با «شب دهم» پای کلاه مخملی‌ها به تلویزیون باز شد/ ایده‌الیست بودن کار دستم داد | پایگاه خبری صبا
امروز ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۲۰:۰۸
کافه خاطره صبا؛ گفت‌وگو با پرویز فلاحی‌پور، بازیگر با سابقه تئاتر، سینما و تلویزیون

با «شب دهم» پای کلاه مخملی‌ها به تلویزیون باز شد/ ایده‌الیست بودن کار دستم داد

پرویز فلاحی پور یک تلویزیونی و ایده‌الیست تمام عیار است که بازی در نقش یاور در مجموعه «شب دهم» موجب شد تا این هنرمند در بین مخاطبان به چهره‌ای شناخته ‌شده مبدل گردد.

احمد محمداسماعیلی/ صبا؛ فلاحی‌پور دهها نقش ماندگار در سریال‌های مهم تلویزیونی خلق کرده است. این بازیگر توانایی ایفای نقش‌های مثبت مثل وکیل آرمان خواه و اصول‌گرای «دلنوازان» و شخصیت خاکستری و تیپکال گونه مثل دزد خردپا در سریال «اگه بابام زنده بود» را دارد. فلاحی‌پور جزو بازیگرانی است که هیچگاه علاقه‌ای به استار شدن نداشته و علاقه دارد نقش‌های رئالیستی و قابل باور اعم از مثبت، منفی و خاکستری بازی کند. او در سریال‌ «در جستجوی آرامش» نقشی خاکستری و چند لایه‌ای ایفا کرد که در خور توجه است. اوج کارنامه کاری این بازیگر با حسن فتحی در آثاری مثل «شهرزاد» و «شب دهم»، محمدمهدی عسگرپور در «گل‌های گرمسیری»، حسین سهیلی‌زاده در «دلنوازان» و مهران مدیری در «مرد هزار چهره» رقم خورده است. با او مروری داریم به دوران پر فراز و نشیب کاری‌اش.

آیا قبل از انقلاب و دوران جوانی برای‌تان تئاتر مسئله جدی‌ای بود؟
تئاتر را به صورت آماتور از کاخ جوانان و مراکز رفاه شروع کردم و مربی ما در آنجا آقای قشقایی بود که بعدا شهید شد. در سال‌های بعد اصغر محبی به ما ملحق شد و فعالیت می‌کردیم.

در آن زمان نحوه انتخاب متن‌ها برای اجرا به چه نحوی بود؟
بر طبق سلیقه عمل می‌کردیم. مثلا داستان لوطی که انترش مرد چوبک را برای اجرا انتخاب کردیم.

در آن دوران کارگردانی هم انجام می‌دادید؟
توامان بازی و کارگردانی انجام می‌دهم ولی تمام مسائل اجرای یک نمایش را کلا بچه‌های گروه انجام می‌دادند.

در گروه شما چه هنرمندانی عضو بودند؟
خیلی‌ها بودند. مثل علیرضا جاویدفر، مجید مجیدی، سعید کشن‌فلاح، جعفر دهقان که البته سال‌های بعد به ما ملحق شد.

حتما، مجید مجیدی در گروه فقط کارگردانی می‌کرد.
نه، بیشتر بازیگر بود.

آیا در آن دوران پیش بینی می‌کردید مجید مجیدی اینقدر در کارش موفق بشود؟
مجیدی بسیار هنرمند با استعدادی بود. خیلی اهل مطالعه و تحقیق و جزو بچه درس‌خوان مدرسه بود.

آیا نامگذارای گروهتان با شهید قشقایی ادای دین به ایشان بود؟
تصمیم مرکز هنرهای نمایشی بود. شهید قشقایی همدوره داود دانشور و منصور براهیمی بود و این دوستان تصمیم به این کار گرفتند.

اعضای اصلی گروهتان چه هنرمندانی بودند؟
داود دانشور، مترجم، نمایشنامه‌نویس و کارگردان؛ منصور براهیمی هم که مترجم و نمایشنامه‌نویس بود، زنده یاد سعید کشن‌فلاح که بعدها رئیس دانشگاه هنر تهران شد و… . همه افرادی که نام بردم استاد دانشگاه و در زمینه کاری‌مون متخصص بودند.

