ساناز سید اصفهانی نویسنده ایرانی در گفتگو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری صبا درباره کتاب «راز دهکده نیست در جهان» که از نشر افراز منتشر شده است، گفت: کتاب «راز دهکده نیست در جهان» مجموعه چهار داستان است به نامهای «مراد و راز سرخ پنبهزن ده بالا»، «مهریه عندالمطالبه پرگلی»، «بهمن خان و توبهاش»، «نارخاتون» که هر چهارداستان فضای بادیهنشینی در خود دارند.
وی افزود: من در این کتاب به فضایی پرداختم که در آن زندگی نکرده بودم و برای داشتن نگاه دقیق و شفاف به موضوع، بسیار تحقیق و جستجو کردم با توجه به نوع ادبیات کهن این کتاب سعی کردم بفهمم فضای بادیهنشینی و روستایی چطور است و بر خلاف کتاب «خیابان گاندی» از فضای شهری گذر کردم. کتاب «راز دهکده نیست در جهان» در تمام قصههایش ساختار هزار و یک شبی دارد که من به این ساختار مدون و موزاییکوار بیاندازه علاقه دارم و سعی کردم داستانهایم را به طریقی پیش ببرم که ادبیات چندوجهی آنها جلوهگری کند.
اصفهانی اعلام کرد: روی طرح جلد کتاب صورت زنی را میبینیم که به سرش گوشواره وصل است، چند شاخ دارد، سر یک عروسک بریده افتاده و رنگ کتاب هم قرمز است. درواقع خون، شمشیر، قربانی و مساله رستگاری آدمهای داستان از طریق قربانی شدن و خونبها در تمام قصهها دیده میشود.
او با بیان اینکه این کتاب را خیلی دوست دارد ولی متاسفانه تا الان زیاد دیده نشده است درباره نوع نگارش این کتاب بیان کرد: داستان «مراد و راز سرخ پنبهزن ده بالا» از این کتاب را در پلتفرم شنوتو روایت کردهام و ۵۰۰۰ شنونده داشته است. علیرغم این تعداد بالای شنونده اما تیراژ این کتاب ۳۰۰ تا است. من همیشه به کتابهایی مثل «کلیله و دمنه»، «مرزباننامه» تعلق خاطر داشته و سعی کردهام از آرایههای ادبی در قصههایم زیاد استفاده کنم بهطور مثال در داستان «چاتورانگا» در کتاب «خیابان گاندی» شیوه سیال ذهن داشتم و کلا کتاب سختی بود و برای مخاطب کمحوصله امروز خواندنش آسان نبود. با این وجود فرزان سجودی که استاد زبانشناس پیشکسوت ما هستند، در مورد این کتاب در کانادا نقد دو ساعته داشتند و این باعث افتخار من است.
این نویسنده با اشاره به اینکه جزو نویسندگانی نیست که مخاطب زیادی دارند، بیان کرد: من احساس کردم بعد از کتاب «خیابان گاندی» و بازخوردهایی که از این داستان گرفتم مجموعه بعدی باید ادبیاتی داشته باشد که کمی مخاطب عام را هم دربربگیرد در نتیجه کتاب «راز دهکده نیست در جهان» ادبیات سختی ندارد و مخاطب عام میتواند با آن ارتباط برقرار کند زیرا هر چهار داستان کتاب رازآلود، ترسناک و پر از تابو است.
اصفهانی در بخش دیگر صحبت هایش درباره روند نگارش کتاب «نامبرده حسین سرشار» که به تازگی از سوی نشر دات منتشر شده است، اظهار کرد: من ۱۷ سال سابقه خبرنگاری در مطبوعات مهم کشور را دارم و افتخار این را داشتم که با استادان بزرگی مصاحبه کنم. در دوران کاری دوست داشتم برای دو نفر مجموعه گفتگو تهیه کنم؛ فریماه فرجامی و حسین سرشار. متاسفانه درباره خانم فرجامی به این دلیل که کارگردانهایی که با ایشان کار کردند، نخواستند صحبت کنند به نتیجه نرسیدم و تصمیم گرفتم این مجموعه گفتگو را درباره حسین سرشار شروع کنم. من در ۱۲ سالگی پیانو مینواختم و از معلم پیانوی خود اسم ایشان را شنیده بودم. آن زمان از فضای اپرا بسیار دور بودم و وقتی از معلم پیانوی خود خبر فوت حسین سرشار خواننده اپرا را شنیدم، بسیار برایم عجیب بود که مگر ما اپرا داشتیم؟ این مساله همیشه در ذهنم وجود داشت که سرشار آدم عجیبی بود و این فکر از فیلم «جعفرخان از فرنگ برگشته» علی حاتمی برای من ظهور میکرد.
