به گزارش خبرنگار موسیقی خبرگزاری صبا، «وضعیت موسیقی در ایران روز به روز نابسامان میشود و براساس هیچ معیار درست اجتماعی و هنری حرکت نمیکند و همه چیز رها شده است. در حالی که در تمام کشورها برای موسیقی به عنوان یک نیاز اجتماعی برنامه ریزی می شود و موسیقی ما نیاز به رسیدگی بیشتری از طرف متولیان و هنرمندان باسابقه دارد.
اما مسئله مهمی که ما را به نوشتن این گزارش واداشته است دغدغه ریشه یابی برای یافتن راه حل درست برای بهبود وضعیت موسیقی کشورم ایران است و باید قبول کنیم که بعد از انقلاب به دلایل مختلفی حرفه هنر و مخصوصا موسیقی از مسیر اصلی خود جدا شده و شنیدن آثار خوب و باکیفیت به تعدادی محدود رسیده است و اگر اثر خوبی شنیده میشود نتیجه تلاش شخصی افراد است.
در دهه چهل و پنجاه شمسی هنرستان موسیقی و دانشکده موسیقی با بهره گیری از اساتید و بزرگانی که سال ها فقط در حیطه موسیقی تجربه کسب کرده بودند به امر آموزش می پرداختند و همین موضوع کافی بود تا مبانی موسیقی چه تئوری و چه عملی با بالاترین کیفیت به هنر آموزان آموزش داده شود و در همان ابتدا هنرآموزان و دانشجویان موسیقی با شیوه درست پارتیتور نویسی ( موضوعی که در سال های اخیر به خصوص موسیقی سبک پاپ از آن دور شده) آشنا شوند و این موضوع باعث درک و فهم بیشتر آنان از وسعت صوتی سازها و نحوه نواختن نت نویسی درست برای نوازنده های مختلف ارکستر شوند اما نکته قابل توجه اینجاست که شاید در زمان فعلی همین روند در حال پیگیری باشد اما متاسفانه در وزارت فرهنگ فعلی هرگز آزمونی برای جداسازی هنرمندان با دانش موسیقی بالا و عزیزانی که هیچ گونه شناختی حتی از مبانی ساده موسیقی ندارند برگزار نمی شود و همین موضوع کافیست که درجه کیفی آثار کاهش پیدا کند. در همین دوران ورود نوازنده ها و موزیسین ها به رادیو و تلویزیون امری بسیار سخت بود تا معیار سواد و دانش آن ها به درستی ارزیابی شود و در صورت اثبات ارکستر رادیو و تلویزیون آماده اجرای پارتیتور آهنگسازان بسیار جوان می شد و از همین رو موسیقی دانها تلاش بیشتری برای ارائه کارهای باکیفیت و ماندگار می کردند.
درصورتی که امروزه نه تنها رادیو و تلویزیون بلکه بهترین سالن های کنسرت به کسانی اختصاص داده می شود که اگر لایه های موسیقی آنان را برسی کنیم یا به ساده ترین سطح ممکن نوشته شده است و گاها برخی از لحاظ هارمونی غلط هستند و یا از کشور های دیگر کپی شده است و هیچ نشانه ای از وجود نوآوری و حتی اصول اولیه آهنگسازی در آثار آن ها دیده نمی شود.
نحوه تدریس در شرایط فعلی با دهه چهل و پنجاه چه تفاوتی دارد؟
می توان این بخش را با این جمله آغاز کرد که اگر موسیقی در کشوری خوب است حتما نظام آموزشی خوبی در آن کشور حاکم است. در دهه های چهل و پنجاه اساتید دانشگاه نه تنها در بحث موسیقی بلکه در تمام رشته ها باتجربه بودند و وظیفه خود را به درستی انجام می دادند و حتی برای پیشرفت دانش خود (باتوجه به امکانات محدود در آن زمانه) در بهترین دانشگاه های خارج از کشور تحصیل می کردند تا با علم و دانش به روزتری به آموزش بپردازند و همانطور که شاهد هستید نوازندگان شناخته شده ای از دل این آموزش ها پرورش یافت و شرایط موسیقی را تغییر دادند. اما در سال های اخیر میبینیم که متاسفانه دانشجویان ارشد که تازه در این مقطع قبول شده اند جذب دانشگاهها می شوند و به عنوان حق التدریسی آموزش را شروع می کنند که خود این موضوع دلیل کافی است که چه میزان از مطالب علمی در دانشگاهها در حال چرخش است و به همین ترتیب این موضوع در بحث آموزشگاهها شرایطی به مراتب ضعیف تری دارد.
دغدغه اصلی یک هنرمند چیست؟
طبیعتا پاسخ به این سوال طولانی است اما مهم ترین دغدغه اصلی یک هنرمند در زندگی در همه جای دنیا شرایط مالی او برای ادامه بقا است. هنرمندی که خلا مالی داشته باشد و نتواند نیازهای زنگی خود را برطرف سازد از رشد و خلاقیت در حرفه اش باز می ماند و تنها دلیل او برای کار در رشته موسیقی منبع درآمد می شود اما این موضوع راه حل مناسبی ندارد که بتوانیم در این مسیر برای حفظ و ماندگاری آثار هنری تلاش کنیم و حمایت های کامل از لحاظ بیمه و درآمد ماهیانه و در واقع امنیت شغلی داشته باشند و تا زمانی که وزارت فرهنگ و ارشاد حمایت خود را از هنرمندان و موسیقی دانان کشور فقط به تقدیر سالانه و یا بزرگداشت محدود می کند قطعا هنرمندان در حرفه خود احساس ترس خواهند داشت. حتی کارهای صنفی در قالب خانه موسیقی و دیگر عناوین هم در واقع معنای واقعی از این حمایت نیستند و آهنگسازان و نوازندگان نیاز به حمایت دارند تا در حس آرامش کامل بتوانند به خلق اثر فکر کنند.