آیا در آن دوران رسم بود که کارگردان‌های سینما برای دیدن تئاتر به کاخ جوانان بیایند و بازیگر انتخاب کنند؟
گه‌گاهی می‌آمدند. یک بار نصرت کریمی آمد و بازیگران را دید و بیژن مفید هم این رویه را برای انتخاب بازیگران شهر قصه ادامه داد. ما حتی سر تمرین فیلم «شهر قصه» هم رفتیم.

آیا برای بازی در این فیلم کسی از اعضای گروهتان انتخاب شد؟
من و مجید مجیدی و سعید کشن‌فلاح به دفتر بیژن مفید رفتیم. البته حضورمان جدی نشد، چون از فضای کار خوشمان نیامد.

آیا در آن دوران نگاه مذهبی زیاد بود؟
ربطی به نگاه مذهبی ندارد. مسائلی بود که نمی‌خواهم عنوان کنم.

قضیه همکاری با نصرت کریمی به چه مرحله‌ای رسید؟
بعد از دیدن نمایش ما، کریمی از نمایش تعریف کرد و عکس یادگاری هم گرفت و البته بعدش خبری از دعوت به کار نبود. حتی داود رشیدی که مدیر تلویزیون بود صحبت کرد که نمایشی از ما را ضبط و در تلویزیون پخش کند که با شروع انقلاب قضیه منتفی شد.

آیا اجرای نمایش در کاخ جوانان بازده مالی هم برای گروه داشت؟
نه چندان، البته برخی مواقع بلیت فروشی انجام می‌شد و یا دعوت می‌شدیم و می‌رفتیم شهرستان‌ها درآمد کمی داشتیم. البته آن سالها و حتی سالهای ابتدایی بعد از انقلاب در تئاتر چندان حرفی از پول و دست مزد در میان نبود. آنچه غالب بود عشق به کارمان بود.

یعنی برای کسب درآمد شغل دیگری داشتید؟
کارهای دیگری مثل ترجمه کتاب انجام می‌دادم و در آن دوران بابت چاپ نشدن یکی از ترجمه‌هایم از کانون دلخور شدم.

به نظر آدم حساس و زود رنجی هستید. یادم هست چند سال قبل در حین بازی در سریال «دلنوازان» از سهیلی‌زاده دلخور شدید. ریشه این دلخوری چه بود؟
این زود رنجی من بارها برایم چالش به وجود آورده و شاید توقعم بالا باشد و خودم هنوز دلیل قطعی آن را نمی‌دانم. در این چالش حق با من بود. ترجیح می‌دهم که بیشتر وارد این قضیه نشوم.

سریال «دلنوازان» با توجه به موضوعش بسیار مورد توجه مردم هم قرار گرفت ولی عدم حضور شما در آخر سریال به نظرم لطمه بزرگی به کار زد. مایل هستید در این باره صحبت کنید؟
اتفاقا ضرغامی مدیر وقت تلویزیون در جلسه‌ای گفت از زمان عدم حضور نقشی که فلاحی‌پور بازی می‌کرد پخش سریال «دلنوازان» با افت ۴۰ درصدی مخاطب مواجه شد. نقشم کاملا گرفته بود. منتهی مسائل حاشیه‌ای بود که من نمی‌توانستم به آنها توجهی نکنم.

اگر الآن چنین اتفاقی رخ می‌داد گونه دیگری عمل می‌کردید؟
کارم را ادامه می‌دادم و دیگر بازی در کاری را نیمه کاره رها نمی‌کنم. اما قضیه و حقم را پی‌گیری می‌کنم. الآن راه‌های اعتراض باز شده است. به هر حال این ایده‌الیست بودن کار دستم داد.

حتما به دلیل داشتن چنین روحیه‌ای تا کنون خیلی از پیشنهادات کاری را از دست داده‌اید؟
پیش نیامده. اما برخی از دوستان پشت سر ما حرف می‌زدند و شرایط را خراب می‌کردند. یک بار در اکران خصوصی فیلمی؛ ضیاءالدین دری، گفت «دستمزدت چقدر بالا است که اطرافیان ما را نهی می‌کنند که سراغت نیاییم؟» دوست دیگری گفت که موقع انتخاب نقش یکی از اعضا گروه تولید می‌گفت اخلاق فلاحی‌پور تند و بد است و بهتر است انتخابش نکنیم. در حالی که بد اخلاق نیستم. من روی برخی از مسائل حساسیت داشتم.

