فرزاد خوشدست مستندساز در گفتگو با خبرنگار سینمایی صبا با اشاره به از دست دادن هوشنگ میرزایی مستندساز پیشکسوت که ۲۱ اسفندماه به دلیل ابتلا به کرونا درگذشت، گفت: مدتی پیش ویدیویی را از دوست عزیز مستندسازمان زندهیاد هوشنگ میرزایی در آخرین روزهایی که در بیمارستان بستری بود، دیدم. مدت زمان این ویدیو ۶ دقیقه و ۱۸ ثانیه بود و من فکر میکنم یکی از تاثیرگذارترین تصاویری است که از دوران شیوع کرونا در ایران و شاید در جهان به یادگار مانده است. تصویری تکان دهنده که فقط یک مستندساز باهوش و کاربلد میتوانست آن را ضبط کند.
وی ادامه داد: در این ویدیو هوشنگ میرزایی ما را مجبور میکند بدون کات و کلام ۶ دقیقه و ۱۸ ثانیه تاثیرگذار و رنجآور از زندگیاش را ببینیم. یک تصویر یک تیک، بدون کات که من را یاد فرم فیلمهای رابرت فلاهرتی میاندازد که البته با یک موبایل ساده اما به هرحال یک دوربین امروزی ضبط شده است. در این تصویر هوشنگ میرزایی طوری به ما خیره و عمیق نگاه میکند گویی که تمام حرفهای گفته ونگفته زندگیاش را میگوید، او محکم با چشمانی نیمه باز و البته عمیق از روی تخت بیمارستان به ما (لنز دوربین موبایلش) و گاهی هم به تصویر و آینه خودش نگاه میکند در حالی که به سختی نفس میکشد. شاید در ذهن خود میگوید که خوب ببینید این فقط من نیستم این تصویر آینه است و بعد هم متنی کوتاه زیر تصویر که بیشتر شبیه وصیتنامه است و البته اعتراضی که خودش میدانست در میان همکارانش جاریست.
کامنتی که بیشتر شبیه وصیتنامه است
کارگردان «خط باریک قرمز» درباره کامنتی زیر این ویدیو نوشته شده است، اظهار کرد: هوشنگ میرزایی حرفهای به شدت قابل تاملی را زیر ویدیوی خود نوشته و به یادگار گذاشته است. من اصلا مانند هوشنگ این شهامت را ندارم با متنی که زیر این ویدیو نوشته شده است، نقد اجتماعی و مدیریتی داشته باشم، و کسانی را زیر سوال ببرم. اما تنها میگویم این نوشته از فردی است که با گوشت و پوست و استخوان خود رنج و زجر و ناملایت های شغلی را احساس کرده است اما ذرهای از رویاهایش پاپس نکشید. این افراد در تاریخ کم نیستند اما کم شدهاند.
در حقیقت او در این ۶ دقیقه و ۱۸ ثانیه میگوید که من هنرمندی هستم که همیشه کار کرده و رنج کشیدهام و در حال حاضر هم که مرگ را مقابلم میبینم، میجنگم چون رنج و درد را با مبارزه کمتر حس میکنم. هوشنگ میرزایی در این ویدیوی ۶ دقیقه و ۱۸ ثانیهای دقیقا لحظه به لحظه که به دوربین نگاه میکند، همه حرفهایی را که در زندگیاش میزد و همه انتقادهایی را که میکرد، به نمایش گذاشته است.
خوشدست با بیان اینکه از نظر افرادی مانند هوشنگ میرزایی هنرمند کسی است که درد میکشد، بیان کرد: من جملهای را از دکتر شریعتی به یاد دارم که میگوید خدایا به مسلمان قرآن و به هنرمند درد هدیه کن. برای کسی مانند هوشنگ میرزایی و شاید من، هنرمند کسی نیست که آخرین مدل پورشه را سوار میشود، آخر ماهها به سفرهای کوچک اروپایی میرود و مدام در سالنهای مد و فشن به دنبال به روز کردن لباسها و اکسسوریهایش است.
از نظر هوشنگ میرزایی هنرمند کسی است که زجر و رنج میکشد
وی تاکید کرد: از نظر هوشنگ میرزایی هنرمند کسی است که زجر و رنج میکشد و به همین دلیل این مستندساز در کنار مردم جامعه و کشورش بود، درد و رنجشان را میفهمید و مدام آنها هم در آوارش منعکس میکرد هم با آن حرکت میکرد. هوشنگ با من یا همسرم هم مانند خیلی از رفقایش حرف میزد و دردل میکرد. ایشان مخالف یکسری اتفاقاتی که هماکنون در حال رخ دادن در سینما است، بود چون میدانست اینهاست که او و رفقای بادانشاش را له کرده و اما او راهش را به بیراه نبرد و نمیبرد.
