به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری صبا، در همان زمان که فیلم «قهرمان» ساخته اصغر فرهادی در هفتادوچهارمین جشنواره کن حضور پیدا کرده بود آزاده مسیحزاده کارگردان فیلم مستند «دو سر برد، دو سر باخت» ادعا کرد که آخرین ساخته اصغر فرهادی با اثرپذیری جدی از مستند او ساخته شده است. این مستندساز جوان در همان روزها با حضور در کلاب هاوس بر ادعای خود تاکید کرده و مدعی شد که با گرفتن وکیل مساله را حقوقی پیگیری می کند. اصغر فرهادی از همان زمان در قبال این اتهام شخصا سکوت کرد ولی اطرافیان و نزدیکان او در سینما در کلاب هاوس پاسخ هایی به مسیح زاده داده و تاکید کردند که این ایده ها حاصل کارگاهی بوده است که فرهادی در شیراز برای متقاضیان گذاشته بوده است.
اما به تازگی مسیح زاده مستند خود را که چند سال پیش ساخته شده است در یوتیوب منتشر کرد تا مخاطبان خود با دیدن این ۲ فیلم قضاوت کنند.
حال پوریا ذوالفقاری منتقد سینما بعد از دیدن این ۲ فیلم یادداشتی در صفحه اینستاگرام خود نوشته که به شرح زیر است:
«مستند «دوسربرد، دوسرباخت» در یوتیوب منتشر شده است. همان مستندی که بحث شباهتش با قهرمان از زمان جشنواره کن، حرف و حدیث در پی آورد. این یادداشت را بعد از یکبار دیدن فیلم مینویسم.
در یک تقسیمبندی کهنه ولی هنوز کارآمد، رویکرد «روایی» را نقطه مقابل رویکرد «دراماتیک» قرار میدهند. میتوان گفت نسبت قهرمان با «دوسر برد، دوسرباخت» – که چندسال زودتر ساخته شده- چنین چیزیست. قصه که همان قصه است اما دنیای مستند براساس روایتهایی که یکدیگر را تکمیل یا نقض میکنند، ساخته میشود و آنچه در مستند روایت میشود، در قهرمان تصویر شده است؛ شُکری (همان زندانی): «یک کیف چرمی و مشکی زنونه پیدا کردم. باز کردم توش پر پول بود.»، «بعد از زندان دیگه خونه نداشتم، رفتم پیش مامان اینا» (مادر و برادر کوچکتری که مشکل حنجره دارد. نه لکنت!)، اشاره چندباره به کارهای نقاشی و معماری شکری در زندان و روایتش از وسوسه شدن خود با واژگانی که برای آنها که قهرمان را دیده باشند، آشنایند: «گاهی فکر میکردم بگویم صاحبش پیدا شد و آمد پول را گرفت.» یا شنیدن این سرزنش در مستند که: «یعنی شما کیف رو به صاحبش دادید، شناسنامهای، کارت ملیای چیزی ازش نخواستید؟» (دیالوگی در قهرمان!) و اشاره یکی از مسئولان زندان به این که بعدها شایعه شد اصلا صاحب پولی در کار نبوده و این قصه را خود شکری ساخته است و روایت شکری از آغاز ماجرا در بانک: «مقابل زندان یک بانک سپه بود. رفتم داخل و گفتم پول پیدا کردهام. رئیس بانک پرسید چقدر؟ رقم را که گفتم رئیس بانک تکان خورد.»
صحبتهای شکری درباره خودش هم انگار به فیلم راه یافته. کارگردان از پشت دوربین به او میگوید شما همه حرفها را با خنده میزنید و جواب شکری: «من اوج عصبانیتم اینه که میخندم.» و دائما هم لبخند به لب دارد! شکری از همسرش جدا شده. و بابت مهریه به زندان افتاده. مادرش تعریف میکند که زن شکری آمد بچهاش را گذاشت پیش ما و رفت. (در قهرمان خواهر جایگزین مادر شده.) طبیعیست کارگردانی که برای فستیوالها فیلم میسازد، در این زمانه زن را به شخصیت منفی بدل نکند و اصلا کنارش بگذارد. این مهمترین تفاوت قهرمان است با این مستند.
من از جنبههای حقوقی و قانونی ماجرا سر در نمیآورم و در این رابطه اظهارنظری نمیکنم. امکان دیدن هر دو فیلم و قضاوت کردن برای همه وجود دارد ولی تا جایی که من از سینما میدانم، فیلمنامه قهرمان را نمیشود «اوریجینال» خواند. یعنی هرچه باشد، اوریجینال نیست.
عکس هم لحظه اشاره شکریست به محل یافتن کیف. آشنا نیست؟»
انتهای پیام/
There are no comments yet