نمایش «گناه مشترک» ازجمله عواملی تشکیل میشود که تلاش میکند بگوید آدمها -زنان- ولو با دردهای مشترک و در ظاهر شبیه به هم اما در باطن و عمق وجودی، کلی متفاوت از یکدیگر هستند. کلی که گاهی همچون سرنوشتی نحس در آینه وجود ظاهر شده تا سیلی حقیقت را به صورت آدمی به ضربی محکم و پیشبینینشده و غیرقابلباور بنوازد.
قصه، شیوه روایی درستی را در بر ندارد و مدام در آن پرش ایجاد میشود. گروه فرم در معنای نمایش مستقر نمیشوند و مداوم جای آنها در جهان قصه بیدلیل عوض میشود، هنگامی که آنها روی خاک دراز کشیدهاند و طبیعتاً این ذهنیت القا میشود که آنها در جبهه زمین شمشیر میزنند اما اینگونه نیست و در جایی دیگر طرف آب و آسمان را میگیرند و این عدم وحدت مخاطب را به هم میریزد.
هر چه با فیلم «هاوایی» جلوتر میرویم به جای اینکه مجذوب داستان فیلم شویم، سوالاتی در ذهن ما به وجود میآید اما فیلمساز جوابی به آنها نمیدهد و این روند آنقدر ادامه مییابد که ناامید میشویم و دیگر حتی علاقهای به دریافت پاسخ سوالاتمان نداریم!
محمود گبرلو در بخش سوم یادداشت خود درباره جشنواره فجر، به انتخاب فیلمها و تغییرات در رویکرد بینالمللی جشنواره پرداخته و آورده است: «تفاوت سلیقه باعث انتخاب فیلمهای متفاوت میشود و فیلمهای متفاوت، نشانگر سلایق متفاوت جامعه و اقناع پذیری تماشاگر است؛ چیزی که جشنواره فیلم فجر در دهه فجر انقلاب اسلامی به آن نیاز دارد!»
کریستوفر نولان همواره سعی داشته تا با امکاناتی که سینما (وصلت ناجور رمان و عکاسی) برای او فراهم کرده، ایدههایش را به نمایش بگذارد. در طی این سالها چگونگیِ ترسیم این ایدهها تبدیل به مسئلهای مهم برای مخاطبان سینما شده است. به طوری که برخی نولان را بهترین کارگردان معاصر میدانند و برخی دیگر نمیتوانند او را به عنوان یک کارگردان خطاب کنند.
از دریچه تنگ و پر از بغض سیاست به سینما نگاه نکنیم
چطور ممکن است آمارهای پیاپی موفقیت فیلمها، استقبال مردم و جابهجایی رکوردها هیچ هیجانی در بین دوستداران و سینهچاکان واقعی سینما ایجاد نکند؟ چرا در دو سال گذشته همیشه از دریچه تنگ و پر از بغض سیاست به سینما نگاه شده است؟
روز سوم جشنواره «همآغاز» با یادداشتی بر نمایش «پشیز»
«پشیز» به تماشاگران اجازه میدهد که به تدریج وارد دنیای دیگری شوند: دنیایی که نیازی به کشف نسبت منطق داستان و زندگی واقعی را ندارد چون تماما ساخته و پرداخته ذهن نویسنده/کارگردان/بازیگر است.
«جشنواره به آغوش بچههای انقلاب بازگشت». این جمله «محمد خزاعی» در اختتامیه فجر41 بود که وایرال شد و حاشیهها و تفاسیر مختلفی را به همراه داشت. اعلام اسامی فیلمهای جشنواره فجر42 مصداق همان جمله است.
اهالی سینمای ایران بیش از هرچیز نیاز به «سراغ گرفتن» نیاز دارند
توجه موزه سینما به هنرمندان قدیمی سینمای ایران، و به ویژه دعوت اخیرش از «اکبر اصفهانی» که بخشی از خاطرات سینمای ایران را به ثبت رسانده، حرکتی شایسته توجه و قدردانی است.
تهیهکننده و مجری سری دوم برنامه تلویزیونی هفت نوشت: برای ایفای نقش در عرصه جنگ نرم، چه کسانی بهتر از هنرمندان هستند؟ اما لازمه این ایفای نقش، شکلگیری تعامل بین سیاستگذاران و سینماگران است که به نظر میرسد تا حدی مخدوش شده است.
نخستین دوره جشنواره هم آغاز، جشنوارهای برای جوانان، کار خود را از عصر روز شنبه 16 دی ماه 1402 در تئاتر شهر آغاز کرد. نمایش «قتل از پیش اعلام شده» نوشته جابر رمضانی به کارگردانی مصباح مقصودی اولین نمایش این جشنواره بود که در سالن قشقایی به اجرا رفت.