خسرو خورشیدی: ما بازیگر کشف نمی‌کنیم | پایگاه خبری صبا
امروز ۵ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۰۸:۳۵

خسرو خورشیدی: ما بازیگر کشف نمی‌کنیم

با کارگردانان بزرگ دنیا از زفیرلی و ویسکونتی تا تئاتر بزرگ متروپلیتن آمریکا همکاری کرده است ولی هر بار که پیشنهاد شهروندی یکی از این کشورها را داشته، تنها پاسخش تشکر بوده و اینکه هیچ جا وطن آدم نمی‌شود.

به گزارش صبا، صحبت از خسرو خورشیدی است؛ هنرمند بزرگ تئاتر که یکی از بنیانگذاران رشته طراحی صحنه در ایران است.

او دانش‌آموخته رشته طراحی و معماری صحنه از آکادمی هنرهای زیبای رم است که اواخر دهه ۴۰ به ایران بازمی‌گردد. در کارنامه هنری این هنرمند همکاری با هنرمندان نامدار تئاتر ایران همچون حمید سمندریان، پری صابری، رکن‌الدین خسروی، اکبر زنجان‌پور، بهروز غریب‌پور، محمود عزیزی، تاجبخش فناییان و … دیده می‌شود و البته که او یکی از استادان مهم رشته تئاتر در دانشکده هنرهای زیبا و هنرهای دراماتیک است.

خورشیدی که در کنار طراحی، هر از چندی هم دست به کارگردانی می‌زند. این روزها هم مشغول اجرای نمایش «داستان باغ وحش» نوشته ادوارد آلبی در تالار قشقایی مجموعه تئاتر شهر است.

او برای دومین بار این نمایش را روی صحنه آورده و اجرای دوباره این اثر نمایشی، انگیزه‌ای شد برای گفتگوی ما با این هنرمند.

خبرنگار تئاتر ایسنا، عصر یک روز گرم تابستانی مهمان این هنرمند در خانه زیبایش شد و آنچه پیش‌رو دارید، گفتگوی مبسوط ما با این چهره هنری است.

بخش نخست این گفتگو به اجرای دوباره نمایش «داستان باغ وحش» و وضعیت امروز بازیگری در ایران و مقایسه آن با وضعیت بازیگری در کشورهای دیگر اختصاص دارد که اکنون پیش‌روی شماست و بخش دوم آن مباحثی کلی‌تر درباره وضعیت تئاتر، از بین رفتن خانه‌های قدیمی تهران، احیای خیابان لاله‌زار، مهاجرت جوانان به خارج از کشور و …

او که ۲۷ سال پیش اجرای موفقی از نمایشنامه «داستان باغ وحش» را روی صحنه برده، درباره اجرای دوباره آن توضیح می‌دهد: این متن پایان‌نامه تحصیلی دو تن از دانشجویانم بود که ۲۷ سال پیش اجرا شد. مسعود میرحسینی از هنرهای زیبا دانشگاه تهران و مسعود سخایی دانشجوی رشته بازیگری در دانشگاه هنر. آنان آن زمان جوان بودند. بعدتر آقای میرحسینی به شهر خودش بازگشت و آقای سخایی در تهران ماند. با اینکه هر دو برای پایان‌نامه خود بازی درخشانی ارایه دادند، موفقیت چندانی در کار بازیگری به دست نیاوردند ولی چون آقای سخایی عاشق بازیگری است و ذاتا هم بازیگر است، برای گذران زندگی ناچار به بازی در خیلی از نقش‌ها شد که من او را تحسین می‌کنم چون در این راه ثابت‌قدم بود.

خورشیدی درباره انتخاب نمایشنامه‌ای از ادوارد آلبی نیز می‌گوید: او نویسنده‌ای توانا و منتقد جامعه آمریکاست که جایزه پولیتزر هم دریافت کرده و فیلم مشهور «چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد» که بر اساس نمایشنامه او ساخته شده، جایزه اسکار را برای الیزابت تیلور، بازیگر آن به همراه داشته است.

