محمدرضا اصلانی نویسنده کودک و نوجوان در گفتگو با خبرنگار ادبیات صبا درباره وضعیت نویسندگان در سالی که گذشت گفت: سال گذشته اکثر نویسندگان ما منتظر انتشار کتابهایی بودند که به ناشر سپرده بودند و چاپ کتابها با سرعت پایینی انجام میشد به همین دلیل هم کمتر نویسنده ای مایل بود که کارش را به ناشر تحویل دهد. به همین دلیل و مشکلات دیگر حوزه نشر مانند کمبود کاغذ معمولا کتابهایی که چاپ شدند، کتاب هایی بودند که از سالهای گذشته به ناشران داده شده بودند یا به دلیل مناسبتی بودن زود چاپ شدند.
دبیر جشنواره قلم زرین درباره شادی و غمهای سال گذشته بیان کرد: ما صرف نظر از نویسنده و هنرمند بودن در آفرینش از یک گوهر هستیم و نمیتوانیم از حال هم بیخبر باشیم یا غم و شادی دیگران را هیچ بیانگاریم. در سال گذشته و حتی قبل تر بسیاری از نویسندگان خوب ما دار فانی را وداع گفتند و حتی تقریبا در فاصله دو هفته ما سه نویسنده عضو انجمن قلم را ازدست دادیم که هر سه از نویسندگان توانا و حرفهایما بودند.
او ادامه داد: عدهای از طریق نوشتن و هنر ارتزاق میکنند و در دو سال گذشته به دلیل شیوع ویروس کرونا و مشکلات اقتصادی و تعطیلیها برای این افراد روزگار سختی بود. نویسنده یا هنرمند تا از نظر معاش فراهم نباشد، نمی تواند با فراغبال بنویسد و اثر هنری خلق کند. حمایتهای درستی هم از نویسندگان و هنرمندان نشد یا این حمایتها همهگیر نبود یعنی افراد زیادی بودند که از وجود این بستههای حمایتی اظهار بی اطلاعی میکردند. درنتیجه سال گذشته هم از نظر فقدان مفاخر و هم از نظر تامین معاش برایمان سال سختی بود.
نویسنده «شاهینها و بشکه باروت» در ادامه به خاطرات کودکی خود از نوروز پرداخت: زمانی که بحث از خاطرات نوروز میشود ما ناگزیر به دوران کودکی خود رجوع میکنیم. در زمان کودکی من در شهر تهران عید نوروز اینگونه بود که خانوادههای سطح معمولی که نه فقیر بودند و نه دولتمرد با حقوقی که دریافت میکردند پیش از عید و هفته های آخر سال تمام خانواده از نوک پا تا فرق سر لباس نو میخریدند یعنی این امکان وجود داشت که با همان حقوق کارمندی و کارگری یک سرپرست خانواده برای خودش و خانوادهاش لباس نو بخرد و با آن پول عیدی هم بدهد.
نویسنده «بابا نوروز و انتظار» اضافه کرد: قدیمها معمولا در کمتر خانوادهای میز و صندلی و مبل وجود داشت و تنها برخی خانوادهها چند صندلی داشتند که معمولا زمانی که در خانهای روضه یا جشنی برپا بود بود، آن میز و صندلیها را امانت میگرفتند.
او درباره چیدن هفتسین و خوراکیهای نوروز گفت: معمولا همه خانوادهها به چیدن سفره هفت سین و خریدن میوه، شیرینی و آجیل مقید بودند البته در آن زمان میوه خیلی به اندازه الان مرسوم و فراوان نبود.
نویسنده «اسب نقرهای» خاطرهای از زمان کودکی خود در عید تعریف کرد و گفت: امروزه به دلیل شرایطی که وجود دارد اکثر بچهها با خوردن یک شیرینی یا میوه به وجد نمیآیند و گرفتن عیدی خیلی برایشان خوشحالکننده نیست اما در من در زمان کودکی به یا دارم که منتظر میماندم تا چشم پدر و مادر را دور ببینم و به شیرینیهای سر سفره دستبرد بزنم. معمولا دوست نداشتم به مهمانی و دیدوبازدید عید بروم زیرا وقتی پدر و مادرم به مهمانی میرفتند، خانه در اختیار من بود و در اتاق پذیرایی هم سفرهای پهن بود و خوراکیهایی به راه.
اصلانی در پایان خاطرنشان کرد: برای عیدی معمولا به ما پول میدادند اما الان میگویند که به بچهها کتاب عیدی دهید اما به نظر من اگر به بچهها عیدی کتاب بدهیم بسیار خوب است اما همراه با پول!
ندا زنگینه
انتهای پیام/
There are no comments yet