معانی شعبانی نویسنده و مترجم ایرانی عرب زبان که به تازگی «سیندرلاهای مسقط» نوشته هدی حمد را در نشر ثالث ترجمه و روانه بازار کرده است درباره این کتاب به خبرنگار ادبیات صبا گفت: «سیندرلاهای مسقط» به قلم هدی حمد نویسنده و روزنامهنگار عمانی نوشته شده که با پنج مجموعه داستان و چهار رمان موفق به دریافت جایزه خلاقیت عربی در سال ۲۰۰۹ شدهاست.
این مترجم زبان عربی افزود: من ترجمه این کتاب را به طور مستقیم زیر نظر و با رضایت او انجام دادهام که برای من بسیار باعث خوشحالی بود.
وی با اشاره به داستان این کتاب توضیح داد: این کتاب داستان هشت زن است که هر کدام داستان خودشان را میگویند و با هم گفتگو میکنند که این گفتگو یک پرحرفی یا وراجی نیست بلکه گفتگو درباره چیزهایی است که هیچوقت از آنها صحبت نمیکنیم و حتی خودمان هم گاهی قدرت مواجه شدن با آنها را نداریم و سالها از آن فرار میکنیم و بارشان بر دوشمان سنگینی میکند مانند نیاز به تحسین از جانب دیگران، حس ترک کردن کسی بدون دلیل منطقی و احساس بد درباره ظاهر خود و حرفهایی از این قبیل که زنان این داستان درباره آنها با هم به گفتگو میپردازند و حتی اگر توان حل آن را ندارند از آن فرار نمیکنند.
این نویسنده با اشاره به نام این کتاب با عنوان «سیندرلاهای مسقط» عنوان کرد: این کتاب داستان سیندرلاهاست. سیندرلاها در این کتاب زنان معمولی با مشکلاتی معمولی هستند. در این داستان اتفاق خاص و تکان دهندهای نمیافتد بلکه یک دورهمی و شبنشینی ساده است که سیندرلاها به مخاطبشان میگویند «بگو، حرف بزن».
این کتاب داستان زنان یک اقلیم و منطقه خاص نیست
شعبانی با اشاره به اینکه این کتاب به مقوله زنان میپردازد، اظهار کرد: این کتاب داستان زنان یک اقلیم و منطقه خاص نیست و ما به طور عام با مقوله زن طرف هستیم؛ زنانی که در هر جای دنیا از ظاهرشان راضی نیستند و این را نه لوازم آرایشی و نه عملهای زیبایی برطرف میکند و یا زنانی که خود را مادران خوبی نمیدانند.
وی دلیل انتخاب این داستان برای ترجمه را این گونه بیان کرد: در کنار داستان این کتاب، وجود هشت داستان کوتاه مربوط به هم که یک داستان بلند دیده میشود توجهام را جلب کرد. داستانهای کوتاهی با موضوعات مشترک که در جزئیات متفاوت هستند و مخاطب را خسته نمیکنند.
مترجم کتاب «سیندرلاهای مسقط» در پاسخ به این که مهمترین ویژگی این داستان را چه می داند، گفت: ما برای حرف زدن نیازمند شنونده مشتاق هستیم. نکته این کتاب در این است که با تمام تشویق و ترغیبها برای حرف زدن، در آخر خودمان هستیم که باید شنونده را خلق کنیم. در پایان این کتاب با این سوال مواجه میشویم که آیا همیشه برای درددل کردن یک شنونده مشتاق داریم و یا گاهی برای حرف زدن و کم کردن رنج خود باید به خیال پناه ببریم؟ شاید اگر خیال و نیاز به شنونده نبود ما نمینوشتیم، قصه نمیگفتیم و داستان تعریف نمیکردیم.
شعبانی در پایان درباره آثار در دست ترجمه و نشر خود این گونه خبر داد: کتابهایی را برای چاپ به نشر ثالث تحویل دادهام. یک مجموعه داستان و یک رمان در دست تالیف دارم و مشغول ترجمه سایر آثار هدی حمد و نویسندگان دیگر هستم.
الهه نظریزاده
انتهای پیام/
One comment