وی دادمه داد: متاسفانه در زمان شروع گفتگو، اهالی سینما با من خوب تا نکردند. حتی گاهی از من برای گفتگو طلب پول کردند یا یکی از کارگردانان سرشناس به من گفتند ایشان یک بازیگر کاملا معمولی بود. من از این ماجراها ناراحت شده بودم که چرا نمیتوانم درباره آقای سرشار با وجود اینکه در زمینه سینمایی آدم مهمی بودند جملات درست و حسابی بشنوم؟ به طور تصادفی با کاوه میرحسینی موسیقیدان آشنا شدم و موجب ظهور بارقه امیدی در دل من شد. ایشان به من گفتند حسین سرشار استاد مادر من، شهلا میلانی بودهاند. در آنجا با خانم میلانی آشنا شدم و فهمیدم بهتر است که سراغ زندگی موسیقیایی حسین سرشار بروم. کمکهای شهلا میلانی و فرید مصطفوی باعث شد من مثل یک زنجیر به آدمهایی که از لحاظ موسیقی با آقای سرشار رابطه داشتند وصل شوم.
نویسنده کتاب «کیش مات» با اشاره به اینکه تمام کتاب «نامبرده حسین سرشار» درباره زندگی هنری ایشان است نه خاطرهنویسی، تصریح کرد: در این کتاب سوالهای یکسانی از آدمهای مختلف پرسیدهام و قصد داشتم ببینم آدمهای مختلف دربرابر سوالهای یکسان چه پاسخی میدهند. در کتاب هر کس از منظر حرفه خود شخصیت حسین سرشار را شرح میدهد. تمام تلاشم در کامل کردن کتاب این بود که هویت، عادت، سلیقه خواننده اپرا در انتخابش، ویژگیهای کاری، ماهیت کلام و زبان او را نشان دهم. این یک کتاب خاطرهنویسی نیست که با هر کسی که خاطرهای از حسین سرشار داشت گفتگو کنم، بلکه با استادان برجستهای که با ایشان کار کردند، مصاحبه کردم. به همین مناسبت گفتگو با زندهیاد عزتالله انتظامی به دلیل اینکه صحبتها و تاریخهایی که گفتند شاید به دلیل کهولت سن سندیت نداشت و اشتباه بود، حذف کردم.
من در کتابم کار کارآگاهی نکردم
این نویسنده در پاسخ به اینکه به فوت حسین سرشار در این کتاب چطور پرداخته است، توضیح داد: ابتدا باید بگویم نسل امروز دنبال پیدا کردن میانبر برای رسیدن به پاسخ هایش است. زمانی که حسین سرشار دچار بیماری آلزایمر شد، بیماریهایی مثل آلزایمر در جهان بسیار کم شناخته شده بودند. مادربزرگ من همراه با آقای سرشار آلزایمر گرفتند و ما هنوز نمیدانستیم ماهیت این بیماری چیست. مطالبی که در دنیای مجازی درباره فوت ایشان وجود دارد متاسفانه باعث شده پوشش خبری کارهای اپرایی ایشان نادیده گرفته شود. من این موضوع را به مخاطب میسپارم و فکر میکنم هر کس باید بداند که به حرف چه کسی استناد کند. یعنی باید ببینیم وقتی کسی درباره فوت سرشار صحبت و به اتفاقی منصوب میکند، خود آن شخص چقدر قابل اعتماد است. من در کتابم کار کارآگاهی نکردم، هرچند درباره بیماری ایشان از اشخاص سوال کردم ولی قصد نداشتم زیاد به ماجرای فوت ایشان بپردازم.
وی افزود: تمام استادانی که درباره فوت ایشان صحبت کردند، پاسخی متفاوت با چیزی که در اینترنت وجود دارد، ارائه کردند. فهیمه راستکار که در ایتالیا کار دوبله میکردند همزمان با حسین سرشار آلزایمر گرفتند همچنین نصرت کریمی اما کسی درباره چگونگی مرگ آنها صحبت نمیکند به دلیل اینکه به مرور زمان این بیماری شناختهتر شد تا جایی که من از گفته استادان فهمیدم حسین سرشار آدمی نبود که وصله دروغهایی که به ایشان نسبت میدهند به او بچسبد بلکه یک موسیقیدان حرفهای بودند.
