ناگفته‌های قدیمی‌ترین روابط عمومی فیلم در ایران/ شغلی که از دل «معجزه خنده» پدید آمد! | پایگاه خبری صبا
امروز ۳ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۰۷:۵۳
فرامرز روشنایی با صبا از خاطراتش گفت؛

ناگفته‌های قدیمی‌ترین روابط عمومی فیلم در ایران/ شغلی که از دل «معجزه خنده» پدید آمد!

فرامرز روشنایی به عنوان اولین مدیر روابط عمومی رسمی در فیلم‌های سینمایی از شکل‌گیری این شغل که با ایده زنده‌یاد یدالله صمدی بود، می‌گوید.

به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری صبا، خیلی از اهالی سینما فرامرز روشنایی را به عنوان اولین مدیر روابط عمومی فیلم‌های سینمایی می‌شناسند که از دهه شصت کار خود را به طور جدی آغاز کرد. او در رشته برق درس خوانده اما سال‌ها در نشریات مختلفی همچون گزارش فیلم، سینما، سروش، هم میهن، خرداد، فتح، اعتماد، سینمای نو، پایگاه خبری تحلیلی پیام نو و … فعالیت رسانه‌ای داشته است. در زمانی که او کار روابط عمومی فیلم را شروع کرد نه خبری از اینترنت بود نه ارتباطات انقدر سهل و ممکن بود. او برای رساندن خبر و عکس به رسانه ها همراه با کیف سامسونت خود به رسانه ها سر می زد و نسخه ای دست نویس از خبر فیلم و عوامل را همراه با عکس چاپ شده در اختیار هر یک از آنها می گذاشت؛ کاری که برای جوانان این عرصه شاید غیرممکن به نظر برسد.

او از همان دهه های قبل تا امروز به حسن خلق و ارتباط خوبش با بچه های رسانه معروف است و حتما یکی از دلایل ماندگاریش در این حرفه همین اخلاق نیکو و البته حرفه ای او است. این روزها دیگر کمتر و یا شاید اصلا نام او را به عنوان روابط عمومی فیلم و سریالی نمی بینیم و بیشتر وجهه بازیگری او پررنگ شده است ولی برای ما قدیمی ترهای این حوزه و حتی جدیدترهایی که چندباری با او روبه رو شده باشند او همیشه یک فعال رسانه ای در سینما محسوب می شود که «عمو فرامرز» صدایش می کنیم.

امروز یکشنبه ۲۱ شهریورماه و مصادف با روز ملی سینماست، به بهانه این روز گفتگویی با فرامرز روشنایی به عنوان یکی از اثرگذاران سینما داشتیم که در ادامه آن را می‌خوانید.

* چه شد که میان اهالی سینما شناخته شدید؟ از کجا و چگونه کار خود را آغاز کردید؟

– سال ۱۳۷۵ بود که من در هفته‌نامه سینما کار می‌کردم و چون در این هفته‌نامه و قبل از آن مجله فیلم به کار مطبوعاتی مشغول بودم، ارتباط زیادی با سینمایی‌ها داشتم؛ کاری که چه بسا الان خیلی ساده است ولی آنموقع بسیار سخت بود.

در آن زمان اطلاع‌رسانی‌ها به سختی انجام می‌شد بدین شکل که باید با سینماگران به صورت مستقیم ارتباط برقرار می‌کردیم، گزارش پشت صحنه می‌نوشتیم، حتی لازم بود اسامی افراد را به طور کامل از روی تیتراژهای فیلم می نوشتیم. در آن دوره وقتی می‌خواستیم از تولیدات باخبر باشیم تنها بنیاد سینمایی فارابی بود که باکس‌های مختلف مونتاژ داشت و از طریق آن خبر تولید می‌کردیم. همین مسایل باعث شده بود که میان سینماگران شناخته شده و مورد اعتماد آن‌ها واقع شوم.

* چه کسی پیشنهاد به وجود آمدن شغل روابط عمومی فیلم را برای اولین بار به شما داد؟

– مرحوم یدالله صمدی در همان سال ۱۳۷۵ تصمیم گرفت فیلم «معجزه خنده» را برای حوزه هنری بسازد که تهیه‌کننده آن محمدرضا تخت‌کشیان بود. البته من در ابتدا با تهیه‌کننده ارتباطی نداشتم و همه صحبت‌ها با صمدی انجام می‌شد.

