«مرد بازنده» و «بیرو» دو فیلم کمی تا قسمتی خوب | پایگاه خبری صبا
امروز ۳۰ شهریور ۱۴۰۳ ساعت ۱۸:۵۶
یادداشت های یک ذهن آشفته_1

«مرد بازنده» و «بیرو» دو فیلم کمی تا قسمتی خوب

یک منقد درباره فیلم‌های اول چهلمین جشنواره فیلم فجر به نام «مرد بازنده» و «بیرو» یادداشتی نوشت.

به گزارش خبرنگار سینمایی صبا، علی اکبر عبدالعلی زاده نویسنده، کارگردان و منتقد سینما در یادداشتی به فیلم های «مرد بازنده» ساخته محمدحسین مهدویان و «بیرو» ساخته مرتضی علی عباس میرزایی که روز گذشته ۱۱ بهمن ماه در روز اول چهلمین جشنواره فیلم فجر در خانه جشنواره در برج میلاد اکران شدند، پرداخت.

متن این یادداشت به شرح زیر است:

«روز اول جشنواره را با سانس دوم بعد از ظهر شروع کردم و با سانس اول غروب در کاخ جشنواره به پایان رساندم. یعنی اول فیلم دومی را دیدم و بعد فیلم اولی.

از همین سطر اول روشن است چرا عنوان این مرقومه یادداشت های یک ذهن آشفته است. در میان هیاهوی برگزاری جشنواره های متنوع هنری از سینما گرفته تا تئاتر و تجسمی و موسیقی و … مسئولیت های رسانه ای و مشاوره ای و اجرایی که خدا زیادش کند! مثل یک وظیفه ابدی و ازلی هرجا که باشی باید خودت را در سنگینی ترافیک بی پایان پایتخت برسانی به کاخ _خانه جشنواره! و فیلم تماشاکنی. روزگاری ۵-۶ فیلم و امسال دو فیلم در روز. همان ترافیک روزانه برای آشفته کردن صد ذهن زیبا کافیست اما هر روز هم در فضای رسانه ای یکی یا چند دسته گل به آب داده می شود که ذهن آشفته از ترافیک را آشفته تر می کند. به همین مختصر بسنده کنیم که حوصله تان سر نرود و برویم سراغ فیلم های امروز.

فیلم کدام «مرد بازنده»؟

تماشای فیلم «مرد بازنده» ساخته محمدحسین مهدویان در روز نخست چهلمن جشنواره فیلم فجر تجربه خوبی بود گرچه خودش و خوانندگان این قلم خوب می دانند بر تغییر سویه فکری اش در «درخت گردو» و به ویژه «شیشلیک» نقد جدی دارم اما این فیلم در داستان، روایت، ساختار و پایبندی به ژانر چیزی کم ندارد. همچنین در ادامه «لاتاری» و سریال «زخم کاری» در پرداخت به موضوع آقازاده ها که دو – سه سالی است داغ و گیشه دار شده حرکت رو به جلویی برای فیلمساز تلقی می شود.

شاید هم با حضور امیر بنان تهیه‌کننده این فیلم با تجربه همکاری در «ایستاده در غبار» و کامران حجازی در کنار او «مرد بازنده» دوربرگردان مهدویان از گعده های خاصه شود. آدم فکر می کند کسی به حرف های سال گذشته نگارنده درباره جریان شناسی فیلم قبلی مهدویان عنایت جدی کرده تا حدی که شاید سوژه فیلم بعدی اش شخصیتی شُک آور باشد. نپرس … که گفته اند نگید!

فیلم روایتگر داستان کارآگاهی است که در جریان بررسی قتل یک مرد به سرنخ مناسبات قدرت می رسد. شریک مقتول از قضا آقازاده ای است که همه چیزش مشکوک است؛ از اسم جعلی تا سهامدار عمده شرکت بودنش و … نخ های ماجرا از بی اخلاقی مقتول در معاشرت با زنان مختلف و آدم های سایه نشین قدرت و شریک حسود و … به سرنخ عشق سرخورده ای می رسد که دیگر نگویم تا قصه لو نرود.

