به گزارش صبا به نقل از ایران تئاتر، اجرای جمعهششم تیرماه ۱۴۰۴، تبدیل به خاطرهای فراموشنشدنی برای مرکز تئاتر پایتخت شد.
پروژه موسیقایی-نمایشی «جان بیقرار» به نویسندگی و اجرای سجاد افشاریان و احسان عبدیپور، در دو نوبت روی صحنه رفت و بیش از ۱۵۰۰ نفر آن را از نزدیک تماشا کردند.
در ابتدا قرار بود تنها یک اجرا در ساعت ۱۹ برگزار شود. اما استقبال گسترده مردم که از ساعت ۱۳ در محوطه تئاتر شهر جمع شده بودند، گروه اجرایی را به اجرای دوم در ساعت ۲۱ وادار کرد. با این حال، باز هم جمعیت فراتر از ظرفیت سالن بود و بسیاری از تماشاگران روی پلهها و حتی لبه سن نشستند تا این اجرای خاص را از دست ندهند.
این برنامه با آغاز مجدد فعالیتهای مجموعه تئاتر شهر و در راستای مسئولیت اجتماعی این نهاد فرهنگی هنری و انتقال پیام همدلی برای مردم ایران شکل گرفت؛ تلاشی برای دمیدن روح زندگی در شهری که روزهای تلخی را پشت سر گذاشته است.
حسین سیمایی صراف (وزیر علوم)، نادره رضایی (معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)، نیکنام حسینیپور (رییس روابط عمومی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)، مرتضی روحانی (شهردار منطقه ۶)، محمدحسین اسماعیلی (مدیرکل دفتر برنامه ریزی و آموزش های هنری) و… از جمله مسئولانی بودند که به تماشای «جان بیقرار» نشستند.
همچنین در میان تماشاگران، چهرههای شناختهشدهای از جمله اصغر همت، افسر اسدی، حبیب رضایی، محمدرضا خاکی، مسعود دلخواه، محسن حسینی، اتابک نادری، کیومرث مرادی، آرزو افشار و … حضور داشتند.
پیش از آغاز اجرا، فضای سالن با نغمههایی از دوران کودکی گرم شد؛ دو نوازنده زن با قطعاتی مثل «خونه مادربزرگه» و «آقای حکایتی» به استقبال مخاطبان آمدند.
سپس، افشاریان و عبدیپور با روایتهایی شخصی از کودکی خود در شیراز و بوشهر، تأثیر کلاهقرمزی بر زندگیشان و سفرشان یه تهران، قلب جمعیت را نشانه رفتند.
آنها از از قهرمانان بینام و نشان گفتند؛ کسانی که تاریخ نامشان را ثبت نمیکند اما در ذهن و دل مردم جاودانهاند: رانندهای ساده، پیرزنی پناهده، یا میوهفروشی که در سکوت بخشنده است.
اجرای زنده موسیقی، با همراهی ملیکا زادهمحمدی، سیاوش پارسامنش، محمدحسین غفاری، شایان صفوی و عزیز اکبری، میان روایتها جریان داشت. گروه موسیقی شامل شیما داوودپور، اوا مغیثی، سوگل اجلالی، ملیکا زادهمحمدی و سیاوش پارسامنش هم فضا را صمیمانهتر کرد.
در پایان، با همخوانی ترانه نوستالژیک «علی کوچولو»، شب با همدلی و اشک و لبخند به اوج رسید.
تئاتر شهر در این شب تنها یک سالن نمایش نبود، جایی بود که مردم، با تئاتر، خاطره و موسیقی، به زندگی دوباره لبخند زدند.