به گزارش خبرنگار سینمایی صبا فیلم سینمایی «روزهای نارنجی» که از ۲۶ شهریور به سینماها آمده است اولین تجربه آرش لاهوتی در ساخت یک فیلم بلند داستانی است. این فیلم توسط آرش لاهوتی و جمیله دارالشفایی به نگارش درآمده و علیرضا قاسمخان نیز تهیه کنندگی آن را بر عهده داشته است. «روزهای نارنجی» پس از آنکه اولین نمایش خود را در سی و هفتمین جشنواره ملی فیلم فجر تجربه کرد حالا پس از گذشت ۲ سال به پرده سینماها رسیده است.
لاهوتی در سال ۹۱ با ساخت مستند «راننده و روباه» توانست علاوه بر اینکه جوایز متعدد داخلی و خارجی را تصاحب کند، خودش را نیز به عنوان یک مستندساز و فیلمساز جوان و آینده دار بر سر زبانها اندازد. مستند «راننده و روباه» داستان شخصیتی به نام محمود کیانی فلاورجانی راننده کامیونی بود که با بازی گرفتن از حیوانات به کمک آنها فیلم میساخت. این مستند درخشان برنده ۱۰ جایزه از جشنواره های معتبر دنیا و برگزیده بیش از ۳۵ جشنواره فیلم بین المللی فیلم شد و راه را برای ورود لاهوتی به سینمای حرفهایتر ایران باز کرد.
لاهوتی در اولین تجربه خود در سینمای داستانی به سراغ فیلمی با مشخصات یک فیلم اجتماعی با تم خانوادگی رفته است که شخصیت اصلی آن را یک زن با بازی هدیه تهرانی ایفا می کند. «روزهای نارنجی» داستان دو نقش اصلی فیلم یعنی علی مصفا(مجید) و هدیه تهرانی(آبان) به عنوان زن و شوهری که ساکن شمال ایران هستند را در برشی ۱۰ روزه از زندگیشان پیرامون هدفی مشخص روایت میکند. دلهره و اضطراب اولین مفهوم در اولین قاب فیلم «روزهای نارنجی» است، قابی که روی دستهای آبان بسته شده و از فشار دادن انگشتهای او به هم حس دلهره را منتقل میکند. ولی در ادامه فیلم متوجه می شویم که با فیلمی دلهرهآور مواجه نیستیم و اتفاقا فیلم ریتم آرامی دارد، آنقدر آرام که گاهی تماشاگر میخواهد به جای بازیگرها عصبانی شود یا داد بکشد. انفعال شخصیت مرد داستان در برابر مشکلات زندگی و نوع مواجهه زن با او توانسته است حتی مخاطب را نیز دچار کلافگی کند.
فیلم در نگاه اول به نظر می رسد که زاویه دید فمنیستی به زندگی این زوج دارد اما پایان آن می تواند این اتهام را از دوش کارگردان و فیلمنامه بردارد. آبان زنی خود ساخته و بیشفعال است که با همسری خنثی و کم تحرک زندگی می کند و به همین دلیل بار اصلی زندگی را بر دوش گرفته است. نکته اساسی فیلم، انتخاب لاهوتی برای فیلمبرداری فیلم است. او ترجیح داده که دوربین به جای سکون و آرامش نهفته در قصه با تضاد معنایی پر تحرک و روی دست باشد تا شاید لحن فیلم را کمی متلاطمتر و مخاطب را بیشتر درگیر آشفتگی درونی شخصیتها کند. همچنین موسیقی کریستف رضاعی بر حال و هوای فیلم تاثیر پر رنگی دارد و شور خاصی به لحظههای دراماتیک آن اضافه میکند و علاوه بر اینها می تواند مفاهیم اصلی انسانی از جمله کینه، عبور از گذشته را بیشتر به مخاطب القا کند.
شاید مهمترین و برجستهترین نکته فیلم «روزهای نارنجی» پایان بندی آن است. فیلمی که می توانست با نگاهی فمنیستی و تلخ تبدیل به یک فیلم سیاه اجتماعی شود که مخاطب در پایان بدون رضایت از ساختار فیلم و خرده پیرنگهای رها شده از سالن سینما خارج شود، تبدیل به یک فیلم رضایت بخش و همچنین امیدبخش می شود. جایی که هدف آبان (با بازی هدیه تهرانی) در نهایت به یک هدف مشترک میان او و همسرش بدل می شود و فیلم در پایان به چالشها و کنشهای قبلی خود معنا و اثر می بخشد.
«روزهای نارنجی» در مجموع فیلمی خانوادگی است که می تواند بازتعریف درستی از زندگی مشترک و قبول مسئولیت متقابل در زندگی مشترک باشد. اولین تجربه لاهوتی در سینمای داستانی شاید همان آزمون و خطایی است که هر فیلمسازی روزی آن را تجربه کرده است و اتفاقا به نقطه عطفی در کارنامه کاریاش تبدیل شده است. این فیلم که در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و علاوه بر نامزدی فیلم در بخش بهترین فیلم نگاه نو توانست تقدیر ویژه هیئت داوران را برای بازی هدیه تهرانی به ارمغان بیاورد.
امید پویانفر
انتهای پیام/
There are no comments yet