ابوالفضل ذوالفقاری | محمد خزاعی به تعبیر دوستی مدیر سرسخت و مهربان سینماست. قاطعیت، جسارت و بی پروایی او در پافشاری بر اصولی که خیلی ها آن را بر نتابیدند و خشمگین شدند قابل تمجید است او اما، با جزم و جدیت خیره کننده به سمت افقی که نشان داده و ترسیم کرده است بهپیش می رود...
قصه نمایشنامهنویسی که پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه در رشته ادبیاتنمایشی در تنکابن،به تهران آمده؛ شاید برای یافتن مسیر بهتر، شاید برای کار، شاید برای فرار! این کوچ کردن یعنی دفن انبوهی از خاطره. خاطراتی که مربوط به دوران دانشجویی است. علی قصه برای گرفتن اصل مدرک دانشگاهیاش به تنکابن آمده، که نام و یاد خاطرهها زنده میشود و این یعنی انحراف و بازگشت به گذشته.
تاملی بر فیلم «نبودن» علی مصفا و گفتمان سینمایی داریوش مهرجویی
ممکن است پس از تماشای فیلم «نبودن» ساخته علی مصفا به یاد پولانسکی و فیلم «مستاجر» بیفتید. شاید گریزی هم به کتابهایی که مصفا از آنها الهام گرفته بزنید. اما آیا به حضور مهرجویی و سینمای او دقت میکنید؟ «نبودن» به مثابه گفتمانی سینمایی، یادآور ناخودآگاه مهرجویی در سینماست. گویی داریوش مهرجویی هنوز در گیر و دار عشق، فلسفه و سیاست نفس میکشد!
بهنام منوچهری | در فیلم «آهو»، چندین بار به سه گانه رنگ اثر کریشتوف کیشلوفسکی، کارگردان مشهور لهستانی اشاره میشود. گلمکانی با تاثیر پذیری از این سه گانه، سعی نموده در راستای ایجاد فرم حسی مشابه، یعنی ساخت فضایی وهمانگیز که هم بوی واقع و هم رنگ فراواقع میدهد گام بردارد. در راستای رسیدن به این تشابه، گلمکانی باید به نحوی از سپیده آرمان بازی میگرفته که به ایفای نقش ژولیت بینوش در این سه گانه نزدیک باشد.
تداوم حضور جهانی تنها نماینده رسمی سینمای ایران در ماههای اخیر
دومین شب از دور دوم سلسله نشستهای تخصصی«بر سینمای ایران چه گذشت؟» با هدف واکاوی شیوه شکل گیری و مدیریت سینمای ایران، به همت سازمان سینمایی سوره با حضور فریدون جیرانی، ابوالحسن داوودی، ناصر شفق، محمود اربابی و به میزبانی امیر قادری در پردیس سینمایی آزادی برگزار شد. در این برنامه اکبر حر، فیلمساز و نویسنده نیز در سالن حضور داشت و با دعوت امیر قادری به جمع مهمانان این نشست اضافه شد.
زنها در دل مشکلات و رنجها هم میتوانند نقش اصلی شخصیت زندگیشان را عوض کنند و بگویند اگر من این کارها را کردم و سالها دست در پنجه گرفتاریها نفس میکشیدم باز هم نمیخواهم و نمیتوانم نقش اصلی داستان باشم و دوربین را به سمت کسی میگیرند که روانشان با محبت آن شخص عجین شده و قلبشان از عشق او بهتر تپیدن را یاد گرفته است.
آهنگساز،رهبرارکستر و موسس مدرسه موسیقی «نادرمشایخی» گفت: اصلیترین هدفم این بود که مجالی را برای فعالیت بیشتر جوانان فراهم کنم و از همه مهمتر میخواستم متدهایی درست کنم که متد روز باشد و جوانان نسبت به یادگیری آن بیشتر ترغیب شوند. نه متدهایی که الان تدریس میشود و عملا نتیجهبخش هم نیست. به نظر من تدریس موسیقی درحالحاضر در ایران شکستخورده است، چون واقعا ثمری درپی نداشته است.