آیا ضیاءالدین دری شما را برای بازی در «کیف انگلیسی» مد نظر داشت؟
هم کیف انگلیسی و هم کلاه پهلوی.

در سالهای بعد با سهیلی‌زاده آشتی کردید؟
نه، آشتی نکردیم ولی دوستش دارم.

چرا بعد از «دلنوازان» دیگر با سهیلی‌زاده کار نکردید؟
دیگر پیش نیامد و گویا دلخوری ایشان ادامه دار شده است.

در مقطعی با حضور در «شب دهم» و «دلنوازان» قابلیت تبدیل به ستاره شدن و در معرض توجهات قرار گرفتن را داشتید اما از آن دوری کردید دلیلش چه بود؟
بازیگری برای من در حکم مطرح کردن خودم نیست. دوست دارم نقش‌هایی را بازی کنم که اوج و فرودهای مناسبی داشته باشد و در درام فیلمنامه هم نقش مهمی ایفا کند و در کلیت مجموعه بتواند اثر گذار باشد. این ویژگی می‌تواند در نقش‌های مثبت و یا منفی هم وجود داشته باشد.

سریال «درجستجوی آرامش» چه ویژگی‌ای برای‌تان داشت که بازی در آن را پذیرفتید؟
سعید سلطانی همیشه به من لطف داشته و هر سریالی که ساخته از من دعوت به همکاری کرده است که هر بار بنا به دلیلی این کار میسر نشد. در وهله به خاطر خود سعید سلطانی بازی در این سریال را پذیرفتم. در ابتدای شروع کار این پیشنهاد به من ارائه شد اما از آنجایی که درگیر بازی در سریال «شهرزاد» بودم نتوانستم این کار را انجام بدهم. در ادامه کار چون بازی‌ام در سریال «شهرزاد» رو به پایان بود توانستم با این پروژه همکاری کنم و در اصل خواستم به ایشان کمکی کرده باشم. امیدوارم توانسته باشم در این سریال بازی خوبی ارائه کرده باشم و بازی‌ام دیده شود. سعید سلطانی با کارهای پر مخاطب و جذابی نظیر «پس از باران»، «سربراه» و «ستایش» که ساخته، نشان داده که کار در مدیوم تلویزیون را به خوبی بلد است و می‌تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند و در این سالها کارهای درام، ملودرام و کمدی نیز ساخته و در حوزه کارهای مناسبتی هم توانایی خاصی دارد و در تلویزیون به عنوان کارگردانی مولف و معتبر شناخته می‌شود و اکثر بازیگران بهترین بازی‌های‌شان را در کارهای سعید سلطانی ارائه کرده‌اند.

آیا شخصیت منصور مستوفی را می‌توانیم خاکستری بدانیم؟
به نظرم منفی است. منتهی ضمن مشورت با سعید سلطانی تلاش کردم ابعاد مرموز بودن این شخصیت هم در نوع بازی‌ام دیده شود و یک جورهایی یک منفی صرف، نمایشی،کلیشه‌ای و گل درشتی نباشد.

به نظر می‌رسد منصور آدم دانا و زیرکی باشد؟
همینطور است. او آدمی است که ضمن باهوش بودن قدرت تطبیق پذیری با شرایط را هم دارد.

البته در مواجه با همسرش آذر، وجوهات مثبت شخصیتش را نشان می‌دهد.

خب، منصور همسرش را دوست دارد و اهل خانواده و تداوم زندگی‌اش است و تلاش می‌کند زندگی خوبی برای آذر فراهم کند. نباید هم فراموش کنیم همه آدم‌ها در زندگی‌شان دچار لغزش و اشتباهاتی می‌شوند و بیشتر مواقع هم جبران این خطاها سخت می‌شود. جاهایی هم در این شرایط تغییراتی در شخصیت به وجود می‌آید. کما این که منصور نمی‌تواند کارهایش را جبران کند. برای من این فراز و نشیب شخصیت منصور جذابیت داشت.

