به گزارش صبا، قسمت سیزدهم سریال تازه تینا پاکروان، با حادثه تصادف عامدانه با جمشید نجات به پایان رسید و قسمت چهاردهم هم روایتگر اوجگیری تنشها در روابط کاراکترها و بهطور خاص امیر و شیرین از یک سو و امیر و سعید از سوی دیگر، بهدنبال این حادثه بود. در پی این حادثه پای خانواده امیر هم جدیتر از قبل به داستان باز شد و پدر امیر به اتهام دست داشتن در این سوءقصد، راهی بازداشتگاه شد. همین سلسله حوادث و اتفاقات بود که تعلیق برای سررسیدن موعد انتشار قسمت پانزدهم سریال را بیشتر کرده بود. امیر باید واکنشی به شورش اعتراضی و خشمآگین شیرین علیه خود نشان میداد، پدر امیر باید بیگناهیاش اثبات میشد و شیرین باید برای سیل سوالهایی که در سر داشت، پاسخی پیدا میکرد. به نظر میرسد تنها شخصیت داستان که مطابق با خواستهها و نقشهای از پیش طراحیشده خود پیش میرود، سعید است. شخصیتی مرموز که از همان قسمتهای ابتدایی و اوج رفاقتبازیاش با امیر، میشد رگههایی از شومی و بدفرجامی رابطه با او را پیشبینی کرد. سعید حالا پرکینهتر از قبل و زخمخورده از نزدیکان جمشید نجات، هم زندگی نزدیکترین رفیقش را آلوده بحران کرد و هم برای نجات موقعیت شغلیاش قصد دارد پرونده روابط خانواده جمشید نجات با گروهکهای مبارز سیاسی را به سرانجامی برساند. در این قسمت از «تاسیان» جمشید هم از کما بیرون آمد تا با انگیزهای بالاتر بهدنبال رمزگشایی از کینه سعید علیه خود برود. سکانس دیدار جمشید با پدر امیر، از سکانسهای تماشایی این قسمت شد که واقعیتهایی را برای هر دو طرف عیان کرد. در ادامه هم بازخواست پدر امیر از او درباره دلبستگیاش به شیرین نجات، رازهای او را برای خانوادهاش هم عیان کرد و دیگر گویی چیزی برای پنهان کردن در میان نیست. به همین دلیل هم امیر دست به عصیان میزند و بدون هیچ پردهپوشی سراغ معشوق میرود و خواستنش را فریاد میزند. اما این عصیان چه سرانجامی خواهد داشت و امیر تا کجا میتواند برای دلدادگیاش هزینه بدهد؟ در قسمت پانزدهم «تاسیان» شاهد چند سکانس از خلوتنشینیهای بغضآلود امیر پس از خروش شیرین علیه او بودیم. عاشقی که گویی برای دفاع از خود در برابر بددلی معشوق، هیچ راهی پیدا نمیکند و به همین دلیل به غار تنهاییاش پناهنده شده است. در یکی از همین سکانسها در حالی که امیر سیگار میکشد تا بغضش را آرام کند، صدای ترانهای آشنا از عارف بهگوش میرسد که میخواند؛ «هر عشقی میمیرد، خاموشی میگیرد… عشق تو نمیمیرد…» تصمیمات امیر و آیندهای که برای خسروی خودساختهاش رقم میزند، در ادامه داستان «تاسیان» شاید جوابی به همین سوال باشد که آیا واقعا «هر عشقی» میمیرد؟