تا آن زمان هیچ فیلمی، مسئولی برای اطلاع‌رسانی رسمی و متمرکز درباره خبرهای خود نداشت حتی کسانی که در مجله‌ها مشغول بودند، جسته و گریخته خبرها را از عوامل به دست می‌آوردند در همین میان نیز سوتفاهم‌هایی درباره اطلاعات آن خبر به‌وجود می‌آمد به همین دلیل یدالله صمدی تصمیم گرفت اطلاع‌رسانی درستی از فیلم جدیدش شود. می‌توانم بگویم کسی که فکر به‌وجود آمدن شغل روابط عمومی در سینمای ایران را داشت یدالله صمدی بود و تا پیش از آن هیچ فیلم یا ارگانی مسئول اطلاع‌رسانی نداشت حتی سازمان سینمایی که در آن زمان معاونت امور سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود نیز چنین شغلی را به طور رسمی و سازمانی نداشت.

* چطور شد آقای صمدی به عنوان یک سینماگر به این ضرورت رسید؟ انتظار می رفت اهالی رسانه خودشان زودتر چنین خلایی را احساس کنند.

– در آن زمان برنامه «ساعت خوش» هفته‌ای یکبار از شبکه ۲ سیما روی آنتن می‌رفت که آیتم‌های طنز را با شیوه جدید بیان می‌کرد و جوان‌هایی مثل مهران مدیری، ارژنگ امیرفضلی، رضا عطاران و… در آن حضور داشتند که بسیار مورد توجه قرار گرفته بود. یدالله صمدی تصمیم داشت فیلم «معجزه خنده» را با این گروه بازیگری بسازد اما نکته‌ای که وجود داشت این بود که این افراد به دلیل محبوبیتی که به دست آورده بودند، بسیار مورد توجه نشریات زرد قرار گرفته بودند و چون فضای داستان فیلم «معجزه خنده» در تیمارستان می‌گذشت و داستان جدی‌ای داشت، صمدی نگران آن بود که نشریات زرد از فضای فیلم و محبوبیت افراد سواستفاده کنند و تیتری غلط بزنند که به فضای فیلم ضربه بزند به همین دلیل بر اطلاع‌رسانی تاکید داشت و به دنبال کسی می‌گشت که خبرهای درست فیلم را به موقع و درست در اختیار رسانه‌ها قرار دهد.

* باتوجه به لیست بازیگران فیلم «معجزه خنده»، نامی از گروه بازیگران «ساعت خوش» در این فیلم دیده نمی‌شود، چه اتفاقی برای این تصمیم صمدی افتاد؟

– در همان سال‌ها، گروه بازیگران «ساعت خوش» ممنوع‌الفعالیت شدند و جرم‌شان هم محبوبیت بود. در آن زمان هر که محبوب می‌شد، او را خطرناک تلقی می‌کردند و ممنوع‌الفعالیت می‌شدند.

* صمدی در ابتدا چگونه به شما پیشنهاد این کار را داد و واکنش شما چه بود؟

– وقتی آقای صمدی به من پیشنهاد اطلاع‌رسانی فیلمش را داد، هول شده بودم و پرسیدم یعنی باید چه کار کنم؟ خبرها را به بقیه بدهم؟ گفت بله، تو خبرهای بسیاری گرفتی و این کار را بلدی. من آنجا پرسیدم که نام این کار را چه بگذاریم؟ در پاسخِ پرسش خودم گفتم، بگذاریم روابط عمومی فیلم و تا امروز هم به همین نام شناخته می‌شود. باید بگویم این شغل در آن زمان آنچنان غریب بود که حتی نام کاری را که می‌خواستیم انجام دهیم نمی‌دانستیم.