این استاد دانشگاه با اشاره به شخصیت‌های نمایشنامه «داستان باغ وحش» ادامه می‌دهد: در این نمایشنامه دو شخصیت «جری» و «پیتر» را داریم. پیتر متعلق به طبقه مرفه آمریکاست که آرامش خود را در کتاب می‌بیند. در این نمایشنامه می‌بینیم که وقتی یک آمریکایی وضعیت مالی خوبی داشته باشد، کاری به دور و بر خود ندارد. در مقابل، شخصیت «جری»، در نهایت فقر، به خوبی نسبت به وضعیت اجتماع خود آگاه است. او تمام مصایب جامعه و زندگی را می‌بیند و می‌شناسد و آنها را به زیبایی تشریح می‌کند. همچنانکه نسبت به حیوانات نیز حساسیت دارد.

او اضافه می‌کند: وقتی «جری» به گوشه آن باغ می‌آید، به دلیل زجری که در زندگی دارد، خیالی در سرپرورانده که در آخر نمایش متوجه آن می‌شویم. او جلوی مجسمه مارسل دوشان در پارک می‌ایستد.

خورشیدی در عین حال ادامه می‌دهد: البته این موضوع در نمایشنامه نیست ولی من آن را وسیله آشنایی این دو شخصیت قرار دادم تا مشخص شود که جری، شخصیتی آگاه دارد. او نویسندگان مهم و مجسمه‌سازی مانند دوشان را می‌شناسد و به زندگی پیتر آشنایی دارد ولی می‌بیند که پیتر هیچ شناختی از زندگی او و مسائلش ندارد و حتی وقتی جری با او هم‌کلام می‌شود، پیتر برآشفته، می‌گوید تو روز مرا خراب کردی! و این یک نمونه اختلاف فرهنگی است که افراد مرفه، از زندگی دیگران بی‌خبر هستند. همچنانکه در آمریکا بی‌خانمان‌های زیادی وجود دارند. البته جری، بی‌خانمان نیست ولی دنیا و بدبختی‌های آن را فهمیده و این درام در نهایت زیبایی به پایان می‌رسد.

او با تقدیر از بازیگران این نمایش اضافه می‌کند: هر دو به خوبی بازی کردند و امیدوارم حالا که حضور دوباره‌ای بر صحنه دارند، بازی‌شان دیده شود.

خورشیدی که سال‌ها پیش استاد این دو بازیگر بوده با یادآوری نخستین اجرای این نمایش در ۲۷ سال گذشته، می‌افزاید: آنان با من درس طراحی صحنه داشتند. معماری صحنه به گفته کارگردانان بزرگ جهان مانند زفیرلی و ویسکونتی، بازیگر نهایی است. این دو دانشجو نیز به من گفتند شما با این نگاه خیلی به ما نیرو دادید و ما دوست داریم این نمایشنامه را با کارگردانی شما بازی کنیم. از نگاه من در صحنه یک دیوار یا پنجره باید آنچنان زیبا ساخته شود که وقتی بازیگر دیالوگ می‌گوید، همراه آن دیالوگ در ذهن تماشاگر بماند.

او با اشاره به علاقه‌مندی‌اش به طراحی صحنه فیلم «برباد رفته» یادآوری می‌کند: یکی از برجسته‌ترین فیلم‌هایی که مرا به طراحی صحنه علاقه‌مند کرد، همین فیلم است. صحنه بسیار زیبایی دارد که «رت باتلر» و «اسکارلت» می‌خواهند با کالسکه، «ملانی» را که در آستانه زایمان است، فراری بدهند. چراغ زیبایی دست آنان است که به هنگام رفتن، آن را جلوی خانه می‌گذارند و حرکت می‌کنند . یعنی چراغ به آن زیبایی را نمی‌توانند ببرند و در نهایت به منظره‌ای دل‌انگیز می‌رسند. طراحی صحنه آنچنان زیباست که بازی آنان درخشان به نظر می‌رسد. این نگاه، سبب شد این دو دانشجو به همکاری با من علاقه‌مند شوند و خوشبختانه حالا هم دوباره روی صحنه هستند هرچند به دلیل گرمای شدید سالن و نبود تهویه مناسب، تعداد تماشاگران‌شان کم شده است.

