در میان بازیگران، آنها که اعتباری یکسان نزد عام و خاص دارند کمیابند. اگر چنین اتفاقی برای یک بازیگر بیفتد، تا مدتها میتوان روی او به عنوان چهرهای موثر در سینما حساب کرد. توجه منتقدان و نگرانی آنها از آینده حرفهای یک بازیگر، موقعیتی است که نصیب همه بازیگران نمیشود.
همچنان که محبوبیت چیزی نیست که به راحتی به دست بیاید. کسی که این دو موهبت را داشته باشد در شرایطی ممتاز و دارای موقعیتی ویژه است.
نگاهی به کارنامه بازیگران قدیمی سینما، نشان میدهد که تداوم در کار و ماندگاری نام، از این موفقیت دوگانه ناشی میشود. جان وین به عنوان شمایل سینمای وسترن هم مورد توجه کارگردانان بزرگی همچون جان فورد و هاوارد هاکز بود، هم مورد تایید منتقدان و هم محبوب مردم.
همفری بوگارت، گری کوپر، جیمز استوارت، مارلون براندو، پل نیومن، جک لمون، جیمز دین، مونتگمری کلیفت، برت لنکستر، مارچلو ماسترویانی، آلن دلون، لینو ونتورا، ژان پل بلموندو، کری گرانت، آل پاچینو، رابرت دنیرو، داستین هافمن، جک نیکلسن، هنری فاندا، ادوارد جی رابینسن و در میان زنان، اینگرید برگمن، گرتا گاربو، مارلنه دیتریش، کاترین هپبرن، سیمون سینیوره، بت دیویس، کلادیا کاردیناله، ژان مورو، آلیدا والی و… نیز چنین ویژگیای داشتند. بر این اساس مثلا با نگاهی به فهرست جوایز اسکار یا کن و برلین و ونیز از گذشته تا به امروز، میتوانیم بفهمیم که این چهرههای شاخص و نامدار و محبوب و پولساز، تا چه اندازه در کسب اعتبار هنری نیز موفقیت کسب کردهاند.
در سالهای اخیر بازیگران زیادی را سینما به خود دیده. آنها که فقط یکی از این موفقیتهای دوگانه را کسب کردند، سرمایهای کافی برای ادامه راهشان نیافتند. محبوبیت بدون اعتبار، راهی است به مقصدی ناکجاآباد. و از آن سو، گزیدهکاری بیش از حد و گرایش به نقشهای خاص در فیلمهای خاص، رفته رفته بازیگر را به حاشیه میبرد. در مجموع آنچه از یک بازیگر میماند کارنامهای است که مرور آن پس از سالها نشان خواهد داد که چقدر انتخاب آنها به دلیل ظاهر و حواشی زندگیشان بوده و چقدر این جرقه موفقیتها و تداوم موفقیتها ناشی از خلاقیت و توانایی و هنر این افراد است.
تام هاردی در میان بازیگران امروز سینمای جهان نمونهای مثالزدنی و مصداقی عالی است برای تعریف موفقیت. کیفیت حضور او در فیلمی صد در صد تجاری مثل «مکس دیوانه، جاده خشم» و یا شیوه بازیگریاش در فیلم نفسگیر «لاک» نشان از هوش سرشار او از حرفهاش دارد.
در فیلم شگفتانگیز و جاهطلبانه «لاک» شاهدیم که تنها یک بازیگر در همه صحنهها حضور دارد و حضور این بازیگر تنها در محیطی بسته مثل اتوموبیل است و کار بزرگش گفتوگوهای تلفنی با آدمهایی است که در طول زمان واقعی فیلم، با او در ارتباطند. «لاک» از آن دسته فیلمهاست که اگر بازیگری بزرگ برای آن انتخاب نمیشد، اساسا امکان ساخته شدنش وجود نداشت.
زمانی کارگردانهای بزرگ مثل آلفرد هیچکاک، بیاعتنا به هنر بازیگری، تنها کسانی را برای ایفای نقش جلوی دوربینشان انتخاب میکردند که متناسب با ویژگیهای نقشی باشند که ر فیلمنامه تعریف شده است. اما خود هیچکاک برای ساختن فیلمی نظیر «روانی» قاعدتا نمیتوانسته از بازیگری غیر از آنتونی پرکینز استفاده کند، یا به بیان دیگر اگر بازیگری غیر از او در فیلم بازی میکرد تاثیری به مراتب کمرنگتر داشت از آنچه امروز میبینیم.
کار تام هاردی از بُعدی دیگر نیز قابل تحسین است. در دو فیلم بسیار پرفروشش در سالهای اخیر، حاضر شد چهرهاش را به خاطر ویژگیهای نقش، به تمامی بپوشاند. منظور فیلم «شوالیه تاریکی برمیخیزد» به کارگردانی کریستفر نولان و «مکس دیوانه، جاده خشم» است. در اولی او ایفاگر نقش یک اهریمن است که به اشکال گوناگون در صدد مانعتراشی برای قهرمان قصه، بتمن برمیآید و در دومی او شخصیتی مرموز است که پا به سفری دور و دراز میگذارد.
«بیقانون» نیز یکی دیگر از نقشآفرینیهای ماندگار تام هاردی در این سالهاست. در اینجا بر خلاف فیلمهای اشاره شده، او محور خانوادهای است در گذشته مربوط به دههها قبل، که تلاش میکند از خانوادهاش در برابر بیقانونیها و فساد جاری در جامعه محافظت کند. این بازیگر بزرگ و خوشآتیه، آنقدر درباره حرفهاش مطمئن است که به گواه تعدادی از فیلمهای کارنامهاش حتی حاضر است در اوج محبوبیت در نقشهای کوتاه و مکمل حاضر شود. نگاهی به گفتوگوی جان هیسکاک با او که در همین صفحه به چاپ رسیده، نشان میدهد که اولا چه سرگذشت پرماجرایی در زندگی واقعیاش داشته و ثانیا به عنوان یک هنرمند چه ایدههایی درباره کارش و نحوه زندگی دارد. از بازیگران بزرگ میتوان چیزهای زیادی آموخت…
سعید قطبی زاده
انتهای مطلب/
There are no comments yet