مهدویان تلاش کرده فیلم را در گونه پلیسی جنایی پیش ببرد نه در گروه فیلم های سیاسی و سعی بسیار کرده تا به نشانه های ژانر پایبند باشد. از کارگاه عصبی و ژولیده با بارانی سیاه بگیر تا دندان درد وقت و بی وقت که امانش را بریده و فرمانده فرصت طلب و زن افسونگر و الی آخر در فیلم و در جای مناسب نشسته اند. گرچه اصولا استفاده از عنصر دندان درد برای کارآگاه داستان دیگر واقعا نخ نماست حتی اگر نمادی از چرکین بودن شرایط پیرامونی او باشد. اتفاقا نمی دانم چرا فقط فیلمسازان ایرانی به این یک مورد همچنان از سینمای کلاسیک تا امروز پایبند مانده اند؟!

در کنار این نشانه دست مالی شده برای کارگاه داستان یک ترس نهادینه هم پیش بینی شده است، ترس از فضای بسته که مهدویان در گلوگاه گره گشایی پایانی داستان به خوبی از آن برای تحول قهرمان بهره می برد.

اما کارآگاه سمج داستان که زیر بار هیچ زد و بند و توصیه و فشاری برای رها کردن ماجرا نمی رود، آدمی است که زندگی شخصی آشفته ای دارد و در تعریف امروزی ماجرا یک شکست خورده پرتلاش است. تا فینال فیلم او مرد بازنده فیلم است گرچه به نظر در پایان او برنده ماجراست و کلی مرد دیگر بازنده فیلم می شوند. اما در جای جای داستان و حتی در نتیجه پایانی اعوجاج شخصیتی او بیش از وجود توطئه، تصویری از توهم توطئه را از قدرت های دنیای تاریکی و شبکه مافیای آقازاده ها در ذهن می آورد.

فیلم به ما می گوید آش به آن شوری که شما فکر می کنید نیست. یک ماجراهایی هست اما بازی بزرگان نیست بیشتر یک سوتفاهم است. همچنان که در «زخم کاری» چنین بود. یک جوری حس عادی انگاری را منتقل می کند شاید هم برای بنده حقیر با یک بار دیدن فیلم اینگونه است!

شباهت بازی و گریم جواد عزتی به بابک احمدی هم جالب است بازیگر همان شخصیت آقا بالاسر پرنفوذ، به شدت عوضی و خیر اندیش در سکانس استخر.

به هر تقدیر فیلم برای مخاطب و گیشه داستان دارد، پرتعلیق، پیچش دار و تماشایی است. بازی ها عمدتا چندان غافلگیر کننده و متفاوت از قبل نیست حتی برای جواد عزتی که نقش سخت مسن تر از خودش را بازی کرده ولی به هر تقدیر جواد عزتی است و مردم دوباره دوستش خواهند داشت. در عین حال بازی ها جملگی درست و موزون در خدمت داستان است.

بازی رعنا آزادی‌ور این‌بار در نقش زن بساز داستان دیدنی است به ویژه در مقابل زن آسیب دیده، روانپریش و دست بزن دار سریال «زخم کاری».

در مجموع مثل همیشه مهدویان عناصر بصری و شنیداری سینما را به نرمی موم در دست دارد همچنان که مخاطبش را.

«بیرو» ی دوست داشتنی

سومین تجربه فیلمسازی مرتضی‌علی عباس میرزایی روایتی پرشور، امیدبخش و انگیزشی از زندگی حرفه ای علیرضا بیرانوند دروازه‌بان دوست داشتنی سرزمین مان دارد. سینمایی که جامعه ایرانی این روزها به شدت محتاج آن است.

فیلم با پنالتی تاریخی رونالدو شروع خوبی دارد اما فیلم را بیش از فیلمنامه، ساختار، کارگردانی و … خود سوژه یعنی جذابیت بیرانوند بودن پیش می برد.

