موزه سینمادر ادامه انتشار سلسله برنامههای تاریخ شفاهی خود به مناسبت زادروز علی نصیریان بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون بخشهایی از گفتگو با این هنرمند را منتشر کرد.
ژاله صامتی پوسته مقاومت را بر کالبدی رنجیده میاندازد و با مشتی گره کرده همهگان را به جنگ و ایستادگی دعوت میکند. در میانه خشم و فریاد صامتی مادرانگی خود را در خلوتهایش ادا میکند و آداب مهر و عطوفت را به جا میآورد. صامتی با چنین
محراب توکلی | مسائل و مصائب آنقدر زیاد است که بیننده نمیتواند رشته افکارش را به قهرمانی که با مشکلات دست و پنجه نرم میکند، معطوف کند. ثمره معضلات و پرسشهای تعدد در داستان فرصت را برای شکلگیری پاسخهای مناسب میسوزاند؛ به عبارتی دیگر پلات بیرونی در «حادثه پشت حادثه» تعریف میشود.
هادی مقدمدوست گفت:زندگی ترکیبی از غم و امید است. زمانی نیست که اینها همه با هم وجود نداشته باشد در حقیقت در لحظهای که بیمناک یا محزون هستید حتما امید هم دارید. امروز که در آن هستیم چند سال دیگر «گذشته» میشود.
لیلی عاج برای ترسیم شکوه مادرانگی و خاصیت ایستادگی تقابل خانوادههای منتظر و ذهن آلوده فرزندانشان از هیبت گریه، شعار و فریاد استفاده میکند. شخصیت ژاله صامتی در این مسیر به عنوان مادری دلشکسته حضور همراهانش را مدیریت و از تسلیم شدن آنها جلوگیری میکند.
پژمان بازغی با اشاره به نامزد شدنش در بیست و دومین جشنواره فیلم فجر گفت: ببینید من آن سالها جوانتر بودم... من دوست داشتم برنده سیمرغ بلورین شوم و طبیعی بود از نگرفتن آن ناراحت شوم.
کیومرث پوراحمد خالق یادگاریهایی است که ما در تنهاییمان به آنها میاندیشیم. ریشههایی که او از صفا و صمیمیت -و همچین انسانیت- در دل مخاطبان سینما و تلویزیون نهاده با گذر زمان رشد کرده است. حال تا نامی از او و یادگاریهایش میآید، بوی دفتر و شب به مشاممان میرسد. انگار که همهمان مقابل تلویزیون نشستهایم و برف شادی از دست محمدرضا فروتن -در فیلم شب یلدا- روی سرمان میریزد.