کارگردان «زنی که نام ندارد» ادامه داد: در چند سال گذشته بسیاری از دوستان همصنفی ما از نقدهای تند و تیز هوشنگ میرزایی گله میکردند و از کامنتهایی که ایشان در گروهها و جاهای مختلف مینوشت، ناراحت بودند اما در حال حاضر که این هنرمند نیست، بیاییم این کامنتها را مرور کنیم. او مستندسازی بود که نمیتوانست سکوت کند و زبانی سرخ داشت.
مستندسازی که نمیتوانست سکوت کند
خوشدست توضیح داد: هوشنگ میرزایی فردی نبود که وقتی مدیران تغییر میکنند، حرف، نگاه و جهانبینیاش را عوض کند. همیشه به بسیاری از مسایل و رفقایش نقد داشت چراکه فقط به دنبال پاسخ به دغدغههای خودش نبود بلکه به دنبال این بود که بتواند با دردی که میکشد حرفهای بزرگتری بزند. او حرف برای گفتن بسیار داشت و برای همین منتقد بود چراکه اگر کسی حرفی برای گفتن نداشته باشد همیشه ساکت است، هوشنگ ساکت نبود. مشکل هوشنگ میرزایی فیلمسازهایی بودند که وقتی مدیران عوض میشوند، خوب بلد بودند خودشان را با آنها هماهنگ کنند و بی نگرش راه خود را عوض کنند، اما هوشنگ میرزایی اینگونه نبود.
وی افزود: هوشنگ میرزایی مخالف سینمایی بود که نتواند جامعه را به سمت جلو ببرد. ایشان فرد آرمانگرایی بود و ما در این زمانه عادت نداریم که افراد آرمانگرا را ببینیم و نمیتوانیم آنها را تحمل کنیم. این مستندساز زمانی که میدید جریان سینمایی لمپنیزم چه در ساخت و محتوا و چه در مدیریت جلو میرود، نمیتوانست سکوت کند.
به دنبال قاتل بگردیم
کارگردان «حق حبس» سینمای مستند ما در حال حاضر فیلمسازی را از دست داده که او را لازم داشت، بیان کرد: من از همکاران خود میپرسم که ما تا چه اندازه تلاش کردیم مانند هوشنگ میرزایی جریان سیستماتیک مدیریتی درجه سه را نقد کنیم.
خوشدست در ادامه صحبتهای خود مطرح کرد: من میخواهم با مدیری صحبت کنم که تا مدتی پیش درباره هوشنگ میرزایی با من بسیار بحث میکرد. حال قصد دارم به آن مدیر بگویم راحت باش چراکه هوشنگ میرزایی دیگر نیست که سر ایدههایش با تو بحث کند و تو نگران شودی و یا او نپذیرد. وقتی یک مدیر سینمایی در این مملکت با هوشنگ میرزایی برای تولید فیلمش سر دستمزد یا دقیقهای فلان قدر ساعتها چانه میزند و بعد کار را رد میکند، هوشنگ میرزایی مجبور میشود برای یک ورکشاپ به شهرستان برود و در مسیر یا هرجای دیگر کرونا بگیرد و بمیرد. ما سر مرگ هوشنگ میرزایی به دنبال مقصر نیسیتم بلکه به دنبال قاتل میگردیم. هوشنگ میرزایی را مدیرانی به قتل رساندند که نمیخواستند آن کاری را که هوشنگ میرزایی بدان اعتقاد داشت و بخش عمدهای از جامعه پشت آن حرف بود چون هوشنگ درد آنها را میشناخت، بسازد.
وی ادامه داد: همه اینها را در آن ویدیوی ۶ دقیقه و ۱۸ ثانیهای، در چشم هوشنگ میرزایی میدیدم چراکه در حرفها و کارهایش همیشه جاری بود. ایشان ما را مجبور کرده است تا پایان هستی خودمان آن ویدیو و پلان تاثیرگذار را به یاد داشته باشیم و معتقدم این ویدیو در تاریخ از این مستندساز میماند همان قدر که آثارش ماندنی هستند.