* چرا نام روابط عمومی فیلم را برای این شغل برگزیدید؟

– علی‌رغم اینکه خودم این نام را انتخاب کرده‌ام اما غلط است. روابط عمومی یک فیلم بیشتر به مدیر تولید آن می‌خورد؛ مدیر تولید است که با ارگان‌ها قرارداد می‌بندد، کارِ پیدا کردن لوکیشن‌ها و رایزنی‌ها را انجام می‌دهد و به طور کلی باتوجه به فعالیت‌هایش تعریف روابط عمومی به او می‌خورد. امروز که به این موضوع فکر می کنم، واژه درست این شغل همان مشاور رسانه‌ای‌ است گرچه انقدر این عنوان روابط عمومی به این شغل چسبیده که عنوان مشاور رسانه ای کامل جا نمی افتد.

* پس کار خود را به عنوان روابط عمومی فیلم «معجزه خنده» آغاز کردید.

– چون انگیزه یدالله صمدی برای اطلاع‌رسانی اخبار فیلمش همکاری با بازیگران «ساعت خوش» و پرهیز از ایجاد حاشیه برای فیلم بود، وقتی این بازیگران ممنوع‌الفعالیت شدند، من هم فکر کردم که ساخت اثر منتفی است به همین دلیل دیگر به سراغش نرفتم و خبری هم از سوی آن‌ها نشد تا اینکه یک روز در دفتر مجله نشسته بودم که محمد محمدیان به عنوان خبرنگار با من تماس گرفت و گفت که می‌خواهد از فیلم «معجزه خنده» خبری بگیرد. با تعجب از او پرسیدم چرا از من خبر می‌خواهید، پاسخ داد با بیژن محتشم گریمور دیداری داشتم و از او پرسیدم چه کار می‌کنی گفت در فیلمی گریمور هستم، وقتی از او پرسیدم که نام فیلم چیست گفت مسئول اطلاع‌رسانی فیلم شخصی به نام فرامرز روشنایی است و کارگردان به من گفته است اجازه صحبت ندارم. با تعجب از او پرسیدم جدی می‌گویی؟ محمدیان برایش سوتفاهم پیش آمد و فکر کرد نمی‌خواهم به او خبر بدهم به همین دلیل ماجرا را برایش تعریف کردم. بعد از آن با صمدی تماس گرفتم و متوجه شدم که تولید را آغاز کرده‌اند و از من خواست که به آن‌ها بپیوندم.

* نشریات تخصصی سینما در آن زمان چه نشریاتی بودند و اجزای اصلی خبر را چه چیزهایی تشکیل می‌دادند؟

– در آن زمان مجله‌های فرهنگ و سینما، دنیای تصویر، گزارش فیلم، مجله فیلم و هفته‌نامه سینما نشریات تخصصی سینمایی را تشکیل می‌دادند. همچنین دیگر رسانه‌های نوشتاری مثل کیهان، اطلاعات، دنیای سخن و… با رویکردهای مختلفی وجود داشتند. برای اطلاع‌رسانی خبرها را روی کاغذ می‌نوشتم و اصرار داشتم که حتی نام خدمات هم در آن وجود داشته باشد چراکه معتقد بودم در روحیه آن‌ها تاثیر می‌گذارد پس از آن به تایپ آن مشغول می‌شدم. خلاصه داستان، آخرین مراحل فیلم، زمان کلید خوردن، عوامل و بازیگران را در خبر ذکر می‌کردم، آنجا بود که واژه روابط عمومی را هم به اشتباه به کار بریدم که با ما همراه شد و به اشتباه مصطلح این روزها تبدیل شده است.

* در آن زمان، باتوجه به کمبود راه‌های ارتباطی از قبیل اینترنت، کار اطلاع‌رسانی را چگونه انجام می‌دادید؟

– به همه دفترهای نشریات سر می‌زدم و اگر مسئول سینمایی و هنری داشتند کاغذ حاوی اطلاعات خبر را به آن‌ها می‌دادم در غیر اینصورت با سردبیر ارتباط برقرار می‌کردم. بعضی‌ها خبر را چاپ می‌کردند و بعضی هم نه.

