیلم سینمایی پیشنهاد شد و من هم سریال زیاد کار کرده بودم. رفتم دفتر تهیه کننده و حرفم را مطرح کردم و عذرخواهی کردم.
چون این پیشنهاد کاری را قبول نکردید حاتمیکیا دیگر به شما پیشنهاد همکاری نداد؟
نه، اینطور نبود و دوستیمان با حاتمیکیا ادامه دار است.
درباره بحث شکل گیری چالش در «موج مرده» با حاتمی کیا نگفتید آیا اتفاقاتی هم رخ داد؟
چالش فقط در حد حرف زدن و ارائه پیشنهاد بود و این چالش بعدا دوستیمان را نیز محکمتر کرد.
درباره کدام سکانس به چالش رسیدید؟
قرار بود سکانسی را شب در اسکله فیلمبرداری کنیم و امکانات نوری کم بود و با این امکانات نیاز و خواسته حاتمیکیا بر طرف نمیکرد و نمیشد در دل دریا آمدن فرماندهان بالا دستی سردار راشد را با وضوح نشان بدهیم. درباره این موضوع بحثی کردیم و من هم گفتم اگر فرد دیگری میتواند این سکانس را با این امکانات بهتر کار کند جایگزینم کنید و من میروم و صبح فردای آن شب…
یعنی صحنه را به حالت قهر ترک کردید؟
نه، البته بتدریج یاد گرفتم که چگونه با کارگردانها تعامل داشته باشم و پختگی سالهای بعد را آن زمان نداشتم ولی فردا صبح حاتمیکیا سر میز صحبانه فیلمنامه «لیلا و جنگ» را داد به من تا آن را بخوانم.
با این کار خواست از شما دلجویی کند؟
خواست بفهماند که از کار کردن با من راضی است. من هم با آغوش باز پذیرفتم.
به هر حال برای ترک گروه ساکتان را بستید؟
نه، کارم را ادامه دادم.
در این قضیه آیا ابراهیم اصغرزاده پا درمیانی نکرد؟
بنده خدا به من میگفت ناراحت نباش و اوضاع درست میشود. کلا یک اختلاف عقیده بین فیلمبردار و کارگردان بود و ماجرا ختم به خیر شد. از این فیلم درسهای بسیاری آموختم و ریشم سر همین فیلم سفید شد. همیشه مدیون حاتمیکیا به خاطر اعتمادش هستم. به من انضباط، ممارست و تمرین زیاد را یاد داد.
فرصت همکاری با کیارستمی را هم در سالهای بعد پیدا نکردید.
متاسفانه خیر، اما برای «طعم گیلاس» صحبتهایی شد که به دلیل امتحانات دانشگاهی نتوانستم همکاری داشته باشم.
یکی از فیلمهای مهم دیگر شما «استشهادی برای خدا» است که در زمستان و در سرمای زیر صفر فیروز کوه کار کردید. این کار چقدر برایتان جذابیت داشت؟
فیلمبردار راحت طلبی نیستم که فقط فیلمهای آپارتمانی را قبول کنم. «استشهادی برای خدا» بهترین فیلم علیرضا امینی است. سال ۸۵ این کار را انجام دادم و چالش بزرگ کار سرمای زیر صفر و خطر یخ زدن دوربین بود. دو ماه در دمای چهل درجه زیر صفر با دو متر بارش برف در ایستگاه راه آهن گدوک کار کردیم. جالب است که در این مدت حتی یک بار هم دچار سرما خوردگی نشدم. بیشتر صحنههای فیلم در کولاک و بوران بود و مواقع آفتاب کار تعطیل میشد تا دوباره وضعیت جوی به هم بخورد.
در این فیلم بر خلاف سایر بازیهای جمشید هاشمپور که دستهایش آزادانه در حین بازی در حرکت است. دستانش حرکات محدودی داشتند. آیا این تاکید کارگردان یا شخص شما بود؟
آن کاراکتری که جمشید هاشمپور بازی میکرد شخصیتی درونی داشت و نمیشد گل درشت و با حرکات زیاد دست بازیاش کرد و کارگردان هم حواسش به این قضیه بود و حضور تنابنده هم در این قضیه خیلی مهم بود. هاشمپور از ابتدای شروع کار تمام تلاشش را کرد تا به بهترین شکل نقش را بازی کند. بارها پیش آمد که در سرمای زیر صفر ریش و سبیل بازیگران یخ میبست.
حتما با یخ زدگی نگاتیوها هم در حین کار مواجه شدید.
نه، اما دوربین چند باری به علت یخ زدگی از کار افتاد. دو کیسه آب جوش مثل خورجین به همراه کاور دور دوربین میانداختیم تا گرم نگه داشته شود.
آیا آشنایی با تنابنده در این کار باعث شد بعدا فیلمبرداری «گینس» را بر عهده بگیرید؟
دوستی بین ما از این فیلم شروع شد. فیلمبرداری «گینس» خیلی ناگهانی پیش آمد و البته در «سرزمین مادری» و «ابله» هم با تنابنده کار کرده بودم. البته فیلمبرداری «گینس» را دوست دیگری شروع کرد که به علت مشکلات پیش آمده انصراف داد و شبانه با تماس تنابنده رفتم سر این فیلم.
یکی از کارهای ماندگار شما در تلویزیون سریال «سرزمین کهن» است که این روزها نسخه با کیفیتش در حال پخش است؟
از روز اول من و تبریزی اصرار داشتیم به لحاظ تصویری به بهترین شکل ممکن کار کنیم. خیلیها معتقد بودند که با دوربینهای رایج آن دوران در تلویزیون کار کنیم. با دوربین رد وان فیلمبرداری «سرزمین کهن» را شروع کردیم و شکل مخملی تصاویر فیلم با کمک این دوربین ثبت شد. قبلا در سریال «شهریار» هم با تبریزی سابقه همکاری داشتم و «پاداش» را دو سال بعدش فیلمبرداری کردم.
از اینکه فیلم بیش از یک دهه در محاق توقیف رفت چه حسی داشتید؟
فیلمبرداری فازهای مختلف «سرزمین کهن» نه سالی طول کشید و اگر سریال در زمان خودش پخش میشد نه تنها برای من بلکه برای خیلیها موقعیتهای بهتری خلق میکرد. هیچ وقت نا امید نشدم که «سرزمین کهن» نشان داده نمیشود و ایمان داشتم که روزی این سریال در معرض دید مخاطب قرار میگیرد.
«کافه ترانزیت» بهترین فیلم کامبوزیا پرتوی است که شما در این فیلم هم حضور داشتید؟
جزو نقاط عطف کارنامه کاریام است و خیلی دوستش دارم. این فیلم خیلی دلی است و سبک کاری زنده یاد پرتوی در این فیلم عالی و منحصر به فرد بود.
با توجه به جنس کارهای شما همکاریتان با عبدالرضا کاهانی در فیلم «اسب حیوان نجیبی است» برایم خیلی جالب بود.
این فیلم را خیلی دوست دارم و قبلا قرار بود در فیلم «آدم» هم با کاهانی کار کنم که سر فیلم دیگری بودم و این همکاری شکل نگرفت.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است