زکاوت فیلمساز بیش از هرچیز در انتخاب سوژه است وگرنه از همان ابتدا انتخاب بد بازیگران توی ذوق می زند. تصور کنید رضا داوود نژاد با زبان لری حرف می زند بدون رعایت گوشه ها و ظرایف این گویش. دیگر بازی ها ناهمگون و بازیگرپردازانه است و گویی مدیریت نشده است. یعنی نقش ها براساس توانایی بازیگر یکی بیرون می زند، یکی اصلا در نیامده، نقش اصلی با بازی حسین بیرانوند و رفقایش خوب درآمده است اما بازی سعید داخ و دیگران زیادی گل درشت و بی منطق است و پدر داستان را که دیگر نگو.

شگفت آور است که با این تعداد بازیگر خوب شناخته شده، این قوم سلحشور چرا کارگردان ترجیح داده است از بازیگران اقلیم های دیگر استفاده کند!

فیلم در میزانسن و تدوین هم ذوق زده و گاهی جن زده است. انگار می خواهد به کارتون «فوتبالیست‌ها» تنه بزند. استفاده بدسلیقه از جلوه های ویژه رایانه ای هم در جای جای فیلم دیده می شود از جمله کادرهای تخت بیخ دیواری و بدون پرسپکتیو در پلان های اکشن حمله و دفاع و گل زدن ها و… البته نباید از حجم سنگین کار غافل شد.

حتی در تقطیع و تدوین هم در بسیاری صحنه ها ازجمله در سکانس های افتتاحیه خصوصا سکانس معرفی دخترعموی بیرانوند بی جهت  کادر باز و بسته می شود، بدون اینکه کمکی به داستان کند.

در شخصیت پردازی هم کمیت فیلم می لنگد به نحوی که در طول داستان ما به بیرانوند نزدیک نمی شویم تا با او همراهی و همدردی کنیم. حتی خبری از نمک سادگی های بیرانوند نیست.

با همه اینها داستان سختپکوشی این چهره ملی ورزش فوتبال جذاب است و مخاطب را تا انتها با فیلم همراه می کند. انتظار می رود فیلمسازان با تجربه به سراغ سوژه هایی از این دست بروند اما گویا جرات اش را ندارند تا جایی که اصولا خبر چندانی از فیلم های داستانگوی بیوگرافی خصوصا درباره چهره های ورزشی در سینمای ایران نیست. بنابراین باید به مرتضی علی عباس میرزایی یک دست مریزاد جانانه گفت.

به یقین فیلم «بیرو» دوست داشتنی است و با همین قواره، بسیاری از استعداد های خسته از نبود امکانات و وفور موانع را به تداوم تلاش تا مرز پیروزی تشویق می کند، آن هم در گستره ملی. کاری که سال هاست کشورهای دیگر دنیا برای ارتقای کیفیت ورزش خود انجام می دهند و ما مثل بسیاری چیزهای دیگر از آن غافلیم.

انتهای پیام/

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    231/063/671/400
  • تمساح خونی
    168/255/197/250
  • مست عشق
    120/024/440/750
  • خجالت‌نکش۲
    83/565/115/200
  • پول و پارتی
    75/236/463/500
  • سال گربه
    64/591/860/000
  • قیف
    16/316/080/500
  • یادگار جنوب
    12/104/059/550
  • ملاقات با جادوگر
    10/154/125/000
  • مفت بر
    9/605/872/500
  • ساعت 6صبح
    6/682/846/250
  • قلب رقه
    6/682/092/000
  • شهرگربه‌ها۲
    5/039/137/000
  • در آغوش درخت
    4/758/831/500
  • شه‌سوار
    2/867/932/500
  • روزی روزگاری آبادان
    2/689/395/000
  • آغوش باز
    691/497/500
  • کارزار
    189/070/000
  • سودابه
    128/322/500
  • لختگی
    25/100/000