این مستندساز خاطرنشان کرد: هوشنگ میرزایی هم میتوانست مانند دیگر افراد در این چند سال مهاجرت کند شاید به بسیاری از کشورهایی که فیلمهایش در فستیوالهای آنجا برگزیده میشد یا در شبکههای مختلف ایرانی کار کند و از بسیاری از افرادی که خارج از کشور هستند، استعداد و توانایی بیشتری هم داشت. سوال اینجاست که چرا نرفت و ترجیح داد بماند و بمیرد؟ هوشنگ میرزایی ترجیح داد بماند و اینجا با شرایطی که راحت نیست فیلم بسازد، پروانه ساخت بگیرد یا ندهند و به مدیران بفهماند جریان لمپنزیم جریان اصلی سینمای ایران نیست، کار کند. و فیلمساز واقعی یک دانشمند است که خوب دیده و خوب خوانده و سخت زندگی کرده نه کسی که اینفلوئنسر خوبیست و یا رقاصی دیگران را میکند اما شهید شد و آنها که باید بفهمند نفهمیدند، چون نمیخواهند که بفهمند.
جریان اصلی فرهنگی و هنری ما امثال هوشنگ میرزایی هستند
این مستندساز با اشاره به وضع مالیات برای هنرمندان بیان کرد: مسئولانی که در حال حاضر مالیات را مجدد وضع و فکر میکنند سینما و فیلمسازی یعنی آن سلبریتیهایی که اول از همه برای زدن واکسن به خارج از کشور میروند، از ۵ نفر آنها سه نفر اقامت آمریکا و ۲ نفر دیگر اقامت کشورهای اروپایی و در خارج از کشور حساب های بی حساب بانکی دارند، بدانند جریان اصلی فرهنگی و هنری ما آنها نیستند بلکه امثال هوشنگ میرزایی هستند. هیچ سلبریتی و سوپراستاری عکس هوشنگ میرزایی را استوری نمیگذارد اما در صدساله آینده وقتی به گذشته ما نگاه کنند، فیلمهای امثال هوشنگ میرزایی را نگاه میکنند تا هویت ما و امروز جامعه ما را درک کند. ما تنها با سلبریتیهای تاریخ مصرفدار زندگی میکنیم و مدیران، قانونگذاران و حتی بخش عمدهای از مردم جامعه اینگونه به موضوع نگاه میکنند و نمیتوانند هنرمند و دانشمند واقعی را پیدا کنند.
خوشدست اظهار کرد: دانشمند واقعی ما کسی است که ۶ دقیقه و ۱۸ ثانیه به ما خیره میشود تا تاریخ این مملکت و آیندگان بفهمند با فرهیختگان خود چه کردهایم. صادق باشیم و بلند بگوییم و تیتر بزنیم هرچند رنج گفتنش برای من هم کم نیست، آری «هوشنگ میرزایی از غم نان مرد» وای بر من که هستم و در جهان امروز ودر کشوری نفتخیز زندگی میکنم و این را مینویسم.
وی درباره جریان سینمای امروز گفت: واقعا یک نگاه جهان سومی پشت رفتار خود داریم و هیچ کشوری در دنیا حتی همان کشوری که سلبریتیها اقامتش را دارند با فرهیختگانشان این کار را نمیکنند. ما هیچ وقت سعی نکردیم این افراد واقعی را که تمام زندگی و آثارشان را هر موقع نگاه کنند، میفهمند کجای جهانایم، چه نقشه راهی را باید داشته باشیم، را قدر بدانیم و درکشان کنیم. جریان فرهیخته سینمای مستند ما امروز متاسفانه دست افرادی افتاده است که خوب بلد شدند سر فیلمساز را بِبُرند. و من هرگز حاضر نیستم پای نام ارگان آنها امضا بزنم، چون آنها به گواه بیانیههای خودشان فقط آنجا هزینه کردند که بستر بیماری و درد و مرگ هوشنگ بود اما در زمان حیات رنجش دادند.
خوشدست در پایان بیان کرد: از همکارانم میخواهم لطفا تا نوبت دیگری نشده، به دنبال قاتل بگردیم و مشخصات آن، افرادیست که سالها در تلاش برای کار نکردن و فیلم نساختن و دیده نشدن هوشنگ بود و این خواهش چیزی است که من در آخرین مستند هوشنگ میرزایی دیدم و درک کردم. من باید از محمد آفریده تشکر کنم که به نوعی باعث کشف و شکوفایی ذوق هوشنگ میرزایی و رفقایش شد اما این استعداد مانند خیلی چیزهای دیگرمان به دست نااهلان افتاد و تلف شد.
انتهای پیام/
There are no comments yet