مریم عظیمی/صبا نمایش «ذرات آشوب» به نویسندگی و کارگردانی ابراهیم پشت کوهی، پرترهای از دلاوری و پردلی مردم محجوب جزیره هرمز برای بیرون راندن اشغالگران پرتغالی را به تصویر میکشد که نشاندهنده عظمت روح ایرانی و جنگاوری آنها برای دفاع از میهنشان است.
کاراکتر «ممانیک» که شما ایفا میکنید علاوه بر نمود بیرونی و قصه فردیاش گویی ریشههایی عمیقتر نیز دارد.
بعد واقعی این کاراکتر همان است که مخاطب روی صحنه میبیند مادری که فرزندانش را از دست داده، داغ دیده و رنج کشیده ولی یک زن قوی است و به نوعی میتوان او را مادر هرمز دانست. یک نکته مهم و جالب در این داستان این است که برای نجات دادن مردم هرمز و جوانان و دخترهای این سر زمین به یک مادر نیاز است. مادری که خودش رنج کشیده و فرزندان زیادی از دست داده است، مادری که به مدت ۳ سال کنج عزلت گزیده و با هیچکس حتی پسرش سخن نگفته است اما این غم در این زن قدرتی ایجاد کرده و به همین علت تصمیم میگیرد که خودش به این قائله پایان دهد و خودش را جلو میاندازد. نگاه من نیز به زنان همین گونه است و فکر میکنم که شاید آخرالامر مشکلات ما و حتی مشکلات دنیا به دست یک مادر حل شود، مادری که صبور، بردبار و بخشنده است و در صدد حل مشکلات است نه درصدد درگیری دوباره. این زن به نوعی نقش یک حَکَم را دارد. زنان نیروی عجیبی دارند که اگر بالفعل شده و به زنان پر و بال داده شود همه چیز متفاوت خواهد بود.
لطفا از تجربه همکاری با آقای پشت کوهی بگویید.
من وقتی سر تمرینات حاضر شدم اصلاً متنی وجود نداشت و مدام میپرسیدیم که خب چه چیزی را باید بخوانیم، میخواستم دیالوگها را بگیرم تا حفظ کنم و بعد در طول تمرین به حس آنها برسم اما گفتند که متنی وجود ندارد. بنابراین فرم کار کردن ابراهیم پشت کوهی برای من بسیار جالب بود. ایشان بسیار منعطف، شنونده و ریسکپذیر هستند همینطور بسیار با حوصله چرا که هماهنگ کردن و میزانسن دادن به۳۰ بازیگر کار بسیار سختی است و صادقانه از کار کردن با ایشان بسیار لذت بردم و این شانس من بود که بعد از مدتها بازگشتم به تئاتر با فردی بود که این انعطاف را داشت، فردی خوش فکر و بسیار باسواد که میتواند بازیگرش را به درستی هدایت کند و به نظرم او کارگردان بسیار قابل و ورزیدهای است.
سخن پایانی
دوست دارم که کارمان مورد توجه و استقبال قرار بگیرد و مخاطبان اثر را دوست داشته باشند و چون هرچه تماشاگر بیشتری داشته باشیم انرژی ما روی صحنه بالاتر میرود. ما کار میکنیم که مخاطب داشته باشیم و کار نمیکنیم که برای خودمان اجرا برویم. بنابراین مخاطب اهمیت زیادی دارد اما امکان تبلیغات و گرم کردن بازار تئاتر بسیار محدود و محقر است به خصوص که ما به جایی هم وصل نیستیم. امروز فضای مجازی قطب رسانهای شده در حالی که تلویزیون به عنوان رسانه ملی باید تئاتر را تبلیغ کند و مردم را در جریان اجراها قرار دهد. متاسفانه انقدر موانع و قوانین دست و پاگیر و بیاهمیت بر سر راه ما و خودشان گذاشتند که برای جذب مخاطب با مشکل مواجه میشویم. من در این زمینه واقعا گله دارم، ما تولید کار هنری میکنیم و باید دیگر متولیان نیز وظیفه خودشان را در قبال فرهنگ و هنر کشور انجام دهند.، ما باید به یکدیگر اهمیت بدهیم اگر بخشی وظیفه تولید هنر و فرهنگ را بر عهده گرفته است بخش دیگر نیز باید وظیفه تبلیغات را بر عهده بگیرد تا بازار تئاتر گرم شود.