خورشیدی در ادامه گفتگو، با ابراز تاسف از وضعیت بازیگری در ایران ادامه می‌دهد: متاسفانه کارگردانان ما دنبال نام هستند ولی دنبال کشف نام نیستند و این گونه است که در نمایش «رومئو ژولیت» یکی از کارگردانان بزرگ ما، نقش رومئو را به بازیگری می‌سپارند که تجربه چندانی در تئاتر ندارد اما در کشورهای دیگر کسی مانند آقای سخایی را کشف می‌کنند. در کشور ما در ورزش و فوتبال استعدادها را کشف می‌کنند ولی در سینما و تئاتر چنین نیست.

او که تجربه همکاری با کارگردانان شناخته‌شده جهان همچون زفیرلی و ویسکونتی را دارد، با مقایسه شیوه معرفی استعدادهای هنری در ایران و کشوری مانند ایتالیا توضیح می‌دهد: زمانی که با فرانکو زفیرلی، کارگردان مشهور تئاتر و سینما کار می‌کردم، برای یافتن بازیگران تئاتر «رومئو ژولیت» اعلان داد درحالیکه سال‌ها تجربه داشت و اطرافش بازیگران مشهور زیادی بودند ولی او دنبال کشف استعدادهای تازه بود. بازیگری جوان را به نام جان کارلو جانینی، برای بازی در این نمایش انتخاب کرد چون می‌خواست از او بازیگر مشهوری بسازد.

خورشیدی با اشاره به کشف بازیگرانی مانند «مارلون براندو» و «ویوین لی» توسط «الیا کازان» و «ویکتور فیلمینگ» ادامه می‌دهد: تهیه‌کننده فیلم «بربادرفته» معروف‌ترین تهیه‌کننده دنیا بود و آنقدر برای یافتن بازیگر «اسکارلت» جستجو کرد تا خسته شد و این نقش را به خانم پولت گدار، همسر چارلی چاپلین سپرد. فیلمبرداری شروع شد تا اینکه کسی وی‌وین‌لی را به ویکتور فلمینگ (کارگردان فیلم) معرفی کرد و گرچه قدری از فیلمبرداری شروع شده بود، ولی نقش اسکارلت را به او دادند. یعنی ویوین لی کشف و بعدتر مشهورترین هنرپیشه دنیا شد.

خورشیدی می‌افزاید: آرزو دارم در ایران هم روزی بازیگران مستعد را کشف کنیم همچنانکه در گذشته بازیگران درجه یکی داشتیم مانند آقایان فنی‌زاده، رضا کیانیان، سعید پورصمیمی، ایرج راد و … متاسفانه آرشیو درستی هم نداریم و الان مشخص نیست که چه بازیگران درخشانی داشته‌ایم از خانم‌ها لرتا، ایرن، مهرزاد، تسلیمی، مورین، پرخیده، ایران قادری، عصمت صفوی و … آقای سخایی هم یکی از این بازیگران بود و فکر می‌کردم کارگردانان، او را کشف می‌کنند. زمانی که این کار را در تالار مولوی روی صحنه می‌بردیم، مسئول فرهنگی فرانسه که به زبان فارسی مسلط بود، جلوی تمام مهمانان گفت این یکی از بهترین کارهایی بود که در ایران دیده‌ام.

این طراح صحنه شناخته‌شده تئاتر ابراز تاسف می‌کند: دانشجویان من بعد از ۲۷ سال هنوز نتوانستند نقشی درخور پیدا کنند. تا الان که میانسال شده‌اند و من در این سن به خاطر غصه‌ای که در دل آنان بود، این کار را دوباره کارگردانی کردم. از دیدن بازی این دو شگفت‌زده شدم. آقای میرحسینی بعد از اتمام تحصیلاتش به شهر دیگری رفته که در آن اصلا تئاتر نیست ولی چرا در شهرهای دیگر تئاتر نداریم. درحالیکه قبلا یکی از مشهورترین چهره‌های تئاتر ما آقای میلانی، گروه میلانی را در رشت داشت که دهه ۲۰ نمایش «بینوایان» را کار کرد و خانم ملکه رنجبر آنجا نقش کوزت را بازی کرد اما الان حتی خود رشتی‌ها اسمی از آن نمی‌دانند. قبلا شیراز و اصفهان و بسیاری از شهرها تئاتر داشتند.

گفتنی است نمایش «داستان باغ وحش» با بازی مسعود سخایی و مسعود میرطاهری، شب ساعت ۲۰ در تالار قشقایی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است.

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

آخرین اخبار

پربازدیدها