در گذشته هم چنین شخصیتی را بازی کرده بودید؟
بله در سریال «گل‌های گرمسیری» به کارگردانی محمدمهدی عسگرپور چنین شخصیتی را بازی کرده بودم. عسگرپور هم جزو کارگردانان کاربلد است و من هم تمام تلاشم را کردم تا این کاراکتر را قابل باور بازی کنم.

منصور را به خاطر کارهایی که انجام می‌دهد چقدر محق می‌دانید؟
هر انسانی برای هر عملی که انجام می‌دهد توجیه و استدلالی دارد. حتی کسی که مرتکب قتل می‌شود برای کارش دلیل می‌آورد. سوالی مطرح می‌شود آیا این شخص راه دیگری را نمی‌توانست در پیش بگیرد؟ و البته این بررسی و قضاوتش بر عهده دیگران است. در خیلی از جاها از شما سوال می‌کنند اگر شما در این موقعیت بودید چه واکنشی داشتید. قضاوت در این باره کار دشواری است و شاید هم اگر ما در موقعیت مشابهی قرار بگیریم شاید واکنش‌مان همین‌گونه باشد.

یکی از نکات درخشان کارنامه کاری‌تان همکاری با حسن فتحی است و با بازی در سریال «شب دهم» برای مخاطب شناخته شدید. این همکاری چگونه شکل گرفت؟

در آن زمان گروه تئاتر آئین را داشتیم که با داود دانشور و بهروز بقایی و جعفر دهقان همکاری می‌کردیم. حسن فتحی به اتفاق همسرشان قبل از شروع به کارش در تلویزیون گویا در مجلات سینمایی مثل سروش نقد تئاتر می‌نوشتند و کار تئاتر می‌دیدند و چند کار تئاتر هم از من دیده بودند و دو سه باری هم نقدهای مثبتی در باره بازی من نوشتند. این پیش زمینه شناخت او از من منجر به دعوت و همکاری‌مان در این سریال شد. البته به دلیل اینکه در آن دوران من چندان در تلویزیون معروف نبودم مقداری تهیه‌کننده برای حضورم در ایفای این نقش تردید داشت. اما فتحی پای حرفش ایستاد و انتخاب شدم. با «شب دهم» برای اولین بار بعد از انقلاب پای کلاه مخملی‌ها به تلویزیون باز شد.

آیا از ابتدا هم قرار بود نقش یاور را بازی کنید؟
دو نقش برای من در نظر گرفته شده بود یکی نقش سرگرد بود که محمود پاک‌نیت آن را بازی کرد و دیگری همین نقش یاور بود.

دو نقشی که منفی بودند.
بر خلاف نظر شما، من یاور را منفی ندیدم. او در انتها تحول پیدا می‌کند. بازی در نقش یاور در سریال «شب دهم» که یک لوطی بامرام بود برایم خیلی جذابیت داشت.

در سال‌های بعد با حضور در سریال‌هایی چون «روشن‌تر از خاموشی» این همکاری تداوم پیدا کرد؟
این سریال به اندازه «شب دهم» موفق نبود. هم به دلیل متن سنگین، هم به دلیل بعد فلسفی و عرفانی‌ درکش برای مخاطب عام دشوار بود. در این سریال نقش قدرت رقیب عشقی ملاصدرا را بازی کردم.

با حضور در سریال «شهرزاد» اعتبار و وجهه بهتر و بیشتری نزد مخاطبان پیدا کردید؟
بله، در ابتدا قرار بود در سریال «شهرزاد» نقش حشمت را بازی کنم اما متاسفانه در مقطع اول کار با تهیه‌کننده به توافق نرسیدم و در نهایت این نقش به ابوالفضل پورعرب رسید. اما بعد از اتمام نقش ایشان در این سریال به دعوت دوباره حسن فتحی ایفاگر نقش نصرت شدم. خیلی از مردم من را با این نقش می‌شناسند و هنوز کامنت‌های مثبتی در اینستاگرام دریافت می‌کنم. حسن فتحی کارش را خیلی خوب بلد است و بر اساس تفکر درستی که دارد به سراغ بازیگران مناسبی هم رفته است و در نتیجه از کارش استقبال شد و فکر می‌کنم در حافظه تاریخی مردم هم باقی خواهد ماند.