نویسنده کتاب «خیال بازی و از خیرم بگذر» با بیان اینکه کتاب «نامبرده حسین سرشار» سال ۹۲ در انتشارات اچ اند اس مدیا انگلستان چاپ شد، خاطرنشان کرد: کتاب اشکالات ویرایشی داشت و من بعدها متوجه شدم که متاسفانه شابک کتاب عوض شده و در امریکا هم فروخته میشود. اینکه چرا اولین بار کتاب را در لندن با انتشارات اچ اند اس مدیا کار کردم؟ چون ناشرhن در ایران حاضر نبودند این کتاب را چاپ کنند و به من میگفتند باید آخر صف بایستم. این کتاب را به اکثر انتشارات معروف ایران نشان دادم و حتی موزه موسیقی گفت ما بودجه نداریم یا گفتند وقتت را تلف نکن کسی کتابی درباره اپرا نمیخواند. من ناچار شدم به دلیل بی اعتمادی ناشران، این کتاب را در خارج از ایران چاپ کنم. ولی درنهایت بسیار خوشحالم که نشر دات به من این فرصت را داد تا کتاب را کامل کنم. در نسخه جدید که در ایران چاپ شده گفتگو با هومن خلعتبری و همچنین عکسهایی از مریم زندی در کتاب هست. درواقع این کتابی که الان در بازار موجود است کامل شده نسخه قبلی است.
او در بخش دیگری از صحبتهایش درباره مشکلاتی که در حوزه چاپ و نشر کتاب وجود دارد، گفت: من نویسندهای نیستم که به برکت سفرههای دورهمی، ضیافتها و دوستانم در انتشارات دیده شوم. هرگز کتابی از من در رسانه تلوزیون معرفی نشد و حتی دوستان نویسنده هم برای من سنگ اندازی کردند. افتخارم این است زمانی که اولین کتابم چاپ شد ابراهیم گلستان نامه فرستادند و به من گفتند میدانم تو نویسنده میشوی. شاید تنها نویسندهای باشم که کتابم را از فستیوالهای ادبی خارج کردم چون به ابتذال داوری در رقابتهای ادبی اعتقاد دارم و اینکه برگزیدهها پشت صحنه انتخاب میشوند. وقتی کتابم در لندن چاپ شد همان انتشاراتی که کتاب مرا رد کردند به من پیشنهاد ده میلیون تومانی دادند که حق تالیف کتاب را بگیرند اما مخالفت کردم. باید کتابهایی که از رسانه تلوزیون معرفی میشوند یک متخصص دربارهشان نظر دهد و یک آدم ثابت که اغلب آقا هستند همیشه در برنامه حضور نداشته باشد. اکثر مواقع از کتاب های یک نشر دعوت میشود که به طریقی ارتباطی با عوامل برنامه دارند.
این نویسنده با بیان اینکه فعلا درحال استراحت و یادگیری است، افزود: امسال به دلیل شیوع کرونا دچار افسردگی شدم. خوشحالم که فیلم من به نام «واتسآپ» اولین فیلم که با موبایل ساخته شده است در پلتفرم هاشور به نمایش در آمد. در حال حاضر مشغول نوشتن یکسری طرح هستم که هنوز منسجم نشدهاند. اعتقاد دارم که نویسنده درخت نیست که همیشه بار بدهد، ممکن است یک نویسنده سالها نتواند اثری بنویسد. استراحت کردن و ذخیره انرژی از پیشپا افتادهترین اموری است که در دانشگاهها دربارهاش صحبت نمیشود. هنوز خستگی کتابهای قبلی را احساس میکنم و تا خروجیای از کتاب «راز دهکده نیست در جهان» نبینم. همچنان کاری انجام نمیدهم.
سیداصفهانی در پایان باشاره به سخنی از شهرداد روحانی درباره وضعیت موسیقی اپرا اظهار کرد: در کفتگویی با شهرداد روحانی رهبر وقت ارکستر سمفونیک تهران، ایشان به پرسش من درباره انقراض هنر اپرا در عصر معاصر پاسخ بسیار خوبی دادند. ایشان گفتند که اپرا حتی در جاهایی که معدن این هنر اشرافی و فاخر است در حال انقراض است. به دلیل اینکه این هنر شبیه نمایش و تئاتر یا یک ارکستر ساده نیست و برای اجرا هزینه زیادی در برمیگیرد. برای اینکه دولتها نمیتوانند این هزینهها را پرداخت کنند و نسل امروز هم حوصله ندارد موسیقی اپرا گوش کند سالنهای اپرا در همهجا در حال تعطیلی است و مخاطبان اپرا بسیار کم شدهاند.
ندا زنگینه
انتهای پیام/
There are no comments yet