این موضوع در همه دوران وجود داشته است اما امروزه با گسترش جامعه هنری و تولید روزافزون محصولات موسیقی نیاز به توجه بیشتری دارد چراکه هدف ما تنها شنیدن موسیقی نیست ما تلاش می کنیم تا با شنیدن آثار ماندگار و ترویج آن به رشد و ترقی موسیقی نسبت به سال های گذشته تلاش کنیم.
تربیت گوش موسیقیایی برای انتخاب آثار فاخر
مهم ترین موضوعی که در سال های اخیر یکی از دغدغه ها و شاید پر بحث ترین موضوع برای موسیقی دان ها باشد که گوش موسیقیایی ما (مردم) با شنیدن آثار ناهنجار و نامطلوب به گونه ای باورناپذیر تغییر کرده است و روز به روز سلیقه مردم در موسیقی عوض می شود و به دلایل شخصی یا اجتماعی و مشکلات موجود در جامعه گرایش بیشتری به شنیدن این آثار دارند (می توان اشاره زیادی به موسیقی پاپ کرد) و می توان این نکته را یادآور شد که موسیقی دان ها قدرت انتخاب مردم برای شنیدن آثار خوب یا بی کیفیت هستند و هر موزیسینی با آگاهی به این موضوع می تواند بر ماندگار شدن کارهای خود تاثیر بگذارد و به سلیقه مردم در این راستا ارزش قائل باشد.
در دهه های چهل و پنجاه شمسی درجه کیفی آثار تولید شده از لحاظ هارمونی و آهنگسازی و اجرا و … بسیار بالا بود همین موضوع باعث شد تا دیگر گروه ها و خوانندگان برای رقابت در این حرفه درجه کیفی کارهای خود را بهبود بخشند و حتی دست به خلاقیت های زیادی می زدند. به طور مثال الگو گرفتن از ملودی ها و هارمونی های درجه یک دنیا که با علم خود آنها را ایرانیزه می کردند و در واقع بهترین نوع الهام از کارهای درجه یک دنیا بود و همه این موارد باعث شد که گوش شنونده های ایرانی بسیار حرفه ای و تا حدی آشنا به قوانین آهنگسازی شود و برایند تمام این موارد برگزاری کنسرت ها و تولید صفحه های با ارزش کیفی مطلوب برای مخاطب بود.
اما در این سالها نه تنها رشدی در زمینه تربیت گوش موسیقیایی نداشتیم بلکه با آثار نامطلوب خود در سلیقه مردم تاثیرگذار بوده و کابوس از آنجایی شروع می شود که مردم به دانلود و شنیدن و رفتن این کنسرت ها اقدام می کنند و این موضوع دقیقا برعکس حالت قبلی است و به جای رشد آثار، ما شاهد خالی تر شدن، بی ریشه تر شدن و بی هویتی در کارها هستیم. چون به هر حال کنسرت ها پر می شوند و آلبوم ها به فروش می رسند و غذای صوتی که ما به مردم می دهیم خالی از هرگونه مواد مقوی است و این حالت روزی منجر به ضعیف تر شدن و کم کم محو شدن موسیقی کشور خواهد شد.
استفاده درست از قوانین موسیقی و خلق ملودی های زیبا و ماندگار با هویت ایرانی
جمع تمام موارد بالا باعث تربیت آهنگسازانی در دهه چهل و پنجاه شد که دانش و تجربه و جهان بینی از خصوصیات اصلی آهنگساز محسوب می شد و آنگاه به خلق آثاری می پرداخت که شامل لایه های محکم و هارمونی درست و هویت ایرانی بود. گویی نتیجه رشد یک هنرمند در سیستم درست را با خلق یک قطعه، به منصه ظهور می رساند و آن ملودی ها و تنظیم های بسیار زیبا را نمی توانیم انکار کنیم و حتی می توان به موسیقی های انقلاب اشاره کرد که چه اندازه تاثیرگذار بودند که از دلایل تاثیرگذار بودن آنها می توان شیرینی و ساده انگاری ملودی، در عین حال درستی و استخوان بندی محکم در هارمونی را نام برد و اما فراموش نکنیم تمام آن آهنگسازان محصول دانشکده ها و نظام آموزش هنری آن دهه بودند.
اتفاقی که در این سالها در امر آهنگسازی بسیار کم است و شاید گاها بار زیبایی و جذب مخاطب را فقط تنظیم های مدرن و صدابرداری خوب به دوش می کشد که این درست مثال یک کیف زیبایی است که درون آن، پر از خالی ست … !!!»
نسترن معصومپور
آرمین رهبر
انتهای پیام/
There are no comments yet