گام به گام خبرها را جلو می‌بردم و به هرکدام از نشریات یک عکس می‌دادم و آنجا بود که فهمیدم مهم‌ترین عنصر برای آگاهی‌بخشی یک فیلم، عکاس است. شانس بزرگ من این بود که با یکی از بزرگ‌ترین عکاسان سینمای ایران یعنی غوغا بیات همکاری کردم. مشاوره‌های او کمک‌های بزرگی برای اطلاع‌رسانی فیلم به من کرد مثلا می‌گفت این عکس به درد نشریات رنگی و آن یکی به درد نشریات سیاه‌ و سفید می‌خورد یا مثلا نوع کاغذ فلان نشریه اینگونه است و فلان عکس را می‌طلبد، به همین دلیل بود که مشاور رسانه‌ای آن فیلم به صورت تخصصی انجام شد و استقبال نشریات و عوامل فیلم را با خود به همراه داشت.

* چه اتفاقی افتاد که این مسیر را ادامه دادید؟

– بعد از موفقیت اطلاع‌رسانی فیلم «معجزه خنده» اولین کسی که با من تماس گرفت و پیشنهاد همکاری داد، کیامرث پوراحمد برای سریال «سرنخ» بود. این کار هم برای من تجربه تازه‌ای بود چراکه سریال بود و با فیلم سینمایی تفاوت‌هایی داشت. دست من برای اطلاع‌رسانی بازتر شده بود، هر قسمت از سریال یک قسمت داشت و موضوعات اخبار متفاوت می‌شد. البته مرارت‌های بسیاری هم داشت مثلا هیچ‌کدام از رسانه ها دوست نداشتند اخبار دیر به دست‌شان برسد و مجبور بودم زمانی را برای اطلاع‌رسانی فیلم انتخاب کنم که خبر با فاصله زمانی کمی به دست همه برسد. در ادامه این شغل آنقدر با استقبال سینمایی‌ها مواجه شد که معاونت سینمایی به این نتیجه رسید که باید یک روابط عمومی داشته باشد و فعالیت‌های خود را معرفی کند.

پس از مدتی سی دی تولید شد و ما عکس‌های فیلم را در سی دی می‌ریختیم اما همان پیاده‌روی‌ها را برای رفتن به دفاتر رسانه ای به همراه داشت. آن مسیر به جایی رسید که درحال حاضر اگر کاری روابط عمومی هم نداشته باشد برای آبروداری عنوان آن را در عوامل می‌نویسد.

* می‌توانم درباره دستمزدهایی که دریافت می‌کردید هم بپرسم؟

– رقم دستمزدهایی را که دریافت می‌کردم به یاد ندارم ولی می‌دانم که در کار اولم رقم آنچنانی دریافت نکردم البته هیچوقت هم بدون دستمزد برای کسی کار نکردم، مثلا اگر در مجله فیلم ۱۰۰ هزار تومان دریافت می‌کردم، برای یک کار رسانه‌ای رقم ۲۰ هزار تومان به من پرداخت می‌شد که در کنار حقوق ثابتم رقم خوبی بود. در ادامه آنقدر پیشنهادهایم در حوزه روابط عمومی زیاد شد که مجبور شدم کار رسانه را کنار بگذارم به عنوان یک حرفه مستقل به آن بپردازم. شیوه پرداخت دستمزد هم متفاوت بود گاهی همه دستمزد را به صورت یکجا دریافت می‌کردم و گاهی ماهانه و تا زمان اکران پرداخت می‌شد.

من معتقد بودم که اطلاع‌رسانی بعد از اکران فیلم، کار روابط عمومی یا مشاور رسانه‌ای نیست بلکه یک مسئول تبلیغات می‌طلبد به همین دلیل اگر قرار بود بعد از اکران هم با آن‌ها همکاری کنم، مسئولیت تبلیغات پروژه را برعهده می‌گرفتم گرچه باز هم نامم به اسم روابط عمومی می‌خورد.

