مائده مرتضوی نویسنده کتاب «کابوسهای درخت پرتقال» که توسط نشر چشمه منتشر شده است در گفتگو با خبرنگار ادبیات صبا درباره روند پیشتولید و طرح قصه گفت: زمان زیادی طول کشید تا طرح این رمان را نوشتم و مدتی روی پردازش شخصیتها و ایده ذهنی خود کار کردم. داستان رمان بین فضای خیال و واقعیت شکل میگیرد به همین دلیل برای باورپذیری قصه و این مساله که راوی اصلی قصه را پیدا کنم و بفهمم این رمان داستان چه کسی است، انرژی زیادی صرف کردم. بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم راوی که میتواند تمام بار قصه را به دوش بکشد، همان آدمیست که گذشتهاش را از او پنهان کردند.
وی افزود: همیشه برای من گذشته دغدغه مهمی بوده است. برخلاف کسانی که اعتقاد دارند زمان حال است که آینده ما را میسازد، من معتقدم که گذشته بعضی مواقع سرزده از در وارد میشود و به زمان حال و آینده شبیخون میزند. گاهی اوقات اتفاقها یا آدمهایی که در گذشته شخص بودهاند بر آینده او تاثیر میگذارند اما وقتی زمان میگذرد و ما به نقطهای میرسیم ناگهان آن اتفاقها تقدیر را تغییر میدهند. همیشه به این مساله فکر میکردم که روزی داستانی درباره این موضوع بنویسم و کمکم طرح این رمان را نوشتم. من همیشه هنگام خواندن یا نوشتن فکر میکردم نوشتن چیزهای نو سخت است و زمان نگارش این رمان هم چالش داشتم که اینطور روایت و راه رفتن روی یک مرز باریک خطرناک است و ممکن است پذیرفته نشود. در کل نوشتن جسورانه و نویسندگانی را که جسورانه پی ایدههای جدیدتر و فرمهای تازهتر هستند، دوست دارم.
این نویسنده با بیان اینکه «کابوسهای درخت پرتقال» به نوعی به سبک رئالیسم جادویی کنایه میزند، درباره سبک روایت قصه توضیح داد: من در نوشتههایم آنقدر به واقعیت پایبند نیستم و همیشه دوست دارم از عناصر دیگری برای روایتهایی که واقعی نیستند کمک بگیرم چراکه احساس میکنم این سبک برای مخاطب جذابتر است یا ادبیات ما دچار اقعیتزدگی شده است. همچنین اتفاق کلیدی رمان نوعی کنایه به ادبیات جنایی نیز هست. من هم به سبک ادبیات جنایی امروزه بسیار علاقه دارم. ادبیاتی که به قوائد ادبیات پلیسی پایبند نیست و بیشتر به سمت سایکو درام و مسایل روانشناختی کاراکترها میرود یعنی حلقه گمشده داستانی که منجر به جنایت میشود به مسایل روانی شخصیتها باز میگردد.
مرتضوی با اشاره به اینکه نویسندهها برایند آثاری هستند که خواندهاند، بیان کرد: ما نویسندگان بزرگی را میشناسیم که تحتتاثیر نویسندگان معاصر خود قرار داشتند. درباره خودم این حس را دارم که بیشتر تحتتاثیر داستانهایی هستم که در نوجوانی خواندم مانند کتابهای ژولورن، کتابهای آگاتا کریستی، صادق هدایت و نویسندگان جوانتر اما نویسنده مورد علاقه من و فکر میکنم غول ادبیات جهان فئودور داستایفسکی است و رسیدن به او بسیار کار دشواری است.
وی در بخش دیگری از صحبتهایش درباره تاثیر شیوع ویروس کرونا بر حوزه کتاب و نشر عنوان کرد: شیوع ویروس کرونا قطعا بر حوزه کتاب تاثیر داشته است اما نمیتوانم بگویم فقط منفی بوده است. بسیاری از کتابفروشیها تعطیل شدند یا بعضی دوباره باز شدند. نمایشگاه مجازی کتاب برگزار شد و مردم کتاب خریدند اما به هر حال تاثیر این تعطیلیها و قرنطینه را میتوانیم بر زبان روایی نویسندگان و آثاری که در آینده منتشر میشوند، مشاهده کنیم. به عنوان اتفاق خوب به ویژه در اوایل قرنطینه بسیاری از مردم به خواندن کتاب رو آوردند.
مرتضوی در پایان درباره الهام هنرمندان از جامعه خود برای خلق آثار هنری اظهار کرد: هنرمند میتواند در لحظه خلق اثر تنها و در سکوت باشد اما ایده اولیه اگر از دل جامعهاش نباشد، معمولا دیده یا خوانده نمیشود. یک هنرمند به عنوان فیلمساز، نقاش، نویسنده و مترجم باید صدای ملت خود در زمان حال باشد و دغدغهای از زمان معاصر خود پیدا کند و به آن بپردازد. به نظر من در ایران و جهان نویسندگانی جاودانه ماندند که در آن برهه خلق اثر خود یک صدای نو و تازه شدند یا صدای مردم کشور خود بودند. این اصلا درست نیست که هنرمند خود را در انزوا حبس کند یا فقط دغدغههای شخصی خود را پیاده کنیم چون لزوما ممکن است دغدغههای یک هنرمند دغدغه یک جامعه نباشد.
ندا زنگینه
انتهای پیام/
There are no comments yet