بازی در سریال «اگه بابام زنده بود» باعث شد تا استعداد شما در کمدی و استفاده درست از لهجه دیده شود. همکاری با همایون اسعدیان در این سریال چگونه شکل گرفت؟
قبل از شروع بازی‌ام مرتب با کارگردان تماس می‌گرفتم و اتود و ایده‌هایی را که در ذهن داشتم مطرح می‌کردم. ایشان نقش را جدی دیده بود و قرار بود نقش مقابل که سیامک انصاری ایفا می‌کرد بار کمدی را به دوش بکشد. با خواندن فیلمنامه فکر کردم شخصیتی که قرار است بازی ‌کنم کمدی‌تر از آن شخصیت است.

این آدم خصوصیات جذابی دارد که دست شما را برای ارائه کمدی موقعیت باز می‌گذارد؟
خسیس است و زرنگ بازی‌هایی از خودش بروز می‌دهد. در تداوم پیشنهادات به کارگردان گفتم این آدم باید قوزی داشته باشد و کج و کوله راه برود. من اتودهایی زدم و هنوز هم کارگردان تردید داشت تا از این ویژگی‌ها استفاده کنم. در روز شروع کار دوباره اتود زدم و اسعدیان خوشش آمد و پذیرفت استفاده کنم.

استفاده از لهجه چگونه به وجود آمد؟
برای اینکه شخصیت ملموس شود باید لهجه‌ای می‌داشت. من استفاده از لهجه کردی کرمانشاهی را پیشنهاد دادم. مهدی فرجی راش‌ها را بعد از ۱۵ روز از زمان شروع فیلمبرداری دیده بود و حرف‌هایی را مطرح کرد و کارگردان آمد سر صحنه و گفت از بالا عنوان شده که از لهجه نباید استفاده کنم. من گفتم مگر می‌شود چنین کاری کرد و کلی زمان از فیلمبرداری گذشته است و با دیدن عصبانیت من کارگردان کوتاه آمد و تلفن مهدی فرجی را گرفت و گفت با او صحبت کن و من مسائل را شرح دادم و فرجی گفت کمی غلظت استفاده از لهجه را کم کن و من گفتم لهجه را تبدیل به لحن می‌کنم. بتدریج حرف‌های گل درشت لهجه کرمانشاهی را حذف کردم و به لحن رسیدیم. مهدی فرجی با دیدن این وضعیت رضایت داد و کار ادامه پیدا کرد.

با توجه به نوع بازی شما و گویش‌تان و بازی خوب انصاری کار بسیار موفق روانه آنتن شد.
جزو کارهای موفقم در کارهای کمدی به همراه بازی‌ام در «مرد هزار چهره» بود.

در «مرد هزار چهره» مدیری برای اولین بار از تعدادی بازیگر مثل شما استفاده کرد که در کارهای قبلی‌اش حضور نداشتند و بازی‌های هماهنگی با سایر بازیگران نداشتند. این همکاری چگونه شکل گرفت؟
مهران مدیری از بازی‌ام راضی بود و خودم هم با نقش ارتباط برقرار کردم و نقشم بیشتر مبتنی بر کمدی موقعیت بود.

گویا در دانشگاه در رشته تدوین تحصیل کردید دلیلش چه بود؟
به تدوین علاقه داشتم و در دانشگاه علمی کاربردی این رشته را تحصیل کردم.

به چه دلیل در سالهای اخیر مفهوم گروه در تئاتر از بین رفته است؟
در دوران ما گروه باعث می‌شد بهترین بازیگران رشد کنند و بتوانند بازیگران خوبی بشوند. در گروه کارهای کارگاهی بسیار تاثیرگذار است. متاسفانه الآن شرایط تغییر پیدا کرده و متاسفانه آموزش کارگاهی هم تضعیف شده است. دانشگاه‌ها هم بهره چندانی برای دانشجویان ندارند.

آیا بازی در سریال‌های تاریخ معاصر جزو دغدغه‌های کاریتان است؟
من به تاریخ علاقه زیادی دارم و بازی کردن در این نوع سریال‌ها را می‌پسندم. اصولا سفر و درگیر شدن در تاریخ و رخدادها و شخصیت‌هایش همیشه لذت بخش و جذاب است.

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


آخرین اخبار

پربازدیدها