* اولویت‌تان برای همکاری با یک پروژه چه بود؟

– آن بخش از کار روابط عمومی برای من بسیار لذت‌بخش بود که اطلاعات یک اثر دستم باشد و عوامل تولید به من اطمینان داشته باشند. شیوه کاری من به این صورت بود که حتما باید در ابتدا با من درباره روابط عمومی آن فیلم، صحبت می‌کردند و هیچگاه جای کسی دیگری نمی‌آمدم و نفر دوم نبودم. همچنین شرط من برای همکاری با پروژه‌ها این بود که به تهیه‌کننده می‌گفتم من هر کاری که کارگردان بگوید، انجام می‌دهم و درنهایت پول را از شما می‌گیرم. هیچ‌گاه زیر بار حرف تهیه‌کننده نمی‌رفتم. من حتی با اینکه لازم نبود اما سر صحنه‌ها حاضر می‌شدم تا عوامل بدانند که این کار یک صاحب رسانه ای دارد. این امر باعث می‌شد که رسانه ها هم شایعات کمتری منتشر کنند.

* با چه فیلمی کار روابط عمومی پروژه‌های سینمایی را کنار گذاشتید؟

– آخرین کاری که به عنوان مشاور رسانه‌ای انجام دادم، پنج سال پیش با یکی از بهترین و خاطره‌انگیزترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران بود؛ فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» اثر فرهیخته‌ای به نام صفی یزدانیان که ستاره‌هایی مثل لیلا حاتمی و علی مصفا در آن به ایفای نقش می‌پرداختند.

* چرا در این پنج سال مشاور رسانه‌ای هیچ فیلمی نبودید؟

– در ابتدا باید بگویم پیر شده‌ام و دیگر کسی به سراغ من نمی‌آید. گرچه مشکلی با دنیای پیشرفته و فضای مجازی این روزها ندارم ولی معتقدم کار روابط عمومی به سمت و سوی اشتباهی رفته است؛ عده‌ای پول می‌دهند که نام‌شان به اسم مشاور رسانه‌ای فیلم درج شود و هیچ اطلاع‌رسانی درستی انجام نمی‌دهند، باندبازی‌ای در رسانه‌ها ایجاد شده است که اگر پروژه‌ای را به کسی نسپارند اطلاعات فیلم را لو می‌دهد تا صاحبان فیلم ها بفهمند آنها چقدر خطرناک هستند و پروژه‌های بعد را به آنها بدهند، همچنین خبرها دیگر جذابیت سابق را ندارند پس من دوست ندارم در این فضا حاضر باشم.

* و در پایان نظرتان درباره روز ملی سینما چیست؟

– اینکه دست‌اندرکاران سینمایی روزی را به عنوان روز ملی سینما انتخاب کرده‌اند، قابل اعتناست اما نکته مهم اینجاست که به نظر می‌رسد این روز تنها برای سینمایی‌ها و یا عوامل هنری به عنوان روز ملی سینما شناخته می‌شود چراکه اگر دقت کنید این روز هنوز در تقویم رسمی کشور به تصویب نرسیده و گنجانده نشده است و چه خوب می‌شود اگر این اتفاق بیفتد. شاهد این هستیم که خیلی از روزهای خاص که همه‌شان قابل تجلیل است به هفته تبدیل شده‌اند چراکه خواستار پرداختن بیشتر به آن‌ها هستند اما فکر می‌کنم که سینما هنوز مورد وثوق خیلی از دست‌اندرکاران و متفکران نیست و کج‌دار و مریز با آن برخورد می‌شود.

در آخر باید یادی کنیم از درگذشتگانی که در ۲ سال گذشته به‌ دلیل ویروس کرونا از کنارمان رفتند به ویژه پرویز پورحسینی عزیز که داغ او همچنان بر دل ما مانده است.

فروغ گشتیل

انتهای پیام/

There are no comments yet


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۹/۰۱۴/۹۱۳/۴۰۰
  • زودپز
    ۱۷۱/۳۵۴/۰۳۵/۰۰۰
  • تمساح خونی
    ۱۶۸/۲۸۰/۴۲۷/۲۵۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۶۵/۳۲۳/۷۹۱/۵۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۸/۱۴۲/۱۱۹/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۵/۵۹۴/۸۹۸/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۴/۰۲۶/۷۲۶/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۲/۳۹۲/۰۶۱/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۶/۰٬۷۰/۷۸۴/۰۰۰
  • شنگول منگول
    ۱/۲۴۶/۰۲۷/۵۰۰
  • استاد
    ۹۹۲/۹۳۰/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۳۸۰/۷۹۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۲۴۸/۶۶۰/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۸۳/۳۵۰/۰۰۰