«هناس» روایت فرزندان سربلند روزهای دشوار | پایگاه خبری صبا
امروز ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۰۶:۴۸
یادداشت های یک ذهن زیبا -12

«هناس» روایت فرزندان سربلند روزهای دشوار

علی اکبر عبدالعلی زاده نویسنده، کارگردان و منتقد در یادداشتی درباره فیلم «هناس» ساخته حسین دارابی نوشت.

به گزارش خبرنگار سینمایی صبا، علی اکبر عبدالعلی زاده نویسنده، کارگردان و منتقد سینما در یادداشتی به فیلم «هناس» ساخته حسین دارابی که روز گذشته ۱۶ بهمن ماه در چهلمین جشنواره فیلم فجر در خانه جشنواره در برج میلاد اکران شد، پرداخت.

متن این یادداشت به شرح زیر است:

«دیدن دو فیلم خوب در یک روز کار نوشتن را واقعا سخت می کند. «هناس» دومین ساخته حسین دارابی پس از فیلم «مصلحت» این بار با نظر به فاجعه ترور دانشمندان هسته ای، روایتگر ماه های پایانی زندگی شهید داریوش رضایی‌نژاد است. روایتی از زاویه دید نگرانی های همسرش در مورد زندگی خانوادگی، کار و خطر ترور است. واکاوی تفاوت زندگی سلحشوران خط مقدم دانش در صحنه هسته ای که بدون پشتیبانی کافی امنیتی و حفاظتی به ساده ترین اشکال به‌دست دشمنان در خاک ایران پرپر می شوند.

«هناس» در نگاه اول یک تک صدایی است در سکوت مرگ بار و بی توجهی شرم آور سینمای ایران نسبت به سرنوشت قهرمانان ملی در عرصه جنگ جهانی دانست. فیلمی که در سینمای مخنث بلعیده شده توسط جریان شبهه روشنفکری متولد شده اما با توجه به سرنوشت فیلم های مشابه خود، از جمله «مصلحت» ساخته قبلی فیلمساز فرصت حیات طبیعی و قد کشیدن نخواهد یافت و اخته می شود.

با این تعداد داستان پرکنش و جذاب زندگی دانشمندان هسته ای ترور شده در ایران و این تعداد سازمان بودجه مفت بر از بنیاد شهید گرفته تا سازمان هسته ای و نهادهای امنیتی و … که بودجه های کلان فرهنگی دارند اصولا باید بی نیاز از نهاد های ذی‌نقش سینمایی و دفاتر تولید ظاهرالخصوصی باشیم و سالی حداقل سه، چهار فیلم ملی در این زمنیه داشته باشیم اما دریغ که سرطان نفوذ چشمان فرهنگ را گرفته و مغزش را فلج کرده است.

فیلمساز تعمدا فیلم را از حوزه های امنیتی و حفاظتی واقعه دور نگه داشته با علم به این که در این موارد اصولا تلاش جدی در پیش بینی خطر و محافظت از دانشمندان هسته ای و در صورت پرداختن به این موضوع چیزهای زیادی آشکار می شود که سرنوشت فیلم و فیلمساز را به سربه نیستی می کشاند. غافل از اینکه این مصلحت اندیشی باعث شده نتیجه تاثیر فیلم در میان تهدید و فرصتی فرهنگی پای بر لبه تیغ بماند.

فیلم در حوزه سیاسی – امنیتی و در قواره بی بضاعت سینمای ایران، به غیر از دو – سه حفره فیلمنامه ای از نظر روایت، شخصیت پردازی و بهره برداری از تعلیق و فضای وهم گونه پیرامون وقایع، قابل تماشا است.

همسر داریوش پس از ناکامی تلاش برای انصراف شوهرش از فعالیت در یک پروژه امنیتی، از طریق یک تماس بی نشان مورد تهدید قرار می گیرد تا اطلاعات رایانه داریوش را ازطریق اینترنت به تروریست ها برساند. اما خیانت در مرام او نیست، پس ناگزیر با همسرش در راه دشوار خدمت همراه می شود و تا لحظه شهادت او را همراهی می کند. حالا دیگر از من نخواهید بیشتر از این داستان را لو بدهم که نمی خواهم!

فیلمنامه بدون نقص نیست و حفره هایی حاصل از تولید و فیلمنامه در آن مشهود است، حفره ها را هم نمی گویم. ( فیلمساز اگر خواست بداند تماس بگیرد!) اما با توجه به حساسیت های فیلمسازی در مورد یک شخصیت و واقعه مستند، باید گفت متن احسان ثقفی و پردازش مهدیه عین‌اللهی در شخصیت زنانه نقش اصلی زن و دیگر زن های فیلم قابل احترام است.

انتخاب مریلا زارعی به عنوان دختر کرد تحصیل کرده زیرک با توانایی فضولی کردن در کارهای ممنوعه و خطرناک، منطبق با نقش است. اگر از گریم اش بگذریم مثل همیشه غافلگیری های مخصوص خودش را دارد.

سیاوش طهمورث هم وقتی نقشی را بازی می کند بی عیب می نماید که هرچه فکر کنید جایگزینی برایش به ذهن نمی آید و این جز استادی اش در بازی دلیل دیگری ندارد.

بازی بهروز شعیبی مثل همیشه روان و شیرین است و مرد آرام سینمای ایران درخششی هم در لحظات عصبانیت و آشوب از خود نشان می دهد که روی دیگر توانایی اوست.

فیلم گروه بی نظیری از بازیگران دارد اما درمورد وحید رهبانی که برخلاف تجربیات گذشته نقش منفی فیلم را عهده دار است بعد از تماشای فیلم به دوست قدیمی ام کیومرث مرادی که کست بازیگران را بسته است، گفتم: رهبانی تلاش قابل تقدیری برای ارائه یک شخصیت روان‌پریش و تنفربرانگیز کرده اما چشم های صادقش مانع از شکل گیری آن حرومزادگی لازم برای این نقش است. آرامش عذاب آور و رفتار متفرعن و حرکات چندش آور یک بیمار شخصیتی و جنسی بدون هیچ اکت و نشانه گل درشتی خلق شده ولی آن چشم های صادق لعنتی نمی گذارد رهبانی پرده را بدرد و مغز ما را روی صندلی سالن سینما رنده کند.

نمی دانم تاثیر فیلم بر مخاطب چیست، اینکه وطن ارزش جانفشانی دارد یا اینکه ول کن این حرف ها را جون آدم برای این سیستم ارزشی ندارد و انگار نخبگان گوشت دم توپ هر کثافت بازی جریان های نفوذی هستند.

اما آنان که دل در گرو سربلندی و آزادگی دارند پیش و پس از این فیلم با اشراف بر همه کاستی ها و ندانم کاری ها و خطرات ، پا در میدان جهاد علمی و فرهنگی می گذارند و شهادت را پیش از شهید شدن در آغوش می گیرند.

امیدواریم محمدرضا شفاه دیگر با فیلم هایش حداقل از سوی نهادهای رسمی مورد ستم قرار نگیرد و فیلم با احترام اکران شود.